پیام: بر سر آنم که گر ز دست بر آید دست به کاری زنم که "غصه" سر آید سلام؛ خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟ از فریدونکنار با شما صحبت می کنم. اینجا هوا ابریه. به نظر شما من چقدر ساده باشم که به حرف یه وکیل گوش بدم و "غصه" رو "قصه" بنویسم؛ چقدر؟ ****** سلام؛ یه خبر! می دونستین باشگاه ما داره جهانی می شه؟ دیروز یکی از ترکیه اومده بود غرفه! منو چند تا از بچه ها باهاش صحبت کردیم. جوان جالبی بود، ولی ناراحت بود که از اون جا نمی تونه پیام بده! (محسن پی جی اچ، 19 ساله) ******
بقیه در ادامه مطلب...

امید: س.........ااام هم اندیشان: امید خان! چرا صدات اینجوریه؟ امید: چو... نما...شگا.....خیلی حر.... هم اندیشان: بیا یه کم از این آب گرم بخور شاید صدات بهتر شه. امید: آخیش! بهتر شد. چی کار می شه کرد؟ می شه از حضور کسی که با کلی انرژی از سلمانشهر، راور کرمان، تویسرکان، همدان، تبریز، زنجان، اراک، مشهد، کاشان و... اومده، ذوق نکرد و براش چیزی نگفت. راستش! این روزها خیلی حرف می زنم؛ اما خوشحالم. خوشحال از حضورتون. راستی! دیروز یکی از هم اندیشان تو نمایشگاه گفت: "هم اندیش شدن یه تغییر شیمیاییه." یعنی وقتی هم اندیش بشی دیگه همیشه هم اندیش باقی می مونی. یه دوست دیگه هم گفت: "زندگی به دو بخش تقسیم می شه: قبل از هم اندیشان؛ بعد از هم اندیشان." یکی از هم اندیشان هم گفت: وقتی زمینه غیبت کردن برام پیش می یاد، تا یاد هم اندیشان می افتم از خودم خجالت می کشم و خودم رو کنترل می کنم." خلاصه جای همتون خالیه؛ ولی به فکر شهرستانی ها هم هستم. آقا پیام هم اومد؛ پس من می رم نمایشگاه. تا آخرین روز یعنی شنبه، هر روز از ساعت یازده تا هفده تو سالن اصلی(شبستان)، راهروی شماره ده، روبروی غرفه پانزده، در خدمتتونیم. ******
بقیه در ادامه مطلب...

- روزنامهههه! روزنامههههه! خبری داغ از باشگاه هم اندیشاااااااان! روزنامهههههه.... امید: آقا پسر! بیا اینجا ببینم. یه دونه از اون روزنامه هات رو می دی؟ - ببخشید! همش فروش رفته. اگه یه دقیقه صبر کنی الان داداشم می یاره. امید: خب! می شه بگی اون خبر داغت چیه؟ من طاقت ندارم صبر کنم تا داداشت بیاد! - نه! ولی چرا! دلم نمی یاد جواب امید خان رو ندم. واقعیتش اینه که پیام، دیروز تو نمایشگاه کتاب لو رفته و هم اندیشانی که تو غرفه بودن بالاخره شناساییش کردن. خبر از این داغتر! امید: راهکارای دوستان هم اندیش بالاخره جواب داد. خب! برم نمایشگاه ببینم چه خبره. مثل اینکه خیلی خبره! راستی دوستان خوبم! سلاااام؛ پیام، امروز تو باشگاهه. تو نوبت دوم! فعلا خداحافظ. فقط اومدم ببینمتون! ****** سلام. می دونید امروز توی نمایشگاه چی شد؟ پیام رو کشف کردم. اول زیر بار نمی رفت که پیامه، ولی این قدر کنجکاوی کردم که خودش رو لو داد. نمی دونست من از اون زرنگ ترم. این قدر گفتم پیام خودتی، تا اعتراف کرد. نمی دونید اینجا چقدر مظلوم بود. حتما برید نمایشگاه. با امید و پیام بحث هم اندیشی کردیم. خیلی خوش گذشت. (نیلوفر، از دلیجان) ******
بقیه در ادامه مطلب...

امید: سلااااام دوستان! دیروز یکی از دوستامون تو نمایشگاه کتاب، پیشنهاد جالبی داد. گفت: "باید وقتی سیصد و هفتاد هزار نفر شدیم؛ یه جشن حسابی بگیریم." اون موقع می تونیم ماهناممون رو هم راه بندازیم. امیدوارم تو سرشماری جدیدمون به این عدد برسیم. راستی! یکی از گرافیست های باشگاه چند تا لوگوی قشنگ و زیبا با همون عدد 370 و دو تا جلد نمونه برای "ماهنامه هم اندیش" طراحی کرده که تو نمایشگاه به دستمون رسوند. به زودی تو سایت می ذاریمش. باشگاه داره به جاهای خوبی می رسه. راستی! ما تا آخرین روز نمایشگاه، هر روز از ساعت یازده تا هفده، حضور خواهیم داشت. تو شبستان؛ راهرو ده؛ رو به روی غرفه پانزده؛ به فکر اونایی که نمی تونن بیان نمایشگاه هم هستیم. به شدت دنبال اینم تا تصاویری از غرفه رو تو تلویزیون پخش کنیم و تو یه برنامه زنده باهاتون صحبت کنم که قبلش حتما بهتون اطلاع می دم. اصلا نگران نباشین. در ضمن؛ بیشتر بازدیدکنندگان شهرستانی هستن؛ نه تهرانی! ******
بقیه در ادامه مطلب...

امید: سلااااام؛ من همه اش فکر می کردم تعداد آقایون تو باشگاه خیلی خیلی کمتر از خانوما است؛ ولی تو نمایشگاه کتاب، نظرم عوض شد. راستی! آقا پیام هم که آوازخون شده؛ خب روحه دیگه! خیالش راحته! گفتم روح! شاید براتون جالب باشه که جمعه، خود پیام تو غرفه هم اندیشان قاطی بقیه بود و همه هم سراغش رو می گرفتن؛ و یک خبر خوب! چند تا عکس از نمایشگاه کتاب رو براتون تو سایت پیام نما که آدرسش آخر پیامک ها است گذاشته ام. ****** هم اندیشان عزیز؛ لطفا بدون فکر تقلید نکنید! به جای گوش دادن به آهنگ هایی که همه توی ماشینشون با صدای بلند گوش می کنند... لطفا کمی با همه متفاوت باش... بسیار آدم های موفق و روشن بین رو می شناسم که در خودروهاشون نوارهای آموزشی گوش می کنند. اون ها خودروی خودشون رو به دانشگاه سیار تبدیل کرده اند. شما هم امتحان کنید. در ماه یک یا دو سی دی آموزش صوتی مدیریت زمان، خلاقیت، مثبت اندیشی و... گوش کنید. (هانیه، 25 ساله، تهرانپارس) ******
بقیه در ادامه مطلب...

امید: سلااااام بر دوستان خوبم! خودتون هم نمی دونید چقدر خوبید. ای کاش می دونستید. تو این دو روزی که نمایشگاه بودم، تو غرفه هم اندیشان، فقط فرشته دیدم. ****** سلام امید؛ من دقیقا نفهمیدم تو نمایشگاه کتاب می خوای چی کار کنی؟ نکنه می خوای کتاب بفروشی؟ اگه خواستی من می تونم باشگاه رو بگردونم، تو برو! امید: الان آبجیمون می گه... ****** به گوش؛ به هوش؛ هم اندیشان عزیز: حتما به نمایشگاه کتاب یه سری بزنید. کنار غرفه آستان قدس رضوی، تو یه غرفه خالی از کتاب، با یه میز و یه بنر از باشگاه، امید منتظرتونه. نبودین ببینین بعضی ها می پرسیدن ببخشید شما چی می فروشین؟ دلم می خواست بگم اینجا "فکر" می فروشن با چاشنی عشق و همدلی. ما بچه ها تا حالا همدیگه رو ندیده بودیم؛ اما انگار صد سال بود که هم رو می شناختیم. فوق العاده بود. از دستتون می ره. عجله کنید! (ملیحه، 29 ساله، فوق لیسانس فیزیک، از تهران، مامان مهدیه و محمد حسام) امید: جالبه که اینقدر صمیمیت و همدلی زیاده که برای تمام غرفه دارن همسایه سوال شده. می یان و می پرسن: شماها کی هستین؟ می شه از خودتون و باشگاهتون بگید؟ ******
بقیه در ادامه مطلب...

پیام : خانم ها ؛ آقایان سلام . حال تان چطور است ؟ آرزو میکنم بهترین ها نصیبتان شود . خواهشی از محضر مبارکتان داشتم . عرض کنم ؟ بله ؛ می خواستم خواهش کنم که چنانچه برای تان مقدور است اندکی از طول لبان خود کاسته و به عرض آن بیفزایید به گونه ای که گوشه ی لب به اندازه 2 میلی متر به سمت بالا حرکت کند. آهان ؛ کمی بیشتر، خوب است . همین جا نگاهش بدارید. حال پیامکها را بخوانید..... ****** سلام گرم یه هم اندیش یک ماهه، خدمت دوستان. به لطف شما دوستان، بعد از 3روز، قهر با مادرم، پیش قدم آشتى کردن شدم، نمی خوام بعدها به قول دوستان، حسرت این که، کاش با بهترینم هرگز قهر نبودم ، آزارم بده. ممنون پیام : آفرین ؛ صد آفرین ؛ هزار و سیصد آفرین بچه خوب و نازنین . ****** سلام امید شما و جفا درحق شهرستانیا ! ماپنج شنبه، جمعه میایم! (زهره، نجف آباد) پیام : همین پیامک باعث شد امید از رفتن به شهرستان و دیدن مادرش منصرف بشه . جدی میگم . امید پنجشنبه و جمعه هم تو نمایشگاست. آدرسشو که بلدین . سالن اصلی ، کنار غرفه استان قدس . چسبیده به غرفه شبکه 3 . ******
بقیه در ادامه مطلب...

مادرجان! باورکن ماه هاست زیباترین جملات را برای امروز کنار گذاشتم؛ ولی هیچ کلمه ای برای تبریک روزت پیدا نکردم که قدرت این را داشته باشد که بتواند بزرگی وجودت را بیان کند. فقط این را می دانم که هیچ گاه نام و خاطرت از فکرم بیرون نمی رود. روزت مبارک! (ممتاز) ****** پروردگارا زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داده است. مادرم روزت مبارک! (ناهید زارعی، نورآباد) امید: سلام دوستای خوبم! ای کاش برای ما هر روز، روز مادر باشه و قدر مادرهامون رو لحظه به لحظه بدونیم. دیروز با خودم می گفتم: خب! روز مادر، تقریبا همه سنگ تموم می ذارن، آدم متفاوت کسیه که همیشه برای مادرش سنگ تموم بذاره. راستی! نکنه روز مادر هم از روی تقلید باشه!! می دونید! حتی کارهای خوب هم باید با فکر باشه تا هم برای خودمون و هم دیگران، انرژی مثبت زیادی داشته باشه. خب! یه عذرخواهی هم از من طلب دارید بابت مشکل فنی که دیروز پیش اومد و بقیه پیامک ها درج نشد. می تونید تو آرشیو امروز ببینیدشون. ساعات حضورمون در نمایشگاه هم هنوز قطعی نشده؛ ولی احتمالا از شنبه است؛ حتما بهتون اطلاع می دیم. تا سرتون به آرشیو گرمه من برم پیامک ها رو آماده کنم که نوبت دوم بخونیدش. فعلا ******
بقیه در ادامه مطلب...

توجه توجه سلام به هم اندیشان گل و امید خان؛ امید بگو چی کار کردم! یه استان رو هم اندیش کردم. آخه هم اندیشانو تو رادیو همدان تو یه برنامه خیلی جالب به اسم "رادیو محله" معرفی کردم که حدودا ساعت ۱۰ صبح پخش می شه و تکرارش ساعت ۹ شبه. امید! یک - هیچ، عقبی. بدرج که یک - یک مساوی بشیم. (هادی، ۲۵ ساله از اسدآباد، مجرددددد) امید: یادت باشه بی حساب شدیما! راستی! سلااام بر همگی دوستان. روز خوبی داشته باشین. ****** سلام به هم اندیشان؛ من و شوهرم نذر کردیم هر وقت رفتیم خونه مون به نیابت از حضرت فاطمه (س) غذا درست کنم بیرون بدیم؛ ولی حرفای آقا امید روم اثر کرد و می خواهیم پول غذا رو برآورد کنیم به نیازمند بدیم. 2 روزی می شه که صاحبخونه شدیم. (مه جبین و حسین به همراه دخترمون آویسا از رودسر) امید: ممنون آبجی! درسته که هر نذری که بکنیم، وقتی دلمون صاف باشه خدا هم اون نذر رو از ما قبول می کنه؛ ولی قطعا تو نذرهای معنوی نذری که عامل معرفت و خودسازی ما و دیگران بشه و تو نذرهای مادی، نذری که باعث گره گشایی از مشکل بنده ای از بندگان خدا بشه حتما پیش خدا ارزش فوق العاده بیشتری داره. یکی از اون چیزهایی که باید خیلی در موردش فکر کنیم همین روش نذر کردنه؛ چون خیلی از نذرهامون واقعا به این خاطره که رایجه و دیگران این روش رو انتخاب کردن نه به این خاطر که بهترینه! مثلا معمولا مردم تا می خوان نذری انجام بدن فورا گوسفند قربونی می کنن و گوشتش رو به در و همسایه می دن که خیلی رایجه! یا با همون شکری که دیروز حرفش رو زدیم، شله زرد می پزن؛ ولی قطعا می شه با اون پول خیلی کارهای بهتری کرد. خیییییلی. ******
بقیه در ادامه مطلب...

امید: سلاااااام؛ دیروز دوستمون عجب کتابی در رابطه با بحثمون معرفی کرد؛ البته بیشتر، اسمش برام خیلی جالب بود و ذهنم رو مشغول کرد؛ چون از محتواش خبر ندارم. "نیم کیلو باش، خودت باش" ****** سلام به همگى؛ آقا امید! بعد خوندن حرفات خیلى فکر کردم. خداییش به نکته خوبى اشاره کردى. اینکه: چرا عروس خانوما باید از صبح برن آرایشگاه و عصر، خسته و کوفته تازه بیان عروسى خودشون! فقط می شه بگید پس این عروسا چی کار کنن؟ لطفا جواب بدید ضروریه؟ (فرشته و ایوب، زوجی که نمی خوان عروسیشون مثل بقیه باشه) امید: خب! اول از همه که ایشاالله خوشبخت شین. بعد هم: این خیلی خوبه که تصمیم گرفتین مراسم عروسیتون رو با فکر برگزار کنین؛ ولی یه نکته خیلی مهم وجود داره و اون اینه که باید حواستون باشه و بدونید کجاها باید متفاوت باشید. بی جهت اسباب مخالفت پدر و مادر و بقیه رو فراهم نکنید و عروسیتون با کلی حرف و حدیث همراه نباشه که اون هم باعث می شه هم زیباترین روز زندگیتون پر از حاشیه باشه و هم تا مدت ها درگیر پیامدهاش باشین. یادتون هم باشه که انجام بعضی کارهای متفاوت نیاز به مقدمه چینی داره و باید کم کم ذهن بقیه رو آماده کرد تا دلخوری و یا مقاومت پیش نیاد. و اما در مورد آرایش عروس خانوم. من خودم واقعا دوست دارم دخترم رو اونقدر آگاه کنم که حاضر نباشه ساعات زیادی از بهترین روز زندگیش رو تو آرایشگاه بگذرونه. ترجیح بده آرایش ساده تری داشته باشه. درضمن؛ این اصل مهم جهانی یادتون نره که: "زیباترین زیبایی ها، سادگی است." گاهی یه لباس و آرایش ساده می تونه متفاوت و زیباترین باشه. ******
بقیه در ادامه مطلب...

- مطالب پیشنهادی
- همراه با ما
- آرشیو مطالب
- موضوعات بحث شده در سال 1394
- موضوعات بحث شده در سال 1393
- بحث آزاد [7]
- پختگی و ناپختگی [12]
- بحث آزاد [6]
- کمبود محبت [8]
- بحث آزاد [6]
- به پای کسی نشستن [8]
- چرا و چگونه با خانواده همسر، صمیمی شویم [8]
- بحث آزاد [5]
- راه های نزدیکی به خدا [14]
- ترس از ازدواج [8]
- چگونه با مشکلات کنار بیاییم؟ [10]
- راه های جلوگیری از تنهایی و کلافگی خانم های خانه دار [5]
- بحث آزاد [5]
- گفتگوی موفق [5]
- گفتگوی آزاد [5]
- قضاوت عجولانه [5]
- تفاوت زن و مرد [10]
- چطور جذاب باشیم؟ [7]
- تجربه های من از کنکور [5]
- فلسفه حجاب [13]
- چرا اراده ام ضعیفه [9]
- دل به دل راه دارد؟ [5]
- نا امیدی [12]
- عاقبت بخیری [10]
- بحث آزاد [5]
- خود کم بینی [9]
- تأثیر افکار مثبت و منفی بر زندگی [9]
- بحث آزاد [5]
- بخشیدن دیگران [15]
- بحث آزاد [2]
- موضوعات بحث شده در سال 1392
- بحث آزاد [4]
- تفاوت نسل ها [10]
- تقلید از دیگران [12]
- ماهواره [6]
- تجربه های من [6]
- بحث آزاد [6]
- مهارت ارتباط با خانواده همسر [9]
- نقش هدف در زندگی [6]
- بحث آزاد [12]
- جوانهای امروزی چقدر برای تشکیل زندگی آمادگی دارند [6]
- خودشناسی [6]
- اشتغال خانم ها [11]
- بحث آزاد [16]
- چرا بعضی از افراد بد جذابترند؟ [11]
- چگونه بعد از شکست عاطفی یک زندگی شاد داشته باشیم؟ [11]
- بحث آزاد [6]
- آیا دوام عشق بعد از ازدواج یک خیاله؟ [5]
- آسیب شناسی استفاده از اینترنت و فضاهای مجازی [6]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [11]
- بحث آزاد [11]
- تاثیر تغییر در زندگی [15]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [0]
- بحث آزاد [6]
- چطور استعدادهامون رو کشف کنیم؟ [10]
- فرزند صالح [9]
- بحث آزاد [6]
- جایگاه زن و مرد در دنیای امروز [11]
- عشق یک طرفه [6]
- چگونه دوران مجردی را به سلامت بگذرانیم [6]
- راه های شناخت همسر مناسب [17]
- بحث آزاد [6]
- تقدیر الهی [12]
- موضوعات بحث شده در سال 1391
- زندگی ماشینی و آدم آهنی شدن [1]
- غریزه جنسی [1]
- سرنوشت [9]
- ترک وسواس [1]
- ازدواج یا دانشگاه [13]
- همسرداری [13]
- ازدواج [40]
- کار و کارآفرینی [44]
- کنکور [3]
- کمرنگ شدن اخلاقیات [9]
- توجه بیشتر به اطرافمون [8]
- ارتباط با جنس مخالف [69]
- سوالات جلسه خواستگاری [26]
- اینترنت [2]
- توجه بیشتر به بزرگترها [24]
- چگونگی ایجاد فرصتهای ازدواج بهتر [11]
- خوشبختی واقعا چیه؟ [12]
- ریشه یابی طلاق [12]
- تلاش برای حل مشکل طلاق [14]
- راز شاد زیستن [9]
- مهارت های زندگی [12]
- بحث آزاد [44]
- اعتماد به نفس [10]
- بازگشت اعتماد به نفس از دست رفته [11]
- راهکار برای تغییر عادت های بد [12]
- تاسوعا و عاشورا 1391 [7]
- چرا با اعتقاد به آخرت باز هم مرتکب گناه می شویم [16]
- بداخلاقی [11]
- ماشینی نشدن [9]
- راه های برقراری ارتباط با دیگران [7]
- دختران پسر نما و پسران دختر نما [10]
- کنترل نگاه [6]
- وسواس فکری [5]
- تفاهم در زندگی مشترک [13]
- بحث آزاد [13]
تولد باشگاه: عید غدیر سال 1390
مدیر پیامنما و باشگاه هماندیشان:
» محمد رضا بیدگلیان (امید)
مدیر سابق پیام نما و باشگاه:
» سید مهدی جعفری (پیام)
مجری باشگاه:
» حسین تکلو
مدیر وبسایت هم اندیشان:
» حسین وفا
