• سه شنبه 1394/02/08 - تعداد بازدید 1 مرتبه
    امید: سلااااااام بر دوستان بامرااااااام؛ راستش! آدما گاهی به دلایل مختلف، گیج می زنن. گاهی بدجور و گاهی هم کم جور! منم ظاهرا دیروز بدجور گیج ز
  • دوشنبه 1394/02/07 - تعداد بازدید 33 مرتبه
    امید: سلاااااام؛ خدا حفظتون کنه دوستان بامرااااام
  • یکشبنه 1394/02/06 - تعداد بازدید 47 مرتبه
    امید: سلاااااااام؛ می گم اگه یه راننده به پلیس بگه: "باور کن تا حالا من یواشکی بارها با سرعت 180 تا هم رفتم و هیچ اتفاقی نیفتاده. بذارین من راحت ب
  • شنبه 1394/02/05 - تعداد بازدید 56 مرتبه
    امید: سلااااام؛ می دونین الان تو ذهنم داره چی می گذره؟ اینکه شماها خیلی خوبین. خیییییلی!... دلیل دارم براش. فکر نکنین رو هوا دارم حرف می زنم. دلی
  • چهارشنبه 1394/02/02 - تعداد بازدید 70 مرتبه
    امید: سلاااااام؛ می گم حواستون که هست؟ حواستون به اینکه از بحثا برداشت اشتباه نکنین! آخه ممکنه از اونور بوم بیفتیم. آخه می شناسم کسانی رو که ب
  • سه شنبه 1394/02/01 - تعداد بازدید 74 مرتبه
    امید: سلاااااااام؛ امروز یکی از همکارا بهم گفت: "باورم نمی شه! فردا چهلم مادر آقای رزاقه. چه زود گذشت! مگه می شه؟ انگار، دیروز بود!" انگشت به دهن
مشاهده آرشیو کامل مطالب
کمی طاقت داشته باشید...
مشاهده تالارهای اعضا

    • حضور امید، حسین تکلو و خانم عوض زاده در برنامه اردیبهشت
    • 19 اسفند 1392
    • حضور امید، حسین تکلو و خانم عوض زاده در برنامه اردیبهشت
    • 12 اسفند 1392
    • همایش هم اندیشان دزفول ، اهواز ، اندیمشک ، شوشتر - در دزفول
    • 24 بهمن 1392
    • همایش هم اندیشان تهرانی - قرچک ورامین
    • 8 آذر 1392
    • همایش اندیشه سبز - مشهد مقدس
    • 9 آبان 1392
    • هم اندیشان در همایش بزرگداشت حافظ
    • 19 مهر 1392
    • چهارمین میزبان هم اندیشان در صداوسیما : برنامه پنجشنبه اردیبهشت
    • 18 مهر 1392
    • سومین حضور امید در تلویزیون - برنامه اردیبهشت
    • 8 مهر 1392
    • همایش هم اندیشان مشهد مقدس
    • 27 شهریور 1392
    • اولین همایش طرح همیاری بانوان هم اندیش
    • 26 مرداد 1392
    • حضور امید در برنامه طلوع
    • 1391
    • اولین تصویر گرفته شده از پیام
    • نمایشگاه کتاب تهران
    • فعالیت های شخصی و ابراز علاقه هم اندیشان
    • نمایشگاه کتاب 1392
    • نمایشگاه کتاب تهران
    • اردیبهشت 1392
    • همایش یزد هم اندیشان
    • اسفند 1391
    • اولین همایش هم اندیشان تهرانی
    • 22 مهر 1391

« در حال حاضر باشگاه هم اندیشان فعالیتی ندارد. ادامه بحث ها در وبلاگ جناب بیدگلیان جریان دارد »


اگر در این سایت عضو می شوید ، حتما شهر خود را نیز وارد کنید.
پس از عضویت در این سایت می توانید در بخش انجمن های تخصصی به فعالیت پرداخته و با دیگر هم اندیشان بحث و گفتگو داشته باشید.

»آرشیو پیامکهای باشگاه

»آلبوم عکس خاطرات

»آلبوم فیلم

»درباره هم اندیشان

»مرجع شماره های کاربردی


هم اندیشان شنبه 24 آبان ماه 1393

مجموعاً 0 امتیاز از 5 توسط 0 نفر
| نظرات داده شده (0) | مربوط به موضوع: 1393 ، فلسفه حجاب ،

هم اندیشان شنبه 24 آبان ماه 1393

امید: سلام؛ می گم می دونین که چرا سلامم کوتاه بود؟ پس، بی مقدمه! 

******

سلام؛ امید! بهتر نیست برای مختومه اعلام کردن فلسفه ی حجاب دوباره رای گیری کنی؟! آخه هنوز سؤال بی جواب زیاده... تازه رسیدیم به سؤال من! که چرا نباید حتی یه تار موی زن مسلمون بیرون باشه؟ می دونم شنبه قراره همزمان با شروع بحث جدید، راجع به این سؤال منم بحث بشه؛ ولی انصافا از حجاب مردا کمتر حرف زده شده. حیف که تو این دو سه هفته گوشیم خراب بود نتونستم پیامک بدم؛ وگرنه خوب بلد بودم بحث رو چه جوری چالشی کنم!

(متولد 69)

امید: عجب شانسی آوردیم ما!... بگذریم... راستش! بحث حجاب، تمومی نداره. شاید تو یه فرصت دیگه بازم از زوایای دیگه ای بهش پرداختیم. حالا بریم سراغ اختتامیه ی بحث. چرا حتی یه تار مو هم نباید پیدا باشه؟ حتی یه تار! واقعا حکمتش چی می تونه باشه؟! خدا می دونه؛ ولی ما هم سعیمون رو می کنیم...  

******

حکم: سلام؛ با اینکه خدا گفته یک تار مو هم بیرون نباشه؛ ولی بازم خیلی هامون رعایت نمی کنیم. حالا فکر کنید اگه می گفت بیرون بودن یه تار مو اشکال نداره چی می شد دیگه؟

امید: راستش! منم خیلی به این موضوع فکر کردم. شاید این، یکی از حکمتهاش باشه. با خودم فکر کردم اگه مثلا قرار بود بخشی از مو اشکال نداشته باشه چطور می شد حد و حدودش رو تعیین کرد که کسی از اون حد بیشتر نره؟ مثلا باید تارها رو می شمردن؟ پس نمی شد کنترلش کرد. گردی صورت، بهترین ملاک برا کنترله که کسی سلیقه ای عمل نکنه! شاید یکی بگه: "خب! من حواسم رو جمع می کنم که بیشتر نشه؛ من به چند تارش هم که بیرون باشه راضیم؛ چون خیلی قیافه ام رو بهتر نشون می ده!" می گم اگه به فلسفه ی مقررات راهنمایی و رانندگی دقت کنیم شاید موضوع رو بهتر درک کنیم. پلیس بررسی می کنه و متوجه می شه بیشتر تصادفات تو فلان جاده تو سرعت بالای هفتاد کیلومتر در ساعت اتفاق می افته؛ بنابراین قانون می ذاره که نباید سرعت، بالای هفتاد کیلومتر باشه. جالبه که اگه سرعتمون هفتاد و یک کیلومتر در ساعت باشه، پلیس یا دوربین کنترل سرعت، جریمه می کنه. با خودمون می گیم: "یعنی گیر کار فقط همین یک کیلومتر بود؟ یعنی با همین یک کیلومتر اضافه تر، تصادف می شه؟" خب! اگه اینطور باشه حتما  یکی دیگه هم می گه دو کیلومتر اشکال نداره و... حتی یکی پیدا می شه و می گه: "اجازه بدین من با سرعت هشتاد برم؛ قول می دم چنان با احتیاط برم که مشکلی پیش نیاد!" پس برا اینکه هرج و مرجی پیش نیاد قانون باید درست و دقیق و در مورد همه، اجرا بشه؛ حتی اون هایی که با احتیاط زیاد رانندگی می کنن.

******

مرتضی پاشایی به ابدیت پیوست...                     

تولد:  20/05/1363

وفات: 23/08/93

روحش شاد.

توجه کردید؟

30 سال و 3 ماه و 3 روز

******

سلام؛ برای شادی روح خواننده ی عزیزمون، مرحوم مرتضی پاشایی که صداشو تو تیتراژ ماه عسل شنیدیم و لذت بردیم یه فاتحه بخونید.

(حدیث از کرج)

******

سلام؛ وقتی فکر کنیم می فهمیم هر چقدرم که عمرمون طولانی باشه آخرش می میریم! حالا بیایم احتمال بدیم سرای آخرتی هم باشه! به نظر شما چه جوری با این همه گناه، رو سفید می شیم؟ آهای خانومی که بدحجابی! آهای آقایی که چشمت آلبالو گیلاس می چینه! چه جوری می خوای جواب خدا رو بدی؟ پس بیاین با خودمون قرار بذاریم جوری زندگی کنیم که توی دو  دنیا خوشبخت بشیم...

(سحر)

******

سلام؛ روز چهارشنبه خیلی خوندن هم اندیشان برام جذاب بود؛ چون آقایون تو بحث، مشارکت داشتن.

(زهره، 22 ساله)

امید: امیدوارم صدات به گوششون برسه!

******

دختری یک تبلت خریده بود. پدرش وقتی تبلت را دید پرسید: وقتی آن را خریدی اولین کاری که کردی چی بود؟ گفت: روی صفحه اش را با برچسب ضدخش پوشاندم و یک کاور هم برای جلدش خریدم. پدر گفت: کسی مجبورت کرد اینکار را بکنی؟ دختر: نه! پدر: به نظرت با این کارت به شرکت سازنده ش توهین شد؟ دختر: نه پدر. اتفاقا خود شرکت توصیه می کند که از کاور استفاده کنیم. پدر: چون تبلت زشت و بی ارزشی بود اینکار را کردی؟ دختر: اتفاقا چون دلم نمی خواهد ضربه ای بهش بخوره و از قیمت بیفته این کار را کردم. پدر: کاور که کشیدی زشت شد؟ دختر: به نظرم زشت نشد؛ ولی اگه زشت هم می شد، به حفاظتی که از تبلتم می کنه می ارزه.

(محدثه، 18 ساله، کازرون)

******

سلام؛ امروز "شنبه" اولین روز هفته است... یه یادآوری به همه ی اون کسایی که گفتن از شنبه شروع می کنم!!!

(زهرا شاهی، 18 ساله)

امید: خب! می بینم که یه جورایی داره بحث جدید هم شروع می شه. بحث تقویت اراده. حتما بحث خوبی می شه. یکی از مهمترین نکات این بحث رو تو پیامک بعدی دنبال کنین. 

******

سلام؛ باید قبل از اینکه اراده کنیم کارى رو انجام بدیم توانایى خودمون رو در نظر بگیریم. واسه همینم وقتى می خوایم یه کارى رو انجام بدیم اگه بیشتر از توانمون باشه می ترسیم و هى می گیم شنبه ی دیگه!

(صبا)

******

سلام؛ امید خیلی ازت ناراحتم. چرا پیامم رو درج نکردی؟ یه بار دیگه می فرستم اگر درج نکنی دیگه شبکه ۴ رو حذف می کنم! ناامید نشو! "سرباز داخل شطرنج اگر تا آخر ادامه دهد می تواند وزیر شود." کمرم رگ به رگ شد اونقدر جمله اش سنگین بود. جا باز کنید بشینم.

(حسین هاشمی از دورود)

امید: عصا نمی خوای؟!

******

سلام؛ آقا امید می شه بگید چطوری می فهمید یه خانم، حجابش با اعتقاده یه خانم دیگه نیست!

(با مثال لطفا)

امید: اول بگو سوالت چند نمره داره؟... راستش! باید بپذیریم که باطن آدما و اعتقاداتشون به شکل های مختلف، روی ظاهرشون هم تاثیر می ذاره. روی نگاهشون، روی رفتار و حرکاتشون، روی کلامشون، روی انرژی هایی که دارن و... این یه واقعیت انکارناپذیره. 

******

زینگ! آقایون و خانوما، خسته نباشین. بفرمایین لطیفه: به خنگول می گن دنیا دست کیه؟ می گه دست هر کی هست بگین دست به دست کنه به همه برسه!!!!! امید! بخند دیگه! چقدر عنقی!!!!

(سارا اسماعیلی، قم)

امید: بابا! عنق نیستم! خیره شدم به پیامکا اینطور به نظر می رسه!

******

سلام؛ از نامزدم پرسیدم وقتی زن بدحجاب می بینه چه حسی داره؟ گفت: میل جنسی در مردها مثل شعله ایه که همیشه روشنه. وقتی با همچین صحنه هایی روبرو بشن، انگار که روی این شعله، بنزین ریخته شده. حالا دیگه خود دانید.

‏(سمیه)

******

"من می توانم... من می توانم هر غیر ممکنی را ممکن سازم... من می توانم شروع کنم. از همین لحظه... من می توانم." سلام؛ به نظرم باید به خودمون بفهمونیم که هر کاری قابل انجامه. اینقدر آیه یاس نخونیم که نه! نمی شه! من نمی تونم! اینا جملات مخربیه. ذهن و روح رو تخریب می کنه. مگه همیشه نمی گیم به هر چی فکر کنی بهش می رسی؟

(خاتون)

******

سلام به همگی؛ آقا امید درمورد نتیجه این بحث آیا کسی تا حالا پیام داده که قانع شده یا نه؟

امید: راستش! فکر خیلی خوبیه. تا حالا هم چنین کاری رو نکردیم. حتما نتیجه اش برا همه جذابه. ولی شرطش اینه که همه شرکت کنن و صادقانه و با دقت و تامل، نظر بدن. همه ی کسانی که این بحث رو دنبال کردن. نامردی نکنینا! خب! به سوال ها خوب دقت کنین و یه گزینه رو انتخاب کنین و فقط کدش رو بفرستین. به همین راحتی.

110- نظرم درمورد حجاب منفی بود، منفی تر شد.

111- نظرم درمورد حجاب منفی بود، تغییری نکرد.

112- نظرم درمورد حجاب منفی بود، بهتر شد.

113- نظرم درمورد حجاب منفی بود، تصمیم دارم از این پس حجاب کامل اسلامی را رعایت کنم.

114- نظرم درمورد حجاب مثبت بود، منفی شد.

115- نظرم درمورد حجاب مثبت بود، تغییری نکرد.

116- نظرم درمورد حجاب مثبت بود، بهتر و کاملتر شد.

******

هوا خوب یا بد، فرقی نداره. ما به هوای هم اندیشانی که معرفت دارند، نفس می کشیم! امید! جمله رو داشتی؟ اگه دوست داشتی درج کن.

(مجید، اردیبهشتی، 72)

******

سلام امید و هم اندیشان عزیز؛ یه دنیا ممنون که هستین. امید من دلم می خواد با حجاب و چادری باشم؛ اما خدا شاهده که تا تصمیم می گیرم روز بعدش پشیمون می شم. نمی دونم چیکار کنم که با اراده باشم؟

(پریا)

امید: راستش! آدم قبل از هر کاری باید بدونه چرا داره این کار رو انجام می ده. اگه بدونه و به اون دونسته هاش ایمان داشته باشه، همه چیز حله. هیچ چیز نمی تونه اراده اش رو سست کنه. هر چی آگاهیش و ایمانش نسبت به اون کار بیشتر باشه، شوق و عشقش هم برای انجامش بیشتر می شه.

******

سلام هما؛ همین الان یهویی در حال خورردن آب هویچ خونگی بدون مواد نگهداررنده و غییره در کنار خونواده به یادتونم.

(زهرا)

امید: نوش جان. در پناه حق باشین.

به اشتراک بگذارید...

کد امنیتی رفرش

مطالب مشابه:

  1. هم اندیشان یکشنبه 24 اسفندماه 1393
  2. هم اندیشان شنبه 23 اسفند ماه 1393
  3. هم اندیشان چهارشنبه 20 اسفند ماه 1393
  4. هم اندیشان سه شنبه 19 اسفندماه 1393
  5. هم اندیشان دوشنبه 18 اسفند ماه 1393
  6. هم اندیشان یکشنبه 17 اسفند ماه 1393
  7. هم اندیشان شنبه 16 اسفند ماه 1393
  8. هم اندیشان چهارشنبه 13 اسفندماه 1393
  9. هم اندیشان سه شنبه 12 اسفند ماه 1393