• دوشنبه 1394/03/11 - تعداد بازدید 17 مرتبه
    امید: سلااااام؛ می گم آخه این سنگ دلیا به من می یاد؟!! یه مورچه از رو دیوار بیفته من تا دو روز براش غصه می خورم که حالا با این پا و کمر دردکن، چطو
  • یکشنبه 1394/03/10 - تعداد بازدید 26 مرتبه
    امید: سلاااااام؛ می گم کم حرفی هم نعمتیه ها. خدا رو صد هزار مرتبه شکر که حداقل اول کاری تونستم جلو زبونم رو بگیرم. راستی! می دونین اگه آدم بتونه
  • شنبه 1394/03/09 - تعداد بازدید 35 مرتبه
    امید: سلااااااام؛ می گم جالبه! یه نکته های کوچیک، گاهی چه اثرات بزرگی داره. آهان! تا یادم نرفته درمورد ناخن جویدنش هم بگم که می تونه نتیجه اون
  • چهارشنبه 1394/03/06 - تعداد بازدید 54 مرتبه
    امید: سلاااااااام؛ همین خودش یه دنیا حرفه!
  • سه شنبه 1394/03/05 - تعداد بازدید 64 مرتبه
    امید: با یه سند چطورین؟ یه سند توووپ! "تحقیق جدیدی که توسط شرکت حقوقی اسلیتر و گوردون از دو هزار زوج بریتانیایی انجام شده نشان می‌دهد: رسانه‌
  • دوشنبه 1394/03/04 - تعداد بازدید 74 مرتبه
    امید: سلاااااام؛ می گم می دونین یه چیز مهمی که باعث می شه آدم خیلی جاها حواسش رو جمع کنه چیه؟ اگه می دونین نگین! بذارین من بگم! آخه نه اینکه زیا
مشاهده آرشیو کامل مطالب
کمی طاقت داشته باشید...
مشاهده تالارهای اعضا

    • حضور امید، حسین تکلو و خانم عوض زاده در برنامه اردیبهشت
    • 19 اسفند 1392
    • حضور امید، حسین تکلو و خانم عوض زاده در برنامه اردیبهشت
    • 12 اسفند 1392
    • همایش هم اندیشان دزفول ، اهواز ، اندیمشک ، شوشتر - در دزفول
    • 24 بهمن 1392
    • همایش هم اندیشان تهرانی - قرچک ورامین
    • 8 آذر 1392
    • همایش اندیشه سبز - مشهد مقدس
    • 9 آبان 1392
    • هم اندیشان در همایش بزرگداشت حافظ
    • 19 مهر 1392
    • چهارمین میزبان هم اندیشان در صداوسیما : برنامه پنجشنبه اردیبهشت
    • 18 مهر 1392
    • سومین حضور امید در تلویزیون - برنامه اردیبهشت
    • 8 مهر 1392
    • همایش هم اندیشان مشهد مقدس
    • 27 شهریور 1392
    • اولین همایش طرح همیاری بانوان هم اندیش
    • 26 مرداد 1392
    • حضور امید در برنامه طلوع
    • 1391
    • اولین تصویر گرفته شده از پیام
    • نمایشگاه کتاب تهران
    • فعالیت های شخصی و ابراز علاقه هم اندیشان
    • نمایشگاه کتاب 1392
    • نمایشگاه کتاب تهران
    • اردیبهشت 1392
    • همایش یزد هم اندیشان
    • اسفند 1391
    • اولین همایش هم اندیشان تهرانی
    • 22 مهر 1391

« در حال حاضر باشگاه هم اندیشان فعالیتی ندارد. ادامه بحث ها در وبلاگ جناب بیدگلیان جریان دارد »


اگر در این سایت عضو می شوید ، حتما شهر خود را نیز وارد کنید.
پس از عضویت در این سایت می توانید در بخش انجمن های تخصصی به فعالیت پرداخته و با دیگر هم اندیشان بحث و گفتگو داشته باشید.

»آرشیو پیامکهای باشگاه

»آلبوم عکس خاطرات

»آلبوم فیلم

»درباره هم اندیشان

»مرجع شماره های کاربردی


هم اندیشان دوشنبه 11 خرداد ماه 1394

مجموعاً 0 امتیاز از 5 توسط 0 نفر
| نظرات داده شده (0) | مربوط به موضوع: آرشیو مطالب ، آرشیو کامل ، 1394 ، موضوعات بحث شده در سال 1394 ، بحث آزاد ،

هم اندیشان دوشنبه 11 خرداد ماه 1394

سلااام؛ صرفا جهت شوخی و خنده. کشتی بزرگ در حال غرق شدن بود. کاپیتان بر اساس تجربه اش دستور داد همه از کشتی خارج شن. مردها جلوتر از همه می رفتن که کاپیتان داد زد: خجالت بکشین! حق تقدم با خانم هاست! خانم ها همین جور که از کاپیتان تشکر می کردن، می رفتن. نوبت مردها شد. کاپیتان گفت: "آقایون حالا بفرمائید بروید. کوسه ها به اندازه کافی سیر شدن." قابل توجه مسافران کشتی هم اندیشان. (ساناز از فاریاب)

 

امید: سلااااام؛ می گم آخه این سنگ دلیا به من می یاد؟!! یه مورچه از رو دیوار بیفته من تا دو روز براش غصه می خورم که حالا با این پا و کمر دردکن، چطور می خواد کار کنه! آخه می دونین که؟ کار کردن تو خون مورچه هاس! اگه خدایی ناکرده، بیمارستان بستری بشن، باید دو نفر مراقبشون باشن که فرار نکنن و برن سر کار!!!!

******

سلام؛ در جواب اون ناشناسی که ناامید و گناهکار و افسرده بود: منم بر اثر گناه، زندگیم داشت تباه می شد؛ ولی به خودم اومدم و از خدا ناامید نشدم. اول، دست از گناه کشیدم و بعد که قلبم کم کم آروم گرفت، واسه جبران اون ها دنبال راه حل گشتم و الان به چیزایی که می خواستم با کمک خدا رسیدم. سخته؛ ولی شدنیه. به خودت زمان بده و به خدا امیدوار باش. در جواب کسی که گفتن از خدا ناامید شده و دیگه می خواد به کارای نادرست دست بزنه هم بگم: ما که توی گذشته همه اون کارا رو کردیم، به کجا رسیدیم؟ نادم و پشیمان، دوباره برگشتیم. خدا مهربون تر از این حرفاست؛ منتها هر کاری به صبر و امید و مدارا نیاز داره. (مرضیه از کرج)

******

سلام ناشناس عزیز؛ دیدی نمی تونی خدا رو فراموش کنی؟ خودت اول پیامت نوشتی: "قسم می خورم!" آخه عزیز دلم! به چی قسم می خوری که از خودش عزیزتر باشه؟ نمی خوام شعار بدم چون خودمم عین تو صد بار بدتر از اینا رو گفتم؛ ولی وقتی پشت سرمو نگاه کردم دیدم هیچکسو ندارم جز خودش که بهش تکیه کنم. عزیزم صبر کن خودش می دونه چیکار کنه. فک نکنی دلم خوشه اینا رو می گم. نه! هزار درد تو سینمه که یکیش اینه که بچه ای که ده سال منتظرش بودمو به خاطر مشکلی که داره فردا باید با پای خودم برم سقط کنم. پس بدون داغونم ولی خدا رو ول نمی کنم. (سحر، انزلی)

امید: وای! می دونی دارم به چی فکر می کنم؟ به این که اگه کسی با وجود شرایط سختی که داره، بازم امید و توکلش به خدا باشه، چی می ی ی ی شه! اصلا می دونین؟ این یکی از راز و رمزای مهم رفاقت با خداس. خدا هم که می دونین؟ تو رفاقت، لنگه نداره. به شرطی که از راز و رمزای رفاقت باهاش خبر داشته باشیم.

******

اینجا باشگاه هم اندیشانه

درست مثل خندوانه

شیرینه مثل هندوانه

مسئول اونجا رامبد جوانه

مسئول ما آقای بیدگلیانه

چند وقت دیگه با دعوت رامبد

توی خندوانه مهمانه

اگر غیر از این باشه

برای همیشه این غصه در دل ما پنهانه

سلام آقا امید؛ چطوره؟ خوب بییید؟

امید: برو بالاتر!

******

سلام؛ در جواب زهرا جان که گفته بود خدا کسایی رو که ناخالصی بیشتری دارن بیشتر دوست داره باید بگم: شما بچه ای رو تصور کن که ی چیزی رو از مادرش می خواد و مادر می دونه که اون چیز به صلاح بچه نیست؛ ولی وقتی اصرار بیش از حد بچه و دست و گریه ها و دست و پا زدناش رو می بینه، اون وسیله رو بهش می ده؛ ولی می گه: برو! برو! ببینم می خوای چیکار کنی؟ (مریم)

******

سلاااااام به نیک اندیشان؛ "بسیارى از ما درگیر گذشته هستیم و نگران آینده. دریغا که شادیه لحظه ی حال را از دست مى دهیم. شادى در زمان حال و مکان حاضر، نهفته است. بیاییم همه چیز را به خاطر عشق به خدا انجام دهیم. هر آنچه مى خوریم، هر نیایشى که به جا مى آوریم، هر کمکى که به دیگران مى کنیم، هر آنچه که انجام مى دهیم، همه را به عنوان پیشکش به خداوند به انجام رسانیم. و آن گاه، زندگى، ماجرایى پر شور مى شود که هر لحظه اش درخشش اختران را نوا مى دهد. (آسیه)

******

سلام؛ چند وقت پیش که می رفتم کلاس های مربیگری مهد، تو بحث "رفتارهای نامطلوب کودکان" گفتن: "برای ناخن جویدن بچه ها به هیچ وجه نباید به اونا تذکر داد که وضع رو بدتر می کنه. ناخن جویدن، علت های مختلفی داره که یکی از مهمتریناش اضطراب و ترسه. مثلا بچه، شب ادراری داره و پدر و مادرش دعواش می کنن و اونم از ترس و اضطراب، به ناخن جویدن روی می یاره." به نظرم می شه برا برطرف کردن ناخن جویدن بچه ها، از اصل تقویت مثبت هم استفاده کرد. مثلا زمانی که کودک ناخن نمی جوه، بهش جایزه داد و تشویقش کرد. منتها نباید به خاطر اون جایزه، سرش منت گذاشت یا گفت: "این جایزه رو بهت می دم که دیگه ناخن نجوی!!" اگه بعد از جایزه گرفتن بازم شروع کرد به ناخن جویدن، نباید سرزنشش کرد. باید کارمون رو ادامه بدیم و دوباره تو یه موقعیتی که ناخن نمی جوه بی منت، تشویقش کنیم. (فاطمه طوسی، 19 ساله، تهران)

امید: منم یادمه یه جا خوندم که موقعی که بچه ناخن می جوه باید بدون اینکه متوجه بشه، حواسش رو به یه چیزی که دوست داره، جلب کنیم. راستش! مشکل خیلی از بچه هاس. یه دلیل مهمش هم اینه که آسون ترین کار برا کنترل بچه ها، دعوا کردن و ترسوندن اوناس.

******

سلام؛ کی گفته روابط، تو کشورهای غربی سرده؟ دوست من یه سالی اونجا زندگی کرده. می گه اتفاقا خیلی با هم خوبن. اینقدر جوامع غربی رو بد جلوه ندید! (آتنا از 021)

امید: یکی از دوستام تئاتر یه نفره کار می کنه و به خاطر خلاقیتش تو کارش، اکثر کشورها دعوتش کردن و رفته. یه بار بهش گفتم: مردم کدوم کشور از همه باحالتر بودن؟ گفت: "یه شهر، تو هلند" گفت: "همه به هم با شادی سلام می کردن و حتی می زدن رو شونه ی همدیگه." من زیاد شنیدم که مردم خیلی از جاهای اروپا شادن و با احترام و محبت با دیگران رفتار می کنن؛ ولی می دونین؟ وقتی برین تو زندگی خیلی هاشون، می بینین تنهان. بچه هاشون رفتن و پیششون نیستن. کمتر بهشون سر می زنن؛ البته وقتی سر می زنن حتما بامحبتن؛ البته بازم محبت، از نوع خودشون. مثلا کم پیش می یاد بچه ای حاضر بشه از پدر و مادر پیر و ناتوانش مراقبت کنه. یکی از دلایل مهم این اتفاق هم برمی گرده به حدود دویست سال سابقه ی اشتغال خانوم ها تو غرب که الان اینجوری تو نسل، خودش رو نشون داده. چون پدر و مادر، هر دو بیرون بودن و بچه تو مهد، "کم کم" عاطفه ها این مدلی شده. معمولا بچه ها 18 سالشون که می شه، می رن دنبال کار و علاقه های خودشون. همه ی اینا رو می گیم که تجربه بشه و ما به اونجا نرسیم! نه اینکه اونا رو بخوایم بکوبیم!

******

سلام؛ یه مادربزرگ پیر، مهربون و مومن و روشندل دارم که از یه جای دور از اطراف خراسان اومده و مدتیه مهمون ماست. ایشون عاشق نماز و مسجده. هفته پیش بردمش مهدیه شهرمون واسه دعای ندبه. خیلی خوشحال شد و کلی دعام کرد. این حس خوب خودمو برا همتون آرزو دارم. (الهام از تبریز)

******

سلام به ناخدا امید و سرنشینان کشتی هم اندیشان؛ خدا قوت ناخدا! خوبید؟ خدا رو شکر. آقا امید دستور گلاب گیری تو خونه رو تو آستینت نداری؟ اگه داری رو کن که احتیاج دارم. ما تو روستا زندگی می کنیم و الان فصل گلای محمدی و نسترنه. می خوایم تو خونه گلاب بگیریم. ممنون از همتون. (مهشید عربی زاد از کردستان، شهرستان قروه، روستای گزلقایه)

امید: صاف سراغ این یه قلمی رو گرفتی که تو آستینمون نیست! فقط می دونم دستگاه های گلابگیری خونگی هم ساخته شده. تو اینترنت جستجو کنی پیداش می کنی.

******

سلااااااام به همگی؛ " و بعضی از مردم کسانی هستند که تنها خدا را به حرف و زبان می پرستند (نه از باطن و حقیقت)! همین که به خیر و نعمتی برسند اطمینان خاطر پیدا می کنند؛ اما اگر مصیبتی برای امتحان به آن ها رسد، دگرگون شوند و از خدا روی گردان. چنین کسی هم دنیا را از دست داده و هم آخرت را و این همان خسران و زیان آشکار است." (حج/ 11) (فاطمه، ۷۲، گلپایگان)

******

سلام به همگی؛ باران رحمت خدا همیشه می بارد. تقصیر ماست که کاسه هایمان را بر عکس گرفته ایم. (مامان سیدمحمدمهدی و فاطمه سادات)

******

سلام امید؛ اغلب این دختر خانوما توقعشون خیلی بالاس برای انتخاب همسر. بهشون بگید واقع بین باشن. واقع بین نباشید می مونیدا. تجربه شده که می گم. یه چیزایی از آدم می خوان! من پشیمون شدم دیگه زن نمی خوام! (محمد)

امید: یه مررررد که به این راحتیا جا نمی زنه! پاشو برو جلو، منم از اینجا هوتو دارم!!

******

بزرگی وصیت کرد که برای سلامتی عقلتان هویج بخورید. همه خندیدند؛ ولی هیچ کس ندانست که این روزها عقل همه به چشمشان است. (عاطفه مقدس، ۱۹ ساله، صومعه سرا، روستای نرگستان)

******

سلام آقا امید؛ من چند روزی بیشتر نیست که باهاتون آشنا شدم. کمکم کنید. من اصلأ حالم خوب نیست. زود حوصله ام سر می ره. زود عصبانی می شم. می رم تو اتاق و درو رو خودم می بندم. خانوادم ازم ناراضین. (ص.ب)

امید: مطمئن باش یه کارایی کردی که خدا آوردتت اینجا. حالا فقط دو دستی هم اندیشانو بگیر و رهاش نکن. خیلی زود می بینی که داره یه اتفاقاتی تو رفتارات می افته. رهاش نکنیا! اینم یه راهکار...

******

دیروز عمل پیوند عضو داشتم. باشگاه رو به من پیوند زدن و الان دیگه عضوی از باشگام. امروز حالم خیلی خوبه. ‏(مریم از نصف جهان)

******

سلام؛ یکی از راه هایی که می شه فهمید خدا ما رو به حال خود واگذاشته یا نه؟ اینه که توفیق توبه کردن نصیب ما نمی شه. دیگه این که توانایی عبادت برای اونو از دست می دیم. (سیده ریحانه)

******

سلام امید؛ شماره پیامک: 30002020 حرم رضوی هم برای پاسخگویی پیامکی به سوالات شرعیه. خودم هر وقت سوال دارم می پرسم. (مریم از جوین)

******

سلام به همگی؛ خدایا شکرت. چقدر پیام "مامان فاطمه محیا از بندرعباس" به دلم نشست. این چند روزه اتفاقای ناگواری برام افتاد که امروز دیگه یکی از اون فاجعه هاش اتفاق افتاد. خسته و ناراحت اومدم هم اندیشانو خوندم. ایشون دقیقا جمله ای ک من احتیاج داشتمو گفتن. می گم خدا چقدر قشنگ و حساب شده هوای بنده هاشو داره ولی من بنده!! (فاطمه.ف، طلبه، 72 از شهر آفتاب)

امید: همتون و همه ی عزیزانتون رو به خداوند می سپارم.

تعداد پیامک های دیروز: 3036

به اشتراک بگذارید...

کد امنیتی رفرش

مطالب مشابه:

  1. هم اندیشان یکشنبه 10 خرداد ماه 1394
  2. هم اندیشان شنبه 9 خرداد ماه 1394
  3. هم اندیشان چهارشنبه 06 خرداد 1394
  4. هم اندیشان سه شنبه 05 خرداد 1394
  5. هم اندیشان دوشنبه 04 خرداد 1394
  6. هم اندیشان یکشنبه 03 خرداد 1394
  7. هم اندیشان شنبه 02 خرداد 1394
  8. هم اندیشان چهارشنبه 30 اردیبهشت 1394
  9. هم اندیشان سه شنبه 29 اردیبهشت 1394