هم اندیشان یکشنبه 16 شهریورماه 1393

ای شرح شفاعت تو مشهور، سلام!

آمیزه ای از کرامت و نور، سلام!

گویند زیارت تو حج فقرا است

برگنبد و بارگاهت از دور سلام!

ولادت آقاى مهربانى، امام رضا (ع) مبارک.

(زهره یار، خراسان رضوی، شهرستان خواف، روستای برآباد، درج اولی)

امید: السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی و رحمه الله و برکاته. همچنین سلام بر یاران هم اندیش.  

******

سلام هم اندیشان؛ امروز بعد از ظهر فرصت نکردم هم اندیشانو بخونم. به خاطر همین قبل از اینکه بخوابم خوندم. الآنم دارم به حرفاتون فکر می کنم. عجب حرفای قشنگی زدید. بحث خدا و شکرگزاری. اصلا نمی دونم چرا وقتی صحبت از این حرفا می شه، می شم پر از انرژی و امید و بیشتر از همیشه مجذوبتون می شم. واسه همینه که همیشه می گم تکید. فقط کاش هنوزم از "لبخندهای خدا" می گفتید. راستی امید خان! خدا قوت!

(مژده)

******

سلام؛ امید! دیدم کسی راه حلی واسه سوگند خانوم نداشت، گفتم دست بکار شم. منم مثل سوگند بودم. کسی به حرفم گوش نمی داد. تصمیم گرفتم همه حرفامو تو یه کاغذ بنویسم. نوشتم و اتفاقا خیلی خوب هم جواب داد. خانوم سوگند و کسایی که مثل سوگند خانوم همسرتون و اطرافیانتون نسبت به حرفاتون بی توجهن! می تونین یه نامه بنویسین و بذارین جایی که بتونه بخونه. فقط باید مراقب تک تک کلمه هاتون باشین. کاملا واضح باید حرف بزنین و همه ی راه حل هایی که برا گفت و گوی موفق بود رو درش بکار ببرید. این کار نیاز به دقت بالایی داره. مثلا بگین می دونم درمورد فلان مطلب حق باتو هستش ولی آیا فلان چیز به نظرت درست نیست؟ و... دیگه خودتون استادین. یا علی

(نگار)

******

تصویر ذهنی یه درج اولی؛ این جمله، رو من خیلی اثر داشت. "تفاهم یعنی: توانایی تحمل تفاوت ها" با تشکر از شما عزیزان.

(فاطمه، بروجرد)

******

سلام؛ زنگ تفریح: خنگول یخ رو گرفته بود بالا و داشت خیلی متفکرانه بهش نگاه می کرد. دوستش ازش می پرسه: چی رو نگاه می کنی؟ می گه داره ازش آب می چکه! اما معلوم نیست کجاش سوراخه.!!!.

******

سلام؛ احتمالا بعضی از دوستان زنگ تفریح رو که برای باشگاه هم اندیشان می فرستن از پیام نمای شبکه بووووق کپی نمی کنن که؟! مطمئن! تا حالا دو مورد دیده شده که می گما! امید خان! اون عصات کجاست بده من لازمش دارم.

(درج اولی از نوع معترضش)

امید: فکر کنم یه عصای زاپاس باید برا خودم بخرم! آخه این عصا رو هی از من می گیرن و یه وقت که خودم کارش دارم دم دستم نیست!

******

سلام؛ زینب جان! شما و خانوادتون احترام خواهرتون رو (که آبروش رفته) در جمع نگه دارید. بهش روحیه بدید. ایشون الان پشیمونه و از نگاه دیگران عذاب می کشه. کمکش کنید تا کار به جای بدتر نکشه. گذر زمان تا حدودی به حل مشکلش کمک می کنه. حواستون بهش باشه. نذارید تو خودش بشکنه.

(زهرا)

******

سلام به امید خان و هم اندیشان؛ حالا که بحث آزاده خواستم بدونم وقتی عطسه می کنیم حکمتش چیه؟

امید: حکمتش اینه: "زمانی که عطسه می کنیم، مقدار زیادی هوا به سرعت از طریق بینی عبور می‌کند و به این ترتیب به پاک کردن مجاری بینی از مواد خارجی کمک می‌کند. عطسه، اساساً یک مکانیسم دفاعی طبیعی بدن است  که فواید زیادی برای جلوگیری از ورود اجسام خارجی به راه های تنفسی دارد.

******

هم اندیشان؛ درج اولی؛ سلام هم اندیشان عزیز. من مریمم. می خواستم بدونم آیا کسی از روستای ما هم اندیش هست یا نه؟

(مشهد کلاته برفی)

امید: برا اینکه بدونین همه جا هم اندیش پیدا می شه، پیامک مریم خانوم رو درج کردم. کلاته برفی هاااا! ضایعم نکنیناااا! (آهنگین شد)  

******

سلام امید و همفکران؛ خوبید؟ داداشم راننده تریلیه. 2 روز پیش بوشهر بود. با دوستاش شب رفته بودن ساحل. کنار ساحل یه گوشی پیدا کرده بود که پر از عکس خانوادگی بود. آبجیم می خواس عکسا رو نگاه کنه ولی داداشم نذاشت و همه رو حذف کرد. صاحبش خط رو سوزونده بود و إلا بهش می دادیمش. امید خواهش می کنم اعلام کن که کسی تو گوشیش عکسای شخصی نذاره.

(مریم از شهرستان رستم استان فارس)

******

سلام؛ به نظرم برای یه گفتگوی موفق لازمه که تلاش کنیم تا احساسات طرف مقابل رو درک کنیم. اینطوری راحت تر می تونیم گفتگو کنیم.

(فاطمه درج اولی از بهرامی)

******

اگر قضاوت نسنجیده در مورد دیگران را کنار بگذارید، یاد مى گیرید "واقعا" به آن ها گوش دهید. با این کار در شما شناختى ایجاد مى شود که براى ارتباط موثر با دیگران به آن نیاز دارید. برگرفته از کتاب: "پیروزى فکر"

(محمد حمیدی از دامغان، درج اولی)

******

سلام امید؛ اینو امروز تو سر رسیدم خوندم: "لباس قدیمى بپوشید؛ ولى کتاب نو بخرید. نظرت؟

(فائزه از مشهد)

امید: دلیلش اینه که کتاب خوب، حال آدم رو خوب می کنه. من که می گم همیشه باید یه کتابی که دوستش داریم کنار دستمون باشه و روزی چند خط هم که شده ازش بخونیم. نگهمون می داره.  

******

درج اولی؛ سلامی پرانرژی به هم اندیشان و امید. اینم شعری از سعدی بزرگوار برا مشاعره:

الا تا نخواهی بلا بر حسود

که آن بخت برگشته خود در بلا است

چه حاجت که با او کنی دشمنی

که او را چنین دشمنی در قفا است

(نیر  از گلستان سعدی)

******

"انسان جانشین خدا روی زمین است. مادر، بار تربیت برترین مخلوق خداوند  روی زمین را بر دوش می کشد. مادری تنها زادن نیست؛ اما با زادن کار اصلی که پرورش جانشین خداوند مهربان است آغاز می شود. با این دید، مادری، بالاترین شغل است. تربیت انسان و جامعه. جامعه ای که بدون انسان، معنا ندارد." برگرفته از کتاب: "من دیگر ما" 4 جلده و کاربردی هستش. سفارش می کنم بخونید.

******

درج اولی؛ سلام دوستانم. به خدا پناه می برم از آدمایی که ادعا دارند ولی اعتقاد نه. مادرم زن مومنی بود. خیلی عروساشو دوست داشت؛ ولی یکیشون بی دلیل، انتقام مشکلات خودش و برادرم رو از مادر معصوم من می گرفت و قبل مرگ مادرم حتی یه بار هم سراغشو نگرفت. یکیشون هم این اواخر اعتقاد داشت که: "لطف مکرر می شه حق مسلم" خودشو معتقد می دونه؛ ولی بی احترامی می کنه. حسادت می کنه و حتی خودخواهه. خانواده ما هم فقط سکوت می کنن. مگه اعتقاد نباید تو رفتارمون خودشو نشون بده؟ مادرم از دست رفت و دل ما خیلی شکسته.

امید: من همیشه نگرانم که کسی از صحبت هایی که تو هم اندیشان می شه برداشت اشتباه و نادرست نکنه. همیشه از خدا می خوام همه، برداشت درستی از مطالب داشته باشن. مثلا وقتی می گیم: "لطف مکرر، می شه حق مسلم" ممکنه یکی پیدا شه و بگه: "آهان! راست می گه! دیگه عمرا به همسرم یا... محبت کنم؛ چون لطف مکرر می شه حق مسلم!!" یا ممکنه نسبت به کسی که تا حالا باهاش کلللی مهربون بوده، به دفعه و غافلگیرانه، رفتارهای سردی نشون بده. اینا می شه برداشت اشتباه.      

******

درج اولی؛ آنچه ویرانمان می کند روزگار نیست. حوصله های کوچک و آرزوهای بزرگ است. همه با هم عمیق شین!

(عصمت از اهواز)

******

با سلام؛ دختری ۵ ساله دارم که خیلی جیغ می زنه. من و خواهر بزرگترش رو اذیت میکنه و او رو میزنه و موهاش رو میکشه. همیشه باید حرفاش رو تایید کنیم تا عصبانی نشه و نق نزنه. دیگه دارم روانی می شم با وجود نوزادی که دارم. واقعا خسته شدم. خواهش می کنم کمکم کنید.

امید: موضوع مجله تربیتمون، صفحه 630، مقابله با پرخاشگری کودکانه. سه شنبه هر هفته، عوض می شه. موضوع بعدیش: تشخیص کودکان بیش فعاله.  

******

درج اولی؛ سلام، شعر گفتن رو خیلی دوست دارم. کمکم کنید بتونم از تواناییم استفاده کنم؛ البته چهل سالمه و دیپلمه هستم. ۲۰ ساله ازدواج کردم و سه فرزند دختر و پسر دارم:

بی تو مهدی، دل من غمگین است

کوله بارم چقدر سنگین است

در هیاهوی زمان گم شده ام

وای بر من که چه غافل شده ام...

(راحله)

******

سلام؛ یه نکته کوچیک ولی قشنگ توی یه مجله خوندم که حیفم اومد واستون نگم. گفته بود که حتی واسه یه چند لحظه هم که از اتاق بیرون میاین، لامپ رو خاموش کنید.

(نسرین خانوم)

******

درج اولی؛ سلام به امید خان عصا به دست و هم اندیشان عزیز؛ چند ماه می شه با هم اندیشان آشنا شدم. قبل از آشنایی با هم اندیشان، وقتی می خواستم با کسی بحث کنم کنترل خودمو از دست می دادم و غیر منطقی برخورد می کردم؛ اما به لطف هم اندیشان، الان خیلی با آرامش گفتگو می کنم و نتیجه هم گرفتم. ممنون بابت موضوع هفته قبل.

(مهدی، 23 ساله از ایلام)

******

سلام؛ کتاب "فنون مذاکره" رو معرفی می کنم به کسانی که نمی تونن راحت با دیگران گفتگو کنن. این کتاب نوشته محمدرضا شعبانعلی و با مقدمه ی دکتر حیدری پدر مذاکره در ایران هست که درباره اصول مذاکره، کامل توضیح داده و با داستان های کوتاهی که درباره مذاکره داخل کتاب قرار داده فضای کتاب رو از یکنواختی خارج کرده. خواهان موفقیت زیاد برای شما.

(یاس)

******

سلام به تارا خانم و همه دوستانی که این مشکلو دارن. یه تجربه. من به محضی که به این مشکل برخوردم شماره طرفو از گوشی شوهرم برداشتم و بدون اینکه شوهرم متوجه بشه یا بهش حرفی بزنم، به دختره زنگ زدم. خدا شاهده به قدری باهاش مهربون حرف زدم که ازم معذرت خواهی کرد. بهش گفتم: نمی گم تو بدی. شاید شوهرم مقصره. من شوهرمو دوست دارم. در حقم خواهری کن. تارا جان! مهربونی، خیلی جواب می ده.

(تانی ام، درج اولی)

امید: البته این کار، ریسک بالایی هم داره. بسته به خصوصیت اخلاقی شوهر و شرایط مختلفی که وجود داره، ممکنه جواب بده و ممکنه هم هست باعث فروپاشی زندگی بشه. چون یه شوهری ممکنه با این کار، کلی غوغا به پا کنه و بزنه زیر زندگیش. خلاصه حواستون به این چیزاش هم باشه. اون راهکار قبلی؛ یعنی با محبت به جنگ محبت رفتن، دیگه ریسک نداره. به همین خاطر، یه اصل پذیرفته شده است و کارشناس ها توصیه اش می کنن. 

******

سلام هم اندیشان عزیز؛ می خوام بهتون راه های دیوانگی رو یاد بدم!! با هندوانه یه قل دو قل بازی کنید! از رفتگر محله عیدی بگیرید! روز اول دانشگاه، روپوش مدرسه بپوشید! زنگ در خانه ها رو بزنید بعد بایستید ببینید چی می شه! حالا اینا رو داشته باشین بقیه رو بعدا بهتون می گم!!

(فاطمه از شاهرود)

امید: ما تمام تلاشمون رو می کنیم که عاقلانه رفتار کنیم، وضعمون اینه! حالا بیایم و راه های... برم قبل از اینکه بخوام اون عصام رو بلند کنم. در پناه حق باشید.