
امید: سلاااااام؛ می خوام سر به بیابون بذارم! به نظرتون کویر سمنان خوبه؟ نزدیک به تهران هم هست. کلللی هم جای دیدنی داره! اینجوری هم سر به بیابون گذاشتم و هم این وسط، یه بهره ای بردم از این طبیعت خدا. (چرا منو هاج و واج نیگا می کنین؟ چرا نمی گین برا چی می خوای سر به بیابون بذاری تا یه بهونه دستم بدین که بتونم حرف دلم رو بزنم؟!!) اصلا چرا بهونه؟! اونقدر دلم پره که الان حرفا سرریز می شه. آره! آخه دیروز رو یه خوراکی کارخونه ای خفن!!!! نوشته بود: "ما به شیرینی سلامت شما می اندیشیم!!!!!!" آره! جون خودتون! شما به ماشین های شاسی بلند و ویلاهای آنچنانی می اندیشین نه سلامت ما!!!! آخه خدایااااا! اینا ما رو چی فرض کردن؟ باور کنین من نگرانم. نگران سلامت بچه های طفل معصوم! با خودم می گم بزرگا می دونن و می فهمن و خودشون اینطور می خوان؛ اما بچه ها که نمی دونن و نمی فهمن، چی؟
******
سلام؛ مقاله صفحه 870 بسیار عالی است. امید؛ پدربزرگم انس عجیبی با قرآن و مفاتیح داشت. سه وعده نمازش در مسجد جامع و نماز شبش ترک نشد. تکه کلامش این بود: کسی که با مفاتیح و قرآن انس بگیره محتاج احدی حتی زن و بچه نمی شه" و نشد. از روز و ساعت فوتش باخبر بود. بعدازظهر نوه ها و تمام فامیل رو جمع کرد و با همه خداحافظی. گفت: با شروع اذان مغرب مهمان شما نخواهم بود. با شروع اذان، شهادتین رو گفت و دیدار به قیامت. تشکر
******
سلام امید؛ یعنی تا گفتی براتون سورپرایز گذاشتم مثل قرقی پریدم رو صفحه 870 باید بگم دمت گرم به خاطر انتخابش.
(لیلا، اراک)
******
سلام؛ امروز تولدمه. شدم 17 ساله؛ ولی بیشتر از سنم می دونم؛ چون چند سالی می شه باهاتونم. با حرفایی که از هم اندیشان یاد گرفتم به زندگی دختر عمه هام که یکی دو سال ازم بزرگترن، به زن عموم، عروس خالم و... کمک کردم. واقعا حرفاتون درحد لالیگاس. با حرفایی که به عروس خالم می زدم می گفت: تو چقدر به زندگی امیدواری. همه اینا رو مدیون شمام و لطف خدای مهربون.
(مریم از کبودرآهنگ، روستای داق داق آباد)
امید: این جملت که گفتی "لطف خدای مهربون" خیلی بهم چسبید. واقعا اینکه تو باشگاهیم و این همه داریم تغییر می کنیم، لطف خدا است. می تونستیم مثل خیلی ها بزنیم زیر همه چیز و بگیم: "بابا! بی خیال! دو روز دنیا رو خوش باش!" خدایا شکرت که هنوز گوشامون حرف حساب رو می شنوه. ممنونتیم خدا.
******
سلام امید؛ چند روز پیش یه مزاحم تلفنی داشتم. ازم درخواست دوستی کرد. می دونین بهش چی گفتم؟ گفتم: آدم باید برا همسرش عاشقی کنه نه دیگران!! و بعد تهدیدش کردم که شماره تو می دم کنترل! رفت و پشت سرشم نگاه نکرد. یادته امید گفتی تا حالا فکر نکنم کسی مثل من این همه پیامک دوستی با جنس مخالف و عواقبش که گریه و افسردگی و... هستش، دیده باشه؟ یاد همین حرفت افتادم.
(سیده مریم)
******
سلام امید؛ یادته یک ماه پیش ازتون خدافظی کردم و رفتم. گفتم چون پیاممو ندرجیدی منم می رم تو دنیای مجازی به اونا پیام می دم. آره! رفتم! ولی اونجا هیچی نبود. همش حرفای صد من یه غاز بود. الان دوباره برگشتم خونه خودم اینجا.
******
سلام امید؛ شربت شیره انگور رو خوب اومدی اما آخرش صنعتیش کردی! نباید آخرش عرق نعنا می ریختی. باید وقتی داشت می جوشید یه دسته نعنای بزرگ گره می زدی و می انداختی داخلش. بعدا که دیگه سرد می شد فقط یه آب خنک می خواست. اینجوری همه چیش سنتی بود.
(مامان علی رضا و محمد از خفر)
امید: به همین خاطر، اول صفحات هم اندیشان گفتیم: "هر سری یه عقلی داره..." اینه خاصیت باشگاه هم اندیشان. راستی! اگه کسی طرز تهیه شیره انگور یا خرما رو بدون شکر! می دونه اول پیامکش بنویسه "شیره" تا دستورش رو به هم اندیشان بدیم؛ چون اگه بلد بشیم می شه خیلی جاها جای شکر ازش استفاده کرد. عااالی می شه.
******
سلام؛ امید تو اگه دختر بودی، یه خانوم خونه دار و سرآشپز خوبی می شدی. با این دستورات غذائیت. جون خودم جدی می گم.
(معصومه از قلعه میر، میمنت آباد)
امید: بابا! بهترین سرآشپزهای دنیا، مرد هستن. خودم هم نمی دونم چرا اینجوریه؟ شماها می دونین؟
******
واااای خدا چقدر تعداد پیامکا کم شده؟!!
(مریم از تربت جام)
امید: نترس! دیروز 3247 تا پیامک اومده. صبح که دیدم کلللی انرژی گرفتم. زودتر گفتم که شماها هم بگیرین. می بینین چقدر تو روحیه آدم تاثیر داره؟ پس حالا که باشگاه از خودتونه، دریغ نکنین. پیام معرفت که می شه فرستاد. اینجوری...
******
سلام؛ پیام معرفت.
(مریم تاجیک از ورامین)
******
سلام به هم اندیشان؛ امیدخان چطوری شوهرمو هم اندیش کنم؟ هرچی از هم اندیشان براش می گم حس می کنم خوشش نمیاد. خیلی دوست دارم اونم یه هم اندیش بشه. کمکم کنید.
(نازنینم از اصفهان)
امید: کم کم بیارش تو کار. اول، فقط از مطالب بانمک استفاده کن! از مطالبی که حس می کنی می تونه مورد توجهش قرار بگیره. اونقدر ادامه بده تا وقتی می خونی سایه اش رو بالا سرت ببینی و بعد هم صداش رو که می گه: بابا! اینقدر صفحات رو تند تند رد نکن!
******
سلام هم اندیشان؛ روزگار، عوض شده. یه خیر و نیکوکارى نیست بیاد بهزیستى و سرپرستی منو به عهده بگیره و منم راحت درس بخونم. منم خوشبخت بشم. خدایا تو کجاى کار منى؟
(سحرم، 21 ساله از یاسوج)
******
سلام امید؛ به پیشنهادت اون دو هفته بحث عاقبت بخیری رو دنبال کردم و خیلی برام مفید بود؛ ولی یه جائیش به مشکل برخوردم. گفتین نیکی به والدین. اما منظورتون کدوم مادر و پدره؟ یه مادر خود خواه و پدری که همه عمرش دنبال هوی و هوسه خودشه؟؟؟ بی مهری مادر و کارای زشت پدرم تصویر سیاهی از اونا برام ساخته. خدا سرنوشت منو نصیب هیچ دختری نکنه. اونا به من محبت کردن رو یاد ندادن. چه جوری بهشون محبت کنم؟ من فقط به خاطر عشقم (خدا) احترامشون رو نگه می دارم. فقط همین.
(رقیه ام، همون آشنای خدا)
امید: یه جمله ای رو یه کارشناسی تو برنامه یاد خدا گفت که ختم کلامه. گفت: "اگه پدر و مادری به بچه شون ظلم کنن، حساب و کتابشون با خدا است؛ چون رابطه بنده با خدا است؛ ولی فرزند باید در همه حال احترام رو نگه داره؛ چون نوع رابطه، رابطه فرزند با پدر و مادره و خداوند رو این رابطه حساس. هر لحظه صبوری تو این راه، عبادته." تو صفحه 870 حتما خوندین که شیخ رجبعلی خیاط رو در خواب دیدن. گفت: "الان می بینم برا اون هایی که در دنیا بلاها را تحمل می کنن در اینجا چه پاداشی می دهند."
******
سلام؛ خدا قوت آقا امید. خستـــــــــــه نباشید. یه لیوان شربت خاکشیر بدم خدمتتون؟
(اکرم تیموری از مشهد، راه آهن)
امید: نه! شربت سرکه شیره هست. ممنون.
******
به نام ایزد بی همتا؛ سلام به هم اندیشان و آقا امید؛ آقا امید خدا قوت. می خواستم بهتون بگم: علاوه بر این که باید یه دفتری برا نمازامون داشته باشیم، بهتون پیشنهاد می کنم که یه دفتری هم برای کارهاتون داشته باشید. می تونین یکی از صفات بد اخلاقیتون رو برای یک هفته تو دفتر بنویسین و تا وقتی که اونو بر طرف نکردین سراغ بقیه خصلت های بدتون نرین. من خودم از بعد از ماه رمضان تا حالا این کارو انجام دادم و تازه فهمیدم چقدر خصلت های بدی داشتم؛ ولی غافل بودم. به قول آقا امید انسان خیلی فراموشکاره! ما ها در روز چند خصلت بد مثل عصبانی شدن، مسخره کردن و… انجام می دیم؛ ولی عین خیالمونم نیست و به قول معروف ککمونم نمی گزه!
(مهران حاتم، ۱۹ ساله از مازندران)
امید: ببینین! وقتی به خودمون می یایم و تصمیم می گیریم عاقبت بخیر بشیم، اولین کاری که باید انجام بدیم ترک گناه و عادت های بده؛ ولی نکته اینه که ترک اونا به یکباره امکانپذیر نیست. اگه روش کار رو ندونیم، شیطون هم این وسط موش می دوونه و ناامیدمون می کنه. روشش اینه که از ترک یه عادت شروع کنیم و تا موفق نشدیم سراغ بقیه نریم. اگه دیدین نمی تونین این یکی رو ترک کنین بازم ناامید نشین. برین از یه عادتی شروع کنین که می تونین. ترک اون عادت، اونقدر لذت داره که کلللی انرژی می ده که بتونیم بقیه رو هم یکی یکی ترک کنیم؛ البته وقتی با تلاشامون یه موفقیت هایی کسب می کنیم، اونقدر برکت می یاد تو کار که چند تا چند تا می شه ترکش کرد. اصلا بعضی هاشون ناخودآگاه می رن. کلااااا جالبه!
******
هم اندیشان سلام؛ اینم تکمیل کننده سخن فخر رازی:
امام صادق (ع): مردم را بدون زبان (بلکه با عمل خویش) به سوی خوبی فراخوانید تا از شما سخت کوشی در راه دین و صداقت و خداترسی را ببینند.
(فاطمه، 19 ساله)
******
سلاام؛ ایشالا که حال دل همتون خوب باشه (ایشششالا)! حالا که موضوعمون آزاده می خوام بگم که بیاین فارسی رو پاس بداریم و از کلمات بیگانه استفاده نکنیم. مثلا به جای مرسی، بگیم ممنون. به جای اس ام اس، بگیم پیامک. به جای دپرس، بگیم افسرده. به جای بای که معمولا آخر پیام ها می نویسیم، بگیم خداحافظ. کلمات رو باید درست و کامل هم تلفظ کنیم هم تایپ. مثالشو شما بگو امیدخان.
(سارا، 18ساله، کرمانشاه)
امید: مث هیشکی به جای هیچ کسی...
******
سلام امید؛ می دونی؟ داشتم یه فیلم می دیدم درباره خواندن ذهن. یه شخصی بود بعد از یه تصادف تونست ذهن ها رو بخونه و زندگی براش شده بود جهنم. می دونی چرا؟ به خاطر سوء ظن اطرافیانش! واقعا چرا باید اینطوری باشیم؟ چرا گفتار و فکرمون یکی نیست؟ البته از آدم هایی که با خالقشون (که وجود اونا را آفریده) یکرنگ نیستن، اون رو منکر می شن و حتی آیاتش رو تکذیب می کنن نمی شه توقع داشت که با هم نوعانشون یکرنگ باشن. واقعا چرا؟ می تونیم حتی یک مورد پیدا کنیم که هر چه در مورد کسی فکر می کنیم دقیقا همون رو بهش بگیم؟؟؟ من که سراغ ندارم! زندگیمون شده دروغ دروغ و دروغ! خوش به حال اون قدیمیا که هرچی از تکنولوژی عقب بودن، دروغ گفتن بلد نبودن!
(علیمحمد روح الامین از دیار زاینده رود)
امید: تو بحث عاقبت بخیری یه چیز مهم رو یادمون رفت بگیم و اون اینه که: برا عاقبت بخیر شدن باید جلو این قضاوتامون درمورد دیگران رو بگیریم. این زبون رو هم کنترل کنیم و اینقدر حرف دیگران رو نزنیم! بابا! لااقل به نوزادا رحم کنیم!!!... "بچه دهنش گشاده، طفلی به باباش رفته! لااقل ای کاش چشاش به مامانش نرفته بود!!! و..." خدایا به ما کمک کن بتونیم جلو این زبون رو بگیریم که بدجور داره ما رو از تو دور می کنه.
موضوع شنبه: خود کم بینی
مطالب مشابه:
- هم اندیشان یکشنبه 24 اسفندماه 1393
- هم اندیشان شنبه 23 اسفند ماه 1393
- هم اندیشان چهارشنبه 20 اسفند ماه 1393
- هم اندیشان سه شنبه 19 اسفندماه 1393
- هم اندیشان دوشنبه 18 اسفند ماه 1393
- هم اندیشان یکشنبه 17 اسفند ماه 1393
- هم اندیشان شنبه 16 اسفند ماه 1393
- هم اندیشان چهارشنبه 13 اسفندماه 1393
- هم اندیشان سه شنبه 12 اسفند ماه 1393
- مطالب پیشنهادی
- همراه با ما
- آرشیو مطالب
- موضوعات بحث شده در سال 1394
- موضوعات بحث شده در سال 1393
- بحث آزاد [7]
- پختگی و ناپختگی [12]
- بحث آزاد [6]
- کمبود محبت [8]
- بحث آزاد [6]
- به پای کسی نشستن [8]
- چرا و چگونه با خانواده همسر، صمیمی شویم [8]
- بحث آزاد [5]
- راه های نزدیکی به خدا [14]
- ترس از ازدواج [8]
- چگونه با مشکلات کنار بیاییم؟ [10]
- راه های جلوگیری از تنهایی و کلافگی خانم های خانه دار [5]
- بحث آزاد [5]
- گفتگوی موفق [5]
- گفتگوی آزاد [5]
- قضاوت عجولانه [5]
- تفاوت زن و مرد [10]
- چطور جذاب باشیم؟ [7]
- تجربه های من از کنکور [5]
- فلسفه حجاب [13]
- چرا اراده ام ضعیفه [9]
- دل به دل راه دارد؟ [5]
- نا امیدی [12]
- عاقبت بخیری [10]
- بحث آزاد [5]
- خود کم بینی [9]
- تأثیر افکار مثبت و منفی بر زندگی [9]
- بحث آزاد [5]
- بخشیدن دیگران [15]
- بحث آزاد [2]
- موضوعات بحث شده در سال 1392
- بحث آزاد [4]
- تفاوت نسل ها [10]
- تقلید از دیگران [12]
- ماهواره [6]
- تجربه های من [6]
- بحث آزاد [6]
- مهارت ارتباط با خانواده همسر [9]
- نقش هدف در زندگی [6]
- بحث آزاد [12]
- جوانهای امروزی چقدر برای تشکیل زندگی آمادگی دارند [6]
- خودشناسی [6]
- اشتغال خانم ها [11]
- بحث آزاد [16]
- چرا بعضی از افراد بد جذابترند؟ [11]
- چگونه بعد از شکست عاطفی یک زندگی شاد داشته باشیم؟ [11]
- بحث آزاد [6]
- آیا دوام عشق بعد از ازدواج یک خیاله؟ [5]
- آسیب شناسی استفاده از اینترنت و فضاهای مجازی [6]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [11]
- بحث آزاد [11]
- تاثیر تغییر در زندگی [15]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [0]
- بحث آزاد [6]
- چطور استعدادهامون رو کشف کنیم؟ [10]
- فرزند صالح [9]
- بحث آزاد [6]
- جایگاه زن و مرد در دنیای امروز [11]
- عشق یک طرفه [6]
- چگونه دوران مجردی را به سلامت بگذرانیم [6]
- راه های شناخت همسر مناسب [17]
- بحث آزاد [6]
- تقدیر الهی [12]
- موضوعات بحث شده در سال 1391
- زندگی ماشینی و آدم آهنی شدن [1]
- غریزه جنسی [1]
- سرنوشت [9]
- ترک وسواس [1]
- ازدواج یا دانشگاه [13]
- همسرداری [13]
- ازدواج [40]
- کار و کارآفرینی [44]
- کنکور [3]
- کمرنگ شدن اخلاقیات [9]
- توجه بیشتر به اطرافمون [8]
- ارتباط با جنس مخالف [69]
- سوالات جلسه خواستگاری [26]
- اینترنت [2]
- توجه بیشتر به بزرگترها [24]
- چگونگی ایجاد فرصتهای ازدواج بهتر [11]
- خوشبختی واقعا چیه؟ [12]
- ریشه یابی طلاق [12]
- تلاش برای حل مشکل طلاق [14]
- راز شاد زیستن [9]
- مهارت های زندگی [12]
- بحث آزاد [44]
- اعتماد به نفس [10]
- بازگشت اعتماد به نفس از دست رفته [11]
- راهکار برای تغییر عادت های بد [12]
- تاسوعا و عاشورا 1391 [7]
- چرا با اعتقاد به آخرت باز هم مرتکب گناه می شویم [16]
- بداخلاقی [11]
- ماشینی نشدن [9]
- راه های برقراری ارتباط با دیگران [7]
- دختران پسر نما و پسران دختر نما [10]
- کنترل نگاه [6]
- وسواس فکری [5]
- تفاهم در زندگی مشترک [13]
- بحث آزاد [13]
تولد باشگاه: عید غدیر سال 1390
مدیر پیامنما و باشگاه هماندیشان:
» محمد رضا بیدگلیان (امید)
مدیر سابق پیام نما و باشگاه:
» سید مهدی جعفری (پیام)
مجری باشگاه:
» حسین تکلو
مدیر وبسایت هم اندیشان:
» حسین وفا
