
سلام به امید و هم اندیشان؛ امید داشتم پیام های 1 شنبه رو می خوندم. رسیدم به پیامی که (الکی مثلا من شیطانم) به نکته ریزی اشاره کرده بود. (دو روز دنیا رو خوش بگذرونیم، بعدش توبه می کنیم دیگه) واقعا بعضیا با این دیدگاه دارن جلو می رن. امید، مهربونی خدا یه کم زیاد نشده؟ دارن سوء استفاده می کننا! (مرضیه یارقلی از هیدج)
امید: سلااااام؛ خیالت راحت. هیشکی نمی تونه سر خدا رو کلاه بذاره. هیشکی! می دونی؟ خدا برنامه نویسیش حرف نداره. یه برنامه نوشته با عنوان: "هر عملی، عکس العملی داره." طبق این برنامه، نتیجه و آثار و تبعات جزئی ترین! تکرار می کنم: جزئی ترین کارهای "خوب" یا "بد" آدما به خودشون برمی گرده. به شکل های مختلف. گاهی خودشون هم خبر ندارن که فلان اتفاق، نتیجه فلان کاره! گفتم به شکل های مختلف. تو کارهای نادرست، یه شکلش می تونه گرفته شدن فرصت توبه باشه.


خوشحال شدیم می مونی امید. یه عمر به بقیه خوش آمد گفتی حالا ما می گیم خوش اومدی. برا سلامتی برادر امید یه صلوات محمدی... (شکوفه،۲۰ ساله، کرمانشاه، شهرک مهدیه)
امید: سلاااام؛ می گم حالا که دارین صلوات می فرستین، یه صلوات هم برا سلامتی خودتون و عزیزاتون و برقراری هم اندیشان بفرستین. خب! حالا که موندگار شدم، از کجا شروع کنیم؟ آهان! از جوابایی که به رعنا خانوم دادین. راستش! رعنا خانوم احساس می کنه روابطش رو با پسرخاله هاش باید کنترل کنه؛ ولی دلش نمی خواد کارش باعث بشه، روابط فامیلی بهم بخوره و از طرفی به امل بودن، متهم بشه. دنبال راه میونه ای می گرده.


سکانس 1، پلان 1، روز، خارج:
کاپیتان، چمدانش را به یک دست و کلاه لبه دار سفیدش را به دست دیگرش گرفته. روی دماغه، رو به دریا، مثل مجسمه ای ایستاده و تکان نمی خورد؛ فقط فکر می کند و گاهی زیر لب زمزمه می کند...
اگر بااااار گرااااااان بودیم، رفتیم
اگر نامهرااااابان بودیم، رفتیم
باد، مرتب چند لاخ مویی که بر سر کاپیتان امید باقی مانده را به این طرف و آن طرف می برد. موهای سر کاپیتان به خاطر حرف و حدیث هایی که همیشه در کشتی بوده، به باد رفته. این بار هم داخل کشتی بلوایی به پا است. بر سر ماندن یا رفتن کاپیتان! از زمانی که بحث حد و حدود رابطه با نامحرم مطرح شده، برخی این سوال را مطرح کرده اند که حضور امید در کشتی هم اندیشان ممکن است اشکالاتی داشته باشد!
سکانس 1، پلان 2، روز، داخل:
جز چند نفری (!!!) تقریبا همه در حال بگو مگو هستند. چه بگو مگویی! کم کم کاپیتان هم چمدان به دست؛ ولی این بار، کلاه بر سر، به جمعشان اضافه می شود. صداها در ابتدا مبهم و با حرکت دوربین های جلو، واضح شنیده می شوند. اینگونه....


س ل ا م؛ ببخشید که امروز سلامم شل و وله! آخه نه اینکه چند روز، تعطیلی بوده؟ حسابی پشتم باد خورده! نگران نباشینا! درست می شه. چند تا پیامک بخونم توپ توپ می شم. حالا نه، می بینیم! راستی! نمی گین سرنوشت ادامه ی بحث چی شد؟ هیچی دیگه! بحث رو باید امروز... امروز... امروز و فردا و پس فردا و پسون فردا ادامه بدیم! چیه؟ فکر کردین می خوام بگم امروز جمعش می کنیم؟ نخیر! 1206 نفر رای به ادامه بحث دادن؛ 113 نفر هم رای به توقفش. پس بادبان ها رو بکشین که بزنیم به دریا. امروز باد خوبی داره می یاد. ببینیم تا کجا می تونیم پیش بریم. خب! کجا بودیم؟ اگه یادتون باشه یه نقطه ی حساس! می خواستیم ببینیم رابطه متعدد و طولانی با نامحرم، چه جوریاس؟ مشکلی ایجاد می کنه، نمی کنه... ملاحظات بیشتری نیاز داره، نداره...
******
سلام؛ اگه یه سنگی رو هر روز که داری رد می شی، ببینی و بعد، یه روز بیای ببینی نیست، قلبت فشرده می شه؛ حالا آدمیزاد که روح داره و احساس! من فکر می کنم با بیشتر کردن یاد خدا، حضورش و ذکرش همراه با رعایت کردن قوانینش می تونیم شیطونه رو فیتیله پیچش کنیم؛ اما باید خیلی فنی باشیم. باید تمرین، زیاد داشته باشیم؛ چون ممکنه یه وقت بی هوا خاک شیم بره پی کارش! (لیلا معصومی، ساوه)


سلام به خانواده در حال رشد کیفی و کمی هم اندیشان؛ آقا امید لطفا پیامک های متنوع، بیشتر درج کنین. مخصوصا لطیفه، خاطره، تصویر ذهنی و یا حتی مشاعره... (محمدباقر جلالی، خلیل آباد، خ رضوی)
امید: سلاااااام؛ خودتونو برا اولیش آماده کنین...


سلام؛ امید! دیروز نه سلام کردى و نه همه مونو به خدا سپردی. چرا؟ واقعأ چرا؟؟ (فهیمه سیابانى، 23 ساله از کرمانشاه، حساس!)
امید: سلااااااام بر دوستان بامرااااااام؛ راستش! آدما گاهی به دلایل مختلف، گیج می زنن. گاهی بدجور و گاهی هم کم جور! منم ظاهرا دیروز بدجور گیج زدم!!! پس عذرخواهی مرا پذیرا باشید.


امید: سلاااااام؛ خدا حفظتون کنه دوستان بامرااااام
******
سلااااام؛ خداقوت. به نظر من این فیلم های ماهواره واقعا قدرت اصلاح پذیری رو از مردم جامعه ما گرفته. دیگه کسی با شنیدن خبرهای بدی که یه زمونی رعشه به بدن هممون مینداخت ککش هم نمی گزه و فکر نمی کنه که اگر مثلا فلان رفتار یا گفتارش رو اصلاح نکنه ممکنه همچین اتفاق مشابهی برای خودش هم بیفته. خدا عاقبت هممون رو ختم بخیر کنه. (مرضیه موسوی واسعی، خرمدره)


من نمی دونم واقعا چرا بعضی ها می گن که با دخترعمو یا دخترخاله نباید راحت بود؟ اینا همش شعاره به نظر من. الان تو زندگی روزمره امروزی کی دیگه با اقوام نزدیکش راحت نیست؟ والا من به شخصه صبح تا شب با دختر عمه و دختر عمو گپ می زنیم. راجع به هر چی که فکرشو کنید. خدا شاهده تا حالا یک لحظه فکر هم به یه عمل منفی نکردم. بستگی به آدمش داره. بعضی از پسرا اگه جنس مخالفشون جواب سلامشون رو هم بدن به خودشون می گیرن. (سعید از یاسوج)
امید: سلاااااااام؛ می گم اگه یه راننده به پلیس بگه: "باور کن تا حالا من یواشکی بارها با سرعت 180 تا هم رفتم و هیچ اتفاقی نیفتاده. بذارین من راحت باشم. باور کنین بستگی به آدمش داره. بعضیا با سرعت چهل تا هم تصادف می کنن. باید فرق بذارین بین آدما. راننده داریم تا راننده! من یه عمر تو جاده ها هر جوری خواستم رانندگی کردم و هیچی هم نشده!" به نظرتون پلیس بهش چی می گه؟


امید: سلااااام؛ می دونین الان تو ذهنم داره چی می گذره؟ اینکه شماها خیلی خوبین. خیییییلی!... دلیل دارم براش. فکر نکنین رو هوا دارم حرف می زنم. دلیلش هم اینه که تو این دوره و زمونه که خیلی چیزا خیلیا رو سرگرم کرده، دنبال حرف حساب می گردین. خدا حفظتون کنه.
******
سلام؛ من واقعا دختر باحجاب و باوقاریم. اصلا هم اهل عشوه و چیزی نیستم که بخوام جوری رفتار کنم که طرف مقابلم باهام راحت باشه. اتفاقا ما خودمون تو فامیلمون، دخترای فامیل ارتباطشون با نامحرم فقط در حد سلام و خدافظیه؛ ولی چند ماه پیش اتفاقی افتاد که من واقعا چهارستون بدنم لرزید. آقا پسری تو فامیل که متاهل هم هست به من ابراز علاقه کرد. شمارم رو از توی گوشی خانومش برداشته بود و پیامک داده بود. نه با هم رابطه داریم نه من با اون صحبت کردم. اونوقت من نمی دونم علت کارش چیه؟ (دختری از مشهد)
امید: می دونین؟ آدم وقتی از خدا دور می شه، محبت خدا رو از خودش می گیره؛ اونوقت می شه مثل ماشین بی ترمز و ممکنه دست به هر کاری بزنه!!!! کارایی که بعدها خودش هم باورش نشه!... این از اون آقا. از این مساله که بگذریم، همونطور که گفتیم بعضی وقتا خانوما ممکنه ندونن که یه کارایی می تونه دردسرساز بشه. صرف محجبه و باوقار بودن، کافی نیست. مثلا همین حرف های زنانه و خصوصی و شوخی هایی که خانوما تو فضای مجازی یا با پیامک، با همدیگه دارن؛ غافل از اینکه ممکنه یه نامحرم، تصادفی و یا از روی عمد، به این مطالب، دسترسی پیدا کنه!... واقعیت اینه که فضای مجازی، درواقع یه فضای عمومیه! نباید خصوصی به حساب آوردش. اصلا قرار بود خود آقایون هم نظر بدن و بگن کدوم یک از رفتار خانوما باعث می شه آقایون برداشت بدی بکنن؟ راستی! بعضی پیامکا رو کوتاه کردم که مطالب، تکراری نباشه و به موارد بیشتری هم اشاره بشه.


امید: سلاااااام؛ می گم حواستون که هست؟ حواستون به اینکه از بحثا برداشت اشتباه نکنین! آخه ممکنه از اونور بوم بیفتیم. آخه می شناسم کسانی رو که با برداشت اشتباه و افراطی از حرفایی که تو مجالس مذهبی می شنون، روابط فامیلیشون کمرنگ می شه. چون جوری برخورد می کنن که دیگه برا دیگران خیلی سخته ارتباط باهاشون برقرار کنن! حالا سر اینم حتما بحث می کنیم که: "تو فامیل باید چیکار کرد؟" فعلا بریم سر سوال دیروزمون که چطور بفهمیم یکی جنبه نداره و اگه نداشت، باید چیکار کرد؟
******
جنبه: سلام؛ به نظرم بهترین و ساده ترین راه اینه که همیشه فکر کنیم طرفمون کم جنبه اس و رفتارمون کمی سرد باشه تا زمانی که شناخت کافی ازش پیدا کنیم و با توجه به اون شناخت، باهاش رفتار کنیم. لطفا برام دعا کنید تا حاجت روا شم. (سوگند)
امید: خب! حالا سوال اینه که وقتی شناخت پیدا کردیم و خیالمون بابت "چشم پاکی" طرف، مطمئن شد، حد و مرز رفتارمون باید چطور باشه؟ فرقی می کنه؟ مخصوصا این که بعضی مواقع، روابط، پیوسته و ادامه داره؛ یعنی با هم بودنا یکی دو روز و یکی دو ساعت نیست!

- مطالب پیشنهادی
- همراه با ما
- آرشیو مطالب
- موضوعات بحث شده در سال 1394
- موضوعات بحث شده در سال 1393
- بحث آزاد [7]
- پختگی و ناپختگی [12]
- بحث آزاد [6]
- کمبود محبت [8]
- بحث آزاد [6]
- به پای کسی نشستن [8]
- چرا و چگونه با خانواده همسر، صمیمی شویم [8]
- بحث آزاد [5]
- راه های نزدیکی به خدا [14]
- ترس از ازدواج [8]
- چگونه با مشکلات کنار بیاییم؟ [10]
- راه های جلوگیری از تنهایی و کلافگی خانم های خانه دار [5]
- بحث آزاد [5]
- گفتگوی موفق [5]
- گفتگوی آزاد [5]
- قضاوت عجولانه [5]
- تفاوت زن و مرد [10]
- چطور جذاب باشیم؟ [7]
- تجربه های من از کنکور [5]
- فلسفه حجاب [13]
- چرا اراده ام ضعیفه [9]
- دل به دل راه دارد؟ [5]
- نا امیدی [12]
- عاقبت بخیری [10]
- بحث آزاد [5]
- خود کم بینی [9]
- تأثیر افکار مثبت و منفی بر زندگی [9]
- بحث آزاد [5]
- بخشیدن دیگران [15]
- بحث آزاد [2]
- موضوعات بحث شده در سال 1392
- بحث آزاد [4]
- تفاوت نسل ها [10]
- تقلید از دیگران [12]
- ماهواره [6]
- تجربه های من [6]
- بحث آزاد [6]
- مهارت ارتباط با خانواده همسر [9]
- نقش هدف در زندگی [6]
- بحث آزاد [12]
- جوانهای امروزی چقدر برای تشکیل زندگی آمادگی دارند [6]
- خودشناسی [6]
- اشتغال خانم ها [11]
- بحث آزاد [16]
- چرا بعضی از افراد بد جذابترند؟ [11]
- چگونه بعد از شکست عاطفی یک زندگی شاد داشته باشیم؟ [11]
- بحث آزاد [6]
- آیا دوام عشق بعد از ازدواج یک خیاله؟ [5]
- آسیب شناسی استفاده از اینترنت و فضاهای مجازی [6]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [11]
- بحث آزاد [11]
- تاثیر تغییر در زندگی [15]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [0]
- بحث آزاد [6]
- چطور استعدادهامون رو کشف کنیم؟ [10]
- فرزند صالح [9]
- بحث آزاد [6]
- جایگاه زن و مرد در دنیای امروز [11]
- عشق یک طرفه [6]
- چگونه دوران مجردی را به سلامت بگذرانیم [6]
- راه های شناخت همسر مناسب [17]
- بحث آزاد [6]
- تقدیر الهی [12]
- موضوعات بحث شده در سال 1391
- زندگی ماشینی و آدم آهنی شدن [1]
- غریزه جنسی [1]
- سرنوشت [9]
- ترک وسواس [1]
- ازدواج یا دانشگاه [13]
- همسرداری [13]
- ازدواج [40]
- کار و کارآفرینی [44]
- کنکور [3]
- کمرنگ شدن اخلاقیات [9]
- توجه بیشتر به اطرافمون [8]
- ارتباط با جنس مخالف [69]
- سوالات جلسه خواستگاری [26]
- اینترنت [2]
- توجه بیشتر به بزرگترها [24]
- چگونگی ایجاد فرصتهای ازدواج بهتر [11]
- خوشبختی واقعا چیه؟ [12]
- ریشه یابی طلاق [12]
- تلاش برای حل مشکل طلاق [14]
- راز شاد زیستن [9]
- مهارت های زندگی [12]
- بحث آزاد [44]
- اعتماد به نفس [10]
- بازگشت اعتماد به نفس از دست رفته [11]
- راهکار برای تغییر عادت های بد [12]
- تاسوعا و عاشورا 1391 [7]
- چرا با اعتقاد به آخرت باز هم مرتکب گناه می شویم [16]
- بداخلاقی [11]
- ماشینی نشدن [9]
- راه های برقراری ارتباط با دیگران [7]
- دختران پسر نما و پسران دختر نما [10]
- کنترل نگاه [6]
- وسواس فکری [5]
- تفاهم در زندگی مشترک [13]
- بحث آزاد [13]
تولد باشگاه: عید غدیر سال 1390
مدیر پیامنما و باشگاه هماندیشان:
» محمد رضا بیدگلیان (امید)
مدیر سابق پیام نما و باشگاه:
» سید مهدی جعفری (پیام)
مجری باشگاه:
» حسین تکلو
مدیر وبسایت هم اندیشان:
» حسین وفا
