
سلام؛ می خوام یه چیزی براتون تعریف کنم که از تعجب شاخ درمیارید. یادمه وقتی خواهر کوچیکم 3 ساله بود، داییم خونمون بود و داشت قلیون می کشید. تا پا شد رفت بیرون، خواهر کوچیکم رفت جای داییم نشست و دود از دهن و دماغش بیرون... یادمون باشه که بچه هامون مثل سایمون هستن که هر کاری می کنیم اون ها هم می کنن؛ پس مراقب سایه مون باشیم!
(خدیجه و همون خواهر کوچیکه که الان 9 سالشه، اهواز)
امید: سلاااام! این قضیه سایه رو تقریبا همه مون می دونیم؛ ولی خب! شاید خیلی هامون یادمون می ره؛ خیلی ها هم یادمون نمی ره؛ ولی اونجور که باید جدیش نمی گیریم؛ برا اینکه جدی بگیریم و بدونیم رفتارهای پدر و مادر چقدر تو اعماق ذهن بچه ها نفوذ می کنه، فکر کنم باید چند تا پیامک بعدی رو هم بخونیم...
******
بقیه در ادامه مطلب...


امید: سلااااام؛ خوبین که...؟ راستی! اگه گفتین فایده اینکه نظرات مختلف موافق و مخالف، تو باشگاه مطرح می شه چیه؟ اگه گفتین؟... فایده اش اینه که چون همه نظرات رو می شنویم، می تونیم به جنبه ها، زوایا و لایه های مختلف یه مساله پی ببریم؛ بنابراین، خودمون، راه درست و "متعادل" رو پیدا کنیم. حالا، این شما و این هم نظرات مختلف...
******
راهکار: سلام؛ مامان نگران حسین! یقین بدون با وجود اینکه پسرتون کار اشتباه ازش سرزده، تشر رفتن شما از اون هم اشتباه تره و این تشرها رو چون پدر مادربزرگ ها هم داشتن و حالا فهمیدن نادرسته، شما رو خراب می کنن. باور کن غیر از این نیست. پسرت لوس نشده، توجه می خواد، نه تشر! کنکاش کن ببین علت کار بد پسرت از چیه؟
******
بقیه در ادامه مطلب...


وقتی کودکی دست کوچک خود را در دست شما می فشارد ممکن است دستش آغشته به بستنی یا هر چیز دیگری باشد؛ این ها مهم نیست. مهم آن است که این دست کوچک که به آینده تعلق دارد در دست شما قرار گرفته. ممکن است این دست، روزی کتاب آسمانی به دست بگیرد؛ گردونه قماری را بچرخاند؛ به نرمی و مهربانی، زخمی را پانسمان کند و یا لرزان و ترسان، سرنگ مواد مخدری را چنگ زند. این دست، در همین لحظه در دست شما است...
(زینبم، 73 از شهر قدس)
امید: بابا! عجب مطلبی! اونقدر تاثیرگذار و رمانتیکه که سلام اول کار، داره یادم می ره! ولی نه! نباید یادم بره! پس اول، سلاااااااام؛ بعد هم اینکه: "گزل" روان شناس مشهور می گه: "کودک، در سنین 5 و 6 سالگی، نسخه کوچکی از جوانی است که بعدها خواهد شد" پس تو این پنج، شش سالی که دستاش تو دستای ما است، فرصت ها رو غنیمت بشمریم. خیلی زود دیر می شه ها!
******
بقیه در ادامه مطلب...


امید: سلااااام؛ خوش به حالمون!
هم اندیشان: خدا به خیر کنه! معلوم نیست امروز دیگه چه داستانی می خواد سرهم کنه!
امید: باور کنین هیچی! فقط خواستم از ته دل بگم خوش به حالمون که می تونیم هر روز تو هم اندیشان کلی نکته برا زندگیمون پیدا کنیم. هر کدوم از این نکته ها می تونه تو زندگی، غوغا کنه! غوغا!
******
سلام؛ همتون دارید می گید که بچه ها اصولی تربیت نمی شن یا پدر و مادرا مهارت ندارن؛ پس اون اصول و مهارت چیه؟ اگه می شه دراین مورد نظر بدین.
(آجى منصوره، ۲۱ ساله، مشهد)
امید: باور کنین چیز عجیب غریبی نیست. رعایت همین نکته های ریز و درشتیه که الان ذکر خیرش شد. نکته هایی که بعضی هاش خیلی واضحه و بعضی هاش رو هم باید تو متن پیامک ها کشفش کرد؛ حتی یه پیامک ممکنه چند تا نکته داشته باشه؛ دیگه به هنر خودتون بستگی داره که بتونید اون نکته ها رو پیدا کنید...
******
بقیه در ادامه مطلب...


پیام : سلام به دوستان عزیز . شمه احوال خاره ؟ وچون مچون خارنه ؟ محله آدمون خارنه ؟ صغرا خاتون؟ مش بیگوم ؟ ممتقی ؟ همه خارنه ؟ مصطفی که کامیونه جا تصادف هکرد بیه خار بیه ؟ خاره خار؟ خب خداره شکر .....
اسا دیگه بوریم سراغ پیامکا .
******
مردی در حال ور رفتن با ماشین جدیدش بود. دختر 4 سالهاش سنگی برداشته بود و بدنه ماشین را خراش میداد. وقتی مرد متوجه شد با عصبانیت دست دخترک را گرفت و از روی خشم چند ضربه محکم به دستش زد غافل از اینکه با آچار در دستش این ضربات را وارد میکرد. در بیمارستان، دخترک بیچاره به خاطر شکستگیهای متعدد، انگشتانش را از دست داد. وقتی دختر پدرش را دید، با چشمانی دردناک از او پرسید: «پدر انگشتانم کی رشد میکنند؟»پدر خیلی ناراحت شده بود و حرفی نمیزد. وقتی از بیمارستان خارج شد، رفت به سمت ماشین و چندین بار به آن لگد زد. حالش خیلی بد بود. نشست و به خراشهای روی ماشین نگاه کرد. دختر نوشته بود: «دوستت دارم بابا.» " عصبانیت و عشق هیچ حد و مرزی ندارند."
(دختری زیر چتر باران)
پیام : داستان جالبیه . مخصوصا اگه به اینش دقت کنیم که در میون آدم بزرگها هم اتفاق های مشابه زیاد می افته . زیـــــــــاد . هم از نوع محبتهای کودکانه و هم از نوع واکنشهای عجولانه . زندگی های ما پره از این خطاها .
******
بقیه در ادامه مطلب...


امید! راست می گفتی از سالمندها می شه درس زندگی گرفت. امروز حواسم نبود پام گیر کرد به کفش یه پیرمرده و کفشش دراومد. با اینکه تقصیر خودش بود که یهو ایستاد! با اینکه کلی معذرت خواهی کردم؛ ولی بازم کلی عصبانی شد و...!!!
(فاطمه ابوالحسنی)
امید: دلت بسوزه! ولی من دیشب یه پیرمرد تو مسجد دیدم که در مسجد رو که سنگین بود و باز و بسته کردنش برا مردم سخت، نگه داشته بود. کلی وقت وایساد و در رو نگه داشت تا همه رد بشن. یه لحظه حس خوبی که به خاطر این کار، تو وجودش بود رو حس کردم. راستش! منم از این کارش لذت بردم. راستی! قبل از اینکه برم مسجد، پای یه بیلبود بزرگ که برا تبلیغ یه یخچال بود، دیدم نوشته: "انتخاب یه حس خوب" این حس های خوب قابل انتخاب زیاده. می تونه معنوی باشه یا مادی. حالا می شه گفت: پیرمرد هم اون حس خوب معنوی رو انتخاب کرده بود. درضمن! اگه می خواین برین جایی که کلی سلام بدین و سلام بستونین، برین مسجد. اونجا همه به هم سلام می کنن. خیلی حس خوبیه. اینم یه انتخابه! ما برا اینکه حالمون خوب بشه به این حس های خوب نیاز داریم. بچه هامون هم! حرف از سلام شد به شدت یادم افتاد که سلامم یادم رفت. ای دل غافل!!!
******
بقیه در ادامه مطلب ...


سلام برادر امید! به دادم برس! من یه پسر پنج ساله دارم. عکس العمل جومونگ رو برداشته. هر چی گیر میاره مثل چاقو یا چیزای خطرناک دیگه به عنوان شمشیر باهاشون بازی می کنه. نمی دونم چی کار کنم؟ تو رو خدا راهنماییم کنین! تنبیهشم کردم درست بشو نیست.
(مادر امیر علی جنگجو از اردبیل)
امید: سلاااام به همگی و سلام به مامان امیر علی جنگجو! اگه یادتون باشه، چند روز پیش آقا مهدی از ملایر، نکته خیلی خوبی رو مطرح کرد، گفت: "قبل از اینکه کودکتون رو تنبیه!!! کنید، مطمئن بشید که خودتون، سبب خطای او نبوده اید." راستش! بچه ها "به شدت" تحت تاثیر محیط اطراف هستن؛ از رفتارهای پدر و مادر و دوستاشون گرفته تا برنامه های تلویزیون و... خیلی باید حواسمون به این چیزا باشه.
******
بقیه در ادامه مطلب...


امید: سلاااام؛ می گم: همین اول کاری بهتون بگم که بی نهایت نکته در بحث تربیت فرزند وجود داره که درباره هر کدومشون هم می شه مدت ها بحث کرد؛ ولی به هر حال مطمئن هستم نکته های مهمی در طول بحثمون مطرح می شه که اگه حواسمون بهشون باشه می تونه حداقل چهارچوب کارمون رو مشخص کنه. آره! اینجوریاست!
******
سلام؛ به نظر من مهم ترین نیاز فرزند، محبته. اگه محبت نباشه، برای رفع کمبود محبت، رو به دوستی های خیابونی میاره...
(یوسف خانی از اهواز)
امید: کاملا درسته؛ ولی سختی کار اینه که حد و حدود محبت رو نمی دونیم. اینم یه نمونه اش...
******
به نظر من گاهی اوقات حمایت بی جای خانواده هم معظله واقعا! مثلا من خودم اینقدر مامانم ازم حمایت کرد که حالا اصلا نمی تونم از خودم دفاع کنم. بچه بودم تا دعوا می کردیم با بچه ها یا اذیتم می کردن مامان به حمایت از من می پرداخت و نمی ذاشت خودم از خودم دفاع کنم. حالا ک بزرگ شدمم منتظر حمایت از طرف مامانمم همیشه. نکنید با ما اینکارا رو!
(دوستدار شما، مهنازم از مشهد)
******
بقیه در ادامه مطلب...


امید: سلام؛ همین اول کاری یه چیز جالب براتون بگم. یکی از آشناهامون زیاد نوشابه می خورد. اونم مشکی! هر موقع هم بهش می گفتم داری با این کارت خودت رو نابود می کنی می گفت: "ما، نسل اندر نسل، نوشابه خوریم و هیچیمونم نشده! مادربزرگم تو سن صد سالگی قبل از فوتش درخواست یه لیوان نوشابه کرد. نوشابه رو خورد و با خیال راحت..." خلاصه ما حریفش نمی شدیم. دیشب که خونه ما مهمون بودن بهش گفتم: ببخشید که نوشابه سر سفره نیست! یه چند روزی باید ریاضت بکشی! گفت: "راستش! من دیگه نوشابه نمی خورم! ضرر داره!" حالا چی شد که اینطور شد، خدا می دونه... بریم سر بحث تربیت فرزند؛ ولی همین دوم کاری بهتون بگم: اگه... بی خیال! بعدا می گم...
******
بقیه در ادامه مطلب...

- مطالب پیشنهادی
- همراه با ما
- آرشیو مطالب
- موضوعات بحث شده در سال 1394
- موضوعات بحث شده در سال 1393
- بحث آزاد [7]
- پختگی و ناپختگی [12]
- بحث آزاد [6]
- کمبود محبت [8]
- بحث آزاد [6]
- به پای کسی نشستن [8]
- چرا و چگونه با خانواده همسر، صمیمی شویم [8]
- بحث آزاد [5]
- راه های نزدیکی به خدا [14]
- ترس از ازدواج [8]
- چگونه با مشکلات کنار بیاییم؟ [10]
- راه های جلوگیری از تنهایی و کلافگی خانم های خانه دار [5]
- بحث آزاد [5]
- گفتگوی موفق [5]
- گفتگوی آزاد [5]
- قضاوت عجولانه [5]
- تفاوت زن و مرد [10]
- چطور جذاب باشیم؟ [7]
- تجربه های من از کنکور [5]
- فلسفه حجاب [13]
- چرا اراده ام ضعیفه [9]
- دل به دل راه دارد؟ [5]
- نا امیدی [12]
- عاقبت بخیری [10]
- بحث آزاد [5]
- خود کم بینی [9]
- تأثیر افکار مثبت و منفی بر زندگی [9]
- بحث آزاد [5]
- بخشیدن دیگران [15]
- بحث آزاد [2]
- موضوعات بحث شده در سال 1392
- بحث آزاد [4]
- تفاوت نسل ها [10]
- تقلید از دیگران [12]
- ماهواره [6]
- تجربه های من [6]
- بحث آزاد [6]
- مهارت ارتباط با خانواده همسر [9]
- نقش هدف در زندگی [6]
- بحث آزاد [12]
- جوانهای امروزی چقدر برای تشکیل زندگی آمادگی دارند [6]
- خودشناسی [6]
- اشتغال خانم ها [11]
- بحث آزاد [16]
- چرا بعضی از افراد بد جذابترند؟ [11]
- چگونه بعد از شکست عاطفی یک زندگی شاد داشته باشیم؟ [11]
- بحث آزاد [6]
- آیا دوام عشق بعد از ازدواج یک خیاله؟ [5]
- آسیب شناسی استفاده از اینترنت و فضاهای مجازی [6]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [11]
- بحث آزاد [11]
- تاثیر تغییر در زندگی [15]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [0]
- بحث آزاد [6]
- چطور استعدادهامون رو کشف کنیم؟ [10]
- فرزند صالح [9]
- بحث آزاد [6]
- جایگاه زن و مرد در دنیای امروز [11]
- عشق یک طرفه [6]
- چگونه دوران مجردی را به سلامت بگذرانیم [6]
- راه های شناخت همسر مناسب [17]
- بحث آزاد [6]
- تقدیر الهی [12]
- موضوعات بحث شده در سال 1391
- زندگی ماشینی و آدم آهنی شدن [1]
- غریزه جنسی [1]
- سرنوشت [9]
- ترک وسواس [1]
- ازدواج یا دانشگاه [13]
- همسرداری [13]
- ازدواج [40]
- کار و کارآفرینی [44]
- کنکور [3]
- کمرنگ شدن اخلاقیات [9]
- توجه بیشتر به اطرافمون [8]
- ارتباط با جنس مخالف [69]
- سوالات جلسه خواستگاری [26]
- اینترنت [2]
- توجه بیشتر به بزرگترها [24]
- چگونگی ایجاد فرصتهای ازدواج بهتر [11]
- خوشبختی واقعا چیه؟ [12]
- ریشه یابی طلاق [12]
- تلاش برای حل مشکل طلاق [14]
- راز شاد زیستن [9]
- مهارت های زندگی [12]
- بحث آزاد [44]
- اعتماد به نفس [10]
- بازگشت اعتماد به نفس از دست رفته [11]
- راهکار برای تغییر عادت های بد [12]
- تاسوعا و عاشورا 1391 [7]
- چرا با اعتقاد به آخرت باز هم مرتکب گناه می شویم [16]
- بداخلاقی [11]
- ماشینی نشدن [9]
- راه های برقراری ارتباط با دیگران [7]
- دختران پسر نما و پسران دختر نما [10]
- کنترل نگاه [6]
- وسواس فکری [5]
- تفاهم در زندگی مشترک [13]
- بحث آزاد [13]
تولد باشگاه: عید غدیر سال 1390
مدیر پیامنما و باشگاه هماندیشان:
» محمد رضا بیدگلیان (امید)
مدیر سابق پیام نما و باشگاه:
» سید مهدی جعفری (پیام)
مجری باشگاه:
» حسین تکلو
مدیر وبسایت هم اندیشان:
» حسین وفا
