امید: سلاااااااااام؛ حالتون موکته؟ ببخشید! خوبه؟ این چند روز خیلی دلم برا همتون تنگیده بود. جدی می گم. هر بار حرم رفتم از ته دل همتون رو دعا کردم؛ به ویژه هم اندیشان دم بخت رو. ****** سلام؛ می شه از هم اندیشا بخوام از دعاها و یا ذکرهایی که باعث شده حاجتشون رو بگیرن برامون بگن. موضوع جالبی می شه ها. (لاله) امید: برای برآورده شدن حاجت باید دلمون رو با خدا "صاف" کنیم؛ "گناه" نکنیم و "کار نیک" انجام بدیم؛ اون وقته که هر دعا و ذکری بهونه ای می شه تا خدا (اگه مصحلت باشه) حاجتمون رو روا کنه. اگه اون حاجت هم روا نشد فقط بدونید هر قدمی که در راه خدا بردارید هرگز از جانب او بی پاسخ نمی مونه. با خدا معامله کردن ضرر توش نیست. ****** سلام؛ لطفا برام دعا کنید زودتر بختم باز شه و با یه نفر خوب ازدواج کنم. همه دوستام ازدواج کردن. من وقتی صحنه های عاشقانه می بینم دوست دارم جای اونا باشم؛ یعنی خدا نصیبم می کنه که منم یه زندگی عاشقونه و با آرامش داشته باشم؟ (رزیتا، ۱۳۷۱، ساعت ۲۳) امید: تو یه مقاله ای تو روزنامه، یه روانشناس نوشته بود: دخترهای دم بخت به ویژه اون هایی که یه کم هم سنشون بالا رفته حواسشون باشه تا یه بار فقط به خاطر اینکه بقیه ازدواج کردن و اون ها از قافله جا موندن، بی حساب و کتاب، تن به ازدواج ندن. متاسفانه این اتفاق زیاد می افته و بعد هم پشیمونی فایده نداره. ازدواج، تحت هر شرایطی باید با شناخت و آگاهی و با معیارهای درست، صورت بگیره. ****** تق تق تق! کسی خونه نیست؟ پیام! خواهشا این پیامو بدرجون بعد برو. میندازمش لای در. داداش! می شه یه کمکی به ما بکنی که این تقلبی رسوندن رو ترک کنیم. آخه وقتی با اون قیافه مظلومشون نگام می کنن نمی تونم ناامیدشون کنم! (شیدا یه هم اندیش باحال) امید: منو بردی به اون دور دورا. به بیست و چند سال پیش. یاد یکی از همکلاسی های دوران دبیرستانم انداختیم که زیاد تقلب می کرد. موقع امتحانات نهایی با بچه ها تا دیروقت تو پارک کنار مدرسمون درس می خوندیم. اونم اونجا بود؛ ولی به جای درس خوندن می خوابید. ما هم برای اینکه خوابمون نبره راه می رفتیم و درس می خوندیم. هر وقت از کنارش رد می شدیم بلند می شد و پاچه شلوارمون رو می گرفت و می پرسید: جون مادراتون صفحه چندین؟ حالا براتون بگم از بعد از امتحان: وقتی امتحان می دادیم با بچه ها روی نیمکت پارک می نشستیم و حساب و کتاب نمراتمون رو می کردیم. اونم با کلی تقلب، وقتی حساب می کرد، به سوال دو نمره ای که جواب درست و حسابی نداده بود و بیست و پنج صدم هم نمی گرفت، نمره یک می داد و بعد که جمع نمراتش می شد "نه" می گفت: یعنی معلم اینقدر بی انصافه که نه منو ده نده و منو بندازه؟! ****** می خواستم به اون دوستم که گفته بود: هر کیو می بینه عاشقش می شه بگم که: منم یه مدت مثل تو بودم. خیلی عادت بدیه؛ ولی بعدا به این نتیجه رسیدم که هر بار که عاشق می شم یه دنیا از خدا دور می شم و فقط برگه امتحانمو پیش خدا سیاه می کنم؛ وگرنه اصلا فایده ای نداره. سعی کن عشقتو با کسی تقسیم کنی که ایمان داری همیشه داریش نه عشقای پوچ. راستی! Hello (زهرا) ****** امام علی (ع): ای حسن! اسرار خود را به کس مگوی؛ زیرا سینه ای که در حفظ راز خود به ستوه آید، نباید از حوصله بیگانگان انتظار امانت داشته باشد. (متین، گیلان، تولم شهر) ****** سلام هم اندیشان؛ از دختر خانوما یه سوال داشتم. اگه شما دو تا خواستگار داشته باشین با شرایط: اولی اختلاف سنی دو سال و شرایط مالی خوب و دومی با اختلاف سنی ده سال و شرایط مالی عالی کدومو انتخاب می کنید؟ امید: آبجی! اخلاق و ایمان که سرمایه اصلی شریک زندگیه رو ملاک اصلیت قرار بده و بعد برو سر بقیه مسائل. مسائلی مثل: به کدومشون حس بهتری داری. کدومشون از نظر خانوادگی شرایط بهتری دارن و همینطور شرایط شغلی، سنی، مالی و... ****** سلام؛ می خواستم بگم که این همه می گین از زندگی مردم عکس نگیرید و باید فیلمشونو دید؛ من چی کار کنم که حتی عکس زندگیمم خوب نیست. (حجت فرضی از دهلران دانشجوی مدیریت دولتی) امید: آقا حجت اینقدر ناامید نباش! ناامیدی از گناهان کبیره است. یادتونه آقای خسروی گفت: "یه بار بشینید و نعمت هایی که خدا بهتون داده رو فهرست کنین؟" وقتی فهرست کنی می بینی که خدا چقدر سرمایه بهت داده که باید ازشون استفاده کنی تا فیلم های قشنگ از توش بیرون بیاد. ****** سلام؛ مي خواستم بگم: ما تو مدرسه سه تا دوستيم که هم انديش واقعى هستيم و هميشه هم درمورد موضوعات باشگاه با هم صحبت مي کنيم. راستى خيلى گليد. (کوثر از املش، بهشت گيلان) ****** سلام به هم اندیشان عزیز و داداش پیام و امید! راستش پدر من هیچ کاری برام نکرده. نه معنوی و نه مادی. همش رو دوش مامانم بوده. حالا وجدانا به من بگید احسان من به پدرم و مادرم باید یکی باشه؟! نه وجدانا این عدالته؟ (مریم، 18 ساله، دانشجو، ورامین) امید: اتفاقا چند تا از دوستان هم اندیشمون هم پرسیده بودند: "وقتی پدر و مادر یا یکی از اون ها بد اخلاقه، ما واقعا باید چی کار کنیم؟" یه بار هم قبلا گفتیم. این جور مواقع تمام سعیتون رو بکنین که بهشون بی احترامی نکنین. این چیزیه که خدا از ما خواسته. باید صبر کرد و اون صبر، اجر زیادی داره؛ البته یادتون باشه که همزمان واقعا باید ببینین چه کار می شه کرد که می تونه کمک کنه تا اخلاقشون بهتر بشه. اگه نظری یا تجربه ای دارین حتما بگین. اول پیامکاتون بنویسین: تجربه ****** سلام امید! زیارت قبول! خوش می گذره بدون ما؟ راستی اونجا هم اندیشانو می خوندی؟ یه خواهشی دارم: حالا که بحث آزاده هویت پیام رو بگو. (زهرا از قروه همدان) امید: یه چند باری از طریق اینترنت به سیستم پیامک ها وارد شدم و یه نگاهی بهشون انداختم. خیلی ها گفته بودن ای کاش می شد مشهد یه قراری می ذاشتیم. راستش! چون قابل پیش بینی نیست که چند نفر ممکنه حضور پیدا کنن و از طرفی دست تنها بودم شدنی نبود. در مورد هویت پیام هم باید بگم که: خودش علاقه ای نداره که هویتش رو بگه. بابا! زوری که نیست! ****** سلام به داداش پیام و دوستان هم اندیش. داداش پیام! خاطره ای که تعریف کردی خیلی جذاب و هیجان انگیز بود. کلی خندیدم. دارم لحظه شماری می کنم فردا بیاد و ببینم بالاخره دوستات فهمیدن و شخصیت مثبتت زیر سوال رفت یا نه؟! دوستان تخمه ها آماده، بقیه خاطره... (مریم) امید: امروز به پیام گفتم پس بقیه خاطرت چی می شه؟ حالا حدس بزنین چی جواب داد؟ راستش رو بگم: بقیه داره؛ ولی ظاهرا خوشش میاد یه خورده کنجکاو نگهتون داره. آقا پیامه دیگه. ****** سلام؛ برام خواستگار اومده؛ ولی متاسفانه خانوادم بدون اینکه با من مشورت کنن جواب مثبت دادن. بدون تحقیق! یه کلمه هم با هم حرف نزدیم. هیچ شناختی از هم نداریم. بعد از ماه صفر می خوایم عقد کنیم. تو رو خدا کمک کنید. صفحه 741 پیام نما رو هم خوندم؛ ولی متاسفانه این چیزا رو عیب می دونن. چطوری بشناسمش؟ تو رو خدا کمکم کنید. (یه هم اندیش از همدان رشته ی گرافیک) امید: دوستان خوبم! اگه راهکار یا تجربه ای دارین حتما بگین. اول پیامک هاتون هم بنویسین: راهکار ****** سلام آقا پیام همین الآن تو اخبار شنیدم که یه قلم اومده که می گیری رو کتاب خودش برات می خوندش. بعد شما فکر کن چند سال دیگه به جای اینکه پدر و مادرا برن بشینن پیش بچه داستان براش بگن یه دونه از این قلما می دن دستش! باور کنین من خیلی می ترسم. ما آدما بیش از اندازه داریم ماشینی می شیم. (الهام اقبالی، ۱۹ ساله از اسلام آباد غرب) امید: ما درباره ماشینی شدن یه هفته بحث کردیم؛ اما دراینباره خیلی بحث نکردیم که واقعا برخورد ما با دنیای ماشینی امروز باید چه طور باشه؟ این خیلی مهمه. دوستای خوبم! حالا که من مسافرت بودم و نرسیدم موضوعات نظرسنجی رو دسته بندی و آماده کنم، اجازه بدین موضوع هفته بعد همین باشه! از پنجشنبه می تونین دراین باره پیامک بزنین. ****** سلام به اهل بیت هم اندیشان و پیام و امید؛ Wrong is wrong even if everyone doing it. Right is right even if no one is doing it. غلط غلط است؛ حتی اگر همه آن را انجام دهند. درست، درست، حتی اگر هیچ کس آن را انجام ندهد. (Mahmood, a cheerful boy) ****** سلام؛ شاید این یه جواب برای اون کسایی باشه که فکر می کنن چون بقیه یه کارو انجام می دن؛ پس انجام اون کار اشکالی نداره: "مردم زمانی که دچار تردید می شوند و به دیگران نگاه می کنن تا کار آن ها را انجام دهند، این از باوری غلط ناشی می شود که اگر تعدادی آدم معتبر کاری را انجام دهند پس آن کار درست است؛ ولی شخص معتبر اصلی زندگیتان، خود شما هستید، نه اینکه هر کاری که مردم دوروبرتان می کنند شما هم بکنید. اگر این کار را بکنید، در توده مردم حل می شوید. شما باید بی همتا بیندیشید و همه چیز را همانگونه که دیگران انجام می دهندنپذیرید. باید متفکر شوید نه کسی که چشم و گوش بسته همه چیز را می پذیرد." برگرفته از کتاب قدرت ایمان اثر آنتونی رابینز (معصومه، 19 ساله، قم) ****** نتیجه زندگی چیزهایی نیست که جمع می کنیم. قلبهایی است که "جذب" می کنیم. خدایا! عزیزان خوب هدایائی از رحمت بیکران تواند. در پناه خود سلامتشان بدار. تقدیم به هم اندیشان، امید و پیام. )الهه از مشهد مقدس) امید: خب، قبل از اینکه خداحافظی کنم می خوام یه چیزی بگم. بگم؟ یادتونه وقتی مادربزرگم رو از دست دادم بهتون گفتم ما نوه ها همش افسوس می خوریم که چرا وقتی به دیدنش می رفتیم بیشتر پیشش نمی نشستیم و وقت بیشتری رو در کنارش نبودیم؟ خیلی وقت ها خودمون رو سرگرم کارهای دیگه مثل حرف زدن با همدیگه و تماشای تلویزیون و... می کردیم. من که دیگه پدربزرگ و مادربزرگ ندارم؛ ولی راستش این بار که مشهد رفتیم با وجودیکه وقتمون کم بود یه روز کامل رو به دیدن پدربزرگ و مادربزرگ خانومم رفتیم و واقعا در کنارشون نشستیم و به صحبتهاشون گوش کردیم. خیلی خوشحال شدن. یه کم دلم خالی شد. راستش! دست اونا رو به جای پدربزرگ و مادربزرگ های خودم بوسیدم. این تجربه شیرین رو حیفم اومد براتون نگم. درباره اش فکر کنید. زود دیر می شود. ارسال شده توسط: امید و پیام
مطالب مشابه:
- مطالب پیشنهادی
- همراه با ما
- آرشیو مطالب
- موضوعات بحث شده در سال 1394
- موضوعات بحث شده در سال 1393
- بحث آزاد [7]
- پختگی و ناپختگی [12]
- بحث آزاد [6]
- کمبود محبت [8]
- بحث آزاد [6]
- به پای کسی نشستن [8]
- چرا و چگونه با خانواده همسر، صمیمی شویم [8]
- بحث آزاد [5]
- راه های نزدیکی به خدا [14]
- ترس از ازدواج [8]
- چگونه با مشکلات کنار بیاییم؟ [10]
- راه های جلوگیری از تنهایی و کلافگی خانم های خانه دار [5]
- بحث آزاد [5]
- گفتگوی موفق [5]
- گفتگوی آزاد [5]
- قضاوت عجولانه [5]
- تفاوت زن و مرد [10]
- چطور جذاب باشیم؟ [7]
- تجربه های من از کنکور [5]
- فلسفه حجاب [13]
- چرا اراده ام ضعیفه [9]
- دل به دل راه دارد؟ [5]
- نا امیدی [12]
- عاقبت بخیری [10]
- بحث آزاد [5]
- خود کم بینی [9]
- تأثیر افکار مثبت و منفی بر زندگی [9]
- بحث آزاد [5]
- بخشیدن دیگران [15]
- بحث آزاد [2]
- موضوعات بحث شده در سال 1392
- بحث آزاد [4]
- تفاوت نسل ها [10]
- تقلید از دیگران [12]
- ماهواره [6]
- تجربه های من [6]
- بحث آزاد [6]
- مهارت ارتباط با خانواده همسر [9]
- نقش هدف در زندگی [6]
- بحث آزاد [12]
- جوانهای امروزی چقدر برای تشکیل زندگی آمادگی دارند [6]
- خودشناسی [6]
- اشتغال خانم ها [11]
- بحث آزاد [16]
- چرا بعضی از افراد بد جذابترند؟ [11]
- چگونه بعد از شکست عاطفی یک زندگی شاد داشته باشیم؟ [11]
- بحث آزاد [6]
- آیا دوام عشق بعد از ازدواج یک خیاله؟ [5]
- آسیب شناسی استفاده از اینترنت و فضاهای مجازی [6]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [11]
- بحث آزاد [11]
- تاثیر تغییر در زندگی [15]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [0]
- بحث آزاد [6]
- چطور استعدادهامون رو کشف کنیم؟ [10]
- فرزند صالح [9]
- بحث آزاد [6]
- جایگاه زن و مرد در دنیای امروز [11]
- عشق یک طرفه [6]
- چگونه دوران مجردی را به سلامت بگذرانیم [6]
- راه های شناخت همسر مناسب [17]
- بحث آزاد [6]
- تقدیر الهی [12]
- موضوعات بحث شده در سال 1391
- زندگی ماشینی و آدم آهنی شدن [1]
- غریزه جنسی [1]
- سرنوشت [9]
- ترک وسواس [1]
- ازدواج یا دانشگاه [13]
- همسرداری [13]
- ازدواج [40]
- کار و کارآفرینی [44]
- کنکور [3]
- کمرنگ شدن اخلاقیات [9]
- توجه بیشتر به اطرافمون [8]
- ارتباط با جنس مخالف [69]
- سوالات جلسه خواستگاری [26]
- اینترنت [2]
- توجه بیشتر به بزرگترها [24]
- چگونگی ایجاد فرصتهای ازدواج بهتر [11]
- خوشبختی واقعا چیه؟ [12]
- ریشه یابی طلاق [12]
- تلاش برای حل مشکل طلاق [14]
- راز شاد زیستن [9]
- مهارت های زندگی [12]
- بحث آزاد [44]
- اعتماد به نفس [10]
- بازگشت اعتماد به نفس از دست رفته [11]
- راهکار برای تغییر عادت های بد [12]
- تاسوعا و عاشورا 1391 [7]
- چرا با اعتقاد به آخرت باز هم مرتکب گناه می شویم [16]
- بداخلاقی [11]
- ماشینی نشدن [9]
- راه های برقراری ارتباط با دیگران [7]
- دختران پسر نما و پسران دختر نما [10]
- کنترل نگاه [6]
- وسواس فکری [5]
- تفاهم در زندگی مشترک [13]
- بحث آزاد [13]
تولد باشگاه: عید غدیر سال 1390
مدیر پیامنما و باشگاه هماندیشان:
» محمد رضا بیدگلیان (امید)
مدیر سابق پیام نما و باشگاه:
» سید مهدی جعفری (پیام)
مجری باشگاه:
» حسین تکلو
مدیر وبسایت هم اندیشان:
» حسین وفا