هم اندیشان یکشنبه 28 اردیبهشت 1393

امید: سلاااام؛ می بینین چه دوره و زمونه ای شده؟ به یکی گفتم چرا اینقدر غذات رو سریع می خوری؟ گفت: مگه چه جوری باید بخورم؟ گفتم: حداقل پونزده بار باید لقمه تو دهانت جویده بشه! می دونین چی گفت؟ گفت: چه دل خوشی داری ها! مگه بیکارم؟!         

******

سلام آقا امید؛ خسته نباشی! من یک هفته است که به جمع هم اندیشان پیوستم. پسرم میلاد از هم اندیشان پروپا قرصه. از وقتی که اومد نمایشگاه کتاب تهران و شما رو دید خیلی خوشحال بود؛ به من هم گفت و من رو هم تشویق کرد برای شرکت در هم اندیشان. حالا یک هفته اس هم اندیش شده ام. به نظر من محبت باید از صمیم قلب باشه.

(هاجر الیاسی، اصفهان)

******

هعععی! نجمه جون! اگه جای من بودی چیکار می کردی؟ هر روووز به این تلویزیون چنان زل می زنم. آخرشم که می بینی از بین این همه پیامی که میدی حتی یدونشم درج نشده. وقتی پیامم درج نمی شه تماااام اون روزو همه اش بی حوصله ام و بدخلقی می کنم. نمی خوام امید رو مقصر کنم؛ فقط امیدوارم پیامم درج بشه که عقده نشه تو دلم. مدیونید اگه فکر کنید عقده ایم. فقط چون بزرگ شدم و خیلی زیاد بهم توجه نمی شه و اگه یه ذره بهم محبت نشه دلگیر می شم. ممنونم از همه ی همه خوبی هاتون.

(حدیث فلاحی، دختر لک)

امید: حواستون به نکته ی آخری که حدیث خانوم گفت هست؟ خب! واقعیت اینه که خیلی از پدر و مادرها وقتی می بینن فرزندشون بزرگ شده، نوع محبتشون نسبت بهش فرق می کنه؛ ولی فرزند، گمان می کنه که اونا بی محبت شدن. حالا این وسط تکلیف چیه؟ واقعا باید چیکار کرد؟ شماها بگین. اول پیامک بنویسین: راهکار

******

سلام؛ خیلی دیر پیداتون کردم. حالا که یه انتخاب نادرست کردم و دارم تاوانشو پس می دم.

(آی پارا، دختر ترک)

******

سلام امید و هم اندیشان نیک اندیش؛ بی مقدمه حرف من با اوناییه که با یه زمین خوردن خودشون رو باختن و فکر می کنن همه چی تمومه؛ اما نه! آنچه که کرم ابریشم آن را پایان دنیا می پندارد، در نظر پروانه، آغاز زندگی است؛ چون وقتی خودم به خاطر سختگیرى خانوادم ترک تحصیل کردم حالم بدتر از اینا بود. تا اینکه یه روز اتفاقی با باشگاه آشنا شدم. موضوعاتی که تو باشگاه مطرح می شد خیلی بهم کمک کرد و مسیر زندگیمو عوض کرد. منی که فردى منزوى و گوشه گیر بودم  و حتى دوست نداشتم تو هیچ جمعى حضور داشته باشم، حالا خودم بمب روحیه ام؛ چونکه دارم ادامه تحصیل می دم. همش لطف خدا بود و کمک شما دوستان. اگه باور نمی کنین از خود امید بپرسید. جمعه ى پیش رفته بودم نمایشگاه کتاب. غرفه هم اندیشان.

(تنها ترگل باشگاه)

امید: جالبه که وقتی داشتیم تو غرفه هم اندیشی می کردیم، ترگل اول از همه و بیشتر از همه صحبت کرد. اییییییینه!

******

امید! یکی اومد تو زندگیم می خواس حباب بسازه؛ اما اونقدر شیک و مجلسی مدیریت کردم که همه موندن تو کفش. نه سیخ سوخت و نه کباب! خدا رو شکر که هستین.

(ماریا، 69)

******

سلام؛ یه پیشنهاد دارم: می گم هر وقت هم اندیشان رو خوندید بعدش یه صلوات واسه شادى روح ادیسون بفرستید. چون اگه ادیسون نبود برق نبود. اگه برق نبود، تلویزیون نبود. اگه تلویزیون نبود، پیام نمایى نبود. اگه پیام نما نبود، هم اندیشان نبود. اگه هم اندیشان نبود، ما این همه تجربه نداشتیم و سعى نمی کردیم سنجیده رفتار کنیم. اگه سعى نمی کردیم زندگیمون بهتر نمی شد و ما با مشکلات الان اگه دیدمون تغییر نمی کرد نسبت به زندگى افسرده می شدیم...

(رومینا)

******

سلام؛ امید یادته گفتم اگه خدا بخواد می خوام کتاب هم اندیشان رو چاپ کنم؛ ولى تا الان فقط  ٣٠٠ تا جمله نوشتم. خواهش می کنم جمله های زیباتون رو تو بحثای آزاد بیشتر کنید. ممنون می شم.

(بهار)

امید: اجالتا این سیصد و یکمی رو بنویس. اینهاش... 

******

سلام به بهترین ها؛ یکی از بزرگان علم و ادب وقتى فرزندش یک ساله شد گفت: فرزندم! یک بهار، یک تابستان، یک پاییز و یک زمستان را دیدی و تجربه کردی. از این پس همه چیز زندگى تکراری است مگر محبت و عشق.

(یاسمین)

******

سلام امید؛ داشتم رادیو گوش می دادم. یه مشاور خانواده می گفت: هیچ وقت خانم ها و آقایون توی زندگی مشترک نباید به همدیگه از سر محبت، حرفای غلوآمیز بگن. مثل: هر کاری بکنی باهات می مونم. همه جوره باهاتم و... راستی! هم اندیشانی که در شرف ازدواج هستین اگه این اطلاعات به دردتون خورد می تونید هر روز بعد از ظهر ساعت پانزده و یا پانزده و پانزده دقیقه برنامه "با من حرف بزن" از رادیو جوان رو بشنوین. از من می شنوین عالیه!

(صادق، 19 ساله، کرمانشاه)

******

سلام؛ می خوام براتون از خواهر شوهرم بگم. هر چه داره بین همه قسمت می کنه. هر وقت یکی مریض بشه بدون منت رفته سر وقتش که براش پرستاری کنه. همیشه داره کمک این و اون می کنه. به نظر شما این اسمش انسانه یا فرشته؟؟؟ راستی! کتاب: "وقتی خشم باعث آسیب روابط زناشویی می شود" نویسنده: "کیم پالگ" ناشر: "درسا" حاوی راه‌ حل‌های ساده‌ ایه که به زوج‌ها می‌آموزه چگونه خشمشون رو کنترل کنن و این خشم رو به صمیمیت و عشق بیشتر تبدیل کنن.

(جوکار از خفر شرقی)

امید: آخ! یادم انداختی که بگم بخش کتاب هم اندیشان (صفحه 490) امروز، به روز شده. حتما بخونیدش.  

******

سلام؛ امید! بابام عید رفت پیش خدا. خیلیییییی دلم براش تنگ شده. دوستان قدر پدر مادرتون رو بدونید. اونی که رفته دیگه رفته.

(خدیجه ام، 27 ساله)

******

سلام امید؛ من خسته ام. خیلیم خسته ام؛ چرا ما هم اندیشا یه شهر واسه خودمون نمی سازیم؟؟ ها؟ باور کن خیلی خوش می گذره. اصلا هممون خوشبخت می شیم توش. اگه دست خودم بود که خیلی وقت پیش می ساختمش.

(معصومه معلایی از شادگان خوزستان)

امید: با خیال پردازی، کار، درست نمی شه. کار درست و حسابی همینه که داریم هم اندیشی می کنیم که ببینیم با واقعیت های زندگی چه طور باید کنار بیایم؟

******

سلام؛ وااااااای! باورم نمی شه هم اندیشان انقدر تاثیرگذار بوده و هست... آخه امروز که داشتم رفتارای چند روز پیشمو مرور می کردم متوجه شدم که با خوندن پیامک و حرفای هم اندیشان ناخودآگاه رفتاری مشابه با حرفای هم اندیشان انجام دادم... باید اعتراف کنم که هم اندیشان بهترین اتفاق زندگی منه!

(محدثه، والیبالیست باشگاه از قزوین)

******

سلام دوستان؛ شما که از اشتباهاتون ناراحتید! بدونید کسی که دیکته می نویسه غلط هم داره. هیچ کسی کامل نیست و احتمال اشتباه از هر کسی سرمی زنه؛ فقط نباید مقدارش از حد بگذره. اگه اشتباه کردید فورا عقب نکشید. افراد موفق شکست رو تجربه معنی می کنن؛ ولی افراد دیگه فقط شکست! اگه بازنده شدید حداقل بازنده خوبی باشید؛ درضمن هرگز به شکست عادت نکنید! آبرو، اعتماد و صداقت! سرمایه های همیشگیمونن.

(فاطمه بهاروندی، سرزمین آبشارها)

******

سلام؛ این مقاله راه های رهایی از کسالت (صفحه 790) خیلی خوب بودا. راستی! من یک ساله دارم یه رمان می نویسم. هر وقت حسش باشه یا ایده ای باشه می نویسم. دعا کنید تو کارم موفق بشم.

(منیره، تهران، 23 ساله)

******

چت روم یعنی وابستگی شدید؛ تا دیر وقت پشت سیستم بودن و در نتیجه ضعیف شدن چشم؛ کم خوابی؛ عقب ماندن از امور روزانه؛ شاید خام شدن؛ عوض شدن شخصیت و...! مواظب باشین! (یاسمنم)

******

سلا ا ا ا ا ام؛ امید خان! چرخ مشاعره رو کلا پنچر کردی؟! گفتم که بدونی حواسمون هست. حالا شعر:

که چندانکه جهدت بود، خیر کن

ز تو خیر ماند، ز سعدی سخن

(ملیحه ربانی، 18 ساله، مشهد)

******

سلام؛ دیروز خونه مادربزرگم بودم. دو تا از پتوهاشو براش شستم. همون موقع بود که فهمیدم لبخند خدا چیه. برام دعا کرد که خوشبخت بشم.

(محدثه از فومن)

امید: امیدوارم که هممون عاقبت به خیر بشیم. در پناه حق باشین.

تعداد پیامک های دیروز: 2103