سلام هم اندیشان؛ اعتراف می کنم که قبلا خییلی اهل قضاوت بودم؛ ولی الآن نه. خیلی مراقب هستم و هر کسی هم که بخواد قضاوتی بکنه می گم شما که نمی دونی اصل ماجرا چی هست! شاید قضیه یه طور دیگه باشه. ممنون که هستین.
(تنها ماهم خانم باشگاه از گنبد کاووس)
******
سلام؛ اینم یه شعر حکیمانه:
چشم عیب از مردمان بردار و عیب خود نگر
هر که عیب خویش بیند، از همه بیناتر است
(محبوبه سوداگر از زابل)
امید: سلاااام به همگی؛ می گم این مشاعره نبودا. بعدی مشاعره است. با "دال"
******
مشاعره با شعری از پروین اعتصامی:
درخود آن به که نیکتر نگری
اول آن به که عیب خود گویی
ما زبونیم و شوخ جامه و پست
تو چرا شوخ تن نمی شویی.
(اکرم احمدی، کاشان)
امید: یادم اومد. درباره گفتگوی یه پیاز و سیره که می زنن تو پر هم! راستی! "ی" بدین برا شنبه که مشاعره رو ادامه بدیم؛ چون فردا باید وقتم رو بذارم برا نظرسنجی موضوع.
******
امید: سلااااام؛ من هی می گم آگاهی، معجزه می کنه، شماها باور نکنین!... اگه یه دقیقه صبر کنین و دست و پاهامو گم نکنین، بهتون می گم چرا معجزه می کنه!... ببینین! هیچ می دونین عصمت انبیاء و گناه نکردنشون به خاطر آگاهی کاملشون بوده؟ انبیاء، چون نسبت به گناهان، آگاهی "کامل" داشتن و عواقبش رو می دونستن، هیچ خطایی مرتکب نمی شدن و به همین جهت، معصوم بودن؛ پس نتیجه می گیریم که ما هر چقدر آگاهی هامون رو عمیق تر و کاملتر کنیم احتمال خطامون کمتره. شهید مطهری هم از کسانیه که دلیل عصمت انبیاء رو آگاهی اون ها می دونه و می گه: "انسان ها وقتی از نظر آگاهی در متن جریان واقعیت قرار می گیرند و با بن هستی و ریشه وجود و جریان ها متصل و یکی می شوند، دیگر از هرگونه اشتباه، مصون و معصوم خواهند بود." حالا بفرمایید آگاهی...
******
درج اولی: سلام امید و همید عزیز؛ بالاخره هم اندیشان بعد از دو سال همراهی تاثیر خودشو گذاشت. امشب با عشق واسه همسرم شام درست کردم و با عشق به استقبالش رفتم. وقتی میز شامو دید که با عشق آمادش کردم خوشحالی رو تو چشاش دیدم. ممنون که هستید.
(رقیه، زنجان)
******
امید: سلاااام؛ می گم: بحث، خوب پیش می ره؟ من که مطمئنم بخوایم و نخوایم، نگاه هممون رو نسبت به مشکلات تغییر می ده. بهمون کمک می کنه از این به بعد بهشون یه جور دیگه نگاه کنیم.
******
سلام؛ قانون موقعیت می گه: مشکلات مانع کار نیستند؛ بلکه معلمان هستند. در درون هر مشکلی، بذر سودآوری نهفته است. برابر یا بیشتر از خود مشکل. در راه موقعیت، مشکلات را تبدیل به پله های صعود کنید.
(رقیه از رباط کریم)
******
سلام؛ اسپووژون می گه: "بیشتر اشخاص عظمت خود را در زندگی مدیون مشکلات عظیمی هستند که با آن ها دست به گریبان بوده و بر آن ها چیره شده اند" اگه به زندگی بزرگان نگاه کنیم می بینیم دلیل شهرت و بزرگیشون پیروز شدن بر مشکلاته اونم با تدبیر و توکل. حضرت موسی تمام تلاششو برای غلبه بر مشکلاتش انجام داد و توکل کرد و در لحظه ای که واقعا کاری از دستش بر نمیومد خدا راه دریا رو براش باز کرد. برای ما هم می کنه.
(فاطمه امیدی)
******
دلاتون آفتابی!!! چه خوبه داشته ها و نداشته ها مون رو تو زندگی برا هر کسی بازگو نکنیم که آتش حسادت بعضی ها، مشکلاتی برامون به وجود میاره...
(شاهچراغی زیر دمای 43 درجه یزد، خدایا! بازم شکر)
******
امید: سلاااااام؛ این شما و اینم پیامک هاتون....
******
خوشبخت کسی نیست که مشکل ندارد؛ بلکه کسی است ک با مشکلاتش مشکل ندارد! سعی کنید در زندگی از لیمو، لیموناد بسازید تا طعم خوشبختی را بچشید.
(مریم، مشهد، 68)
******
مشاعره:
تا توانی در جهان همراه اهل درد باش
یا مبر نامی ز مردی یا حقیقت مرد باش
(نجمه آل بوبالد "دختر عرب" 9 ماهه عضو باشگام و عید سعید غدیر می شم 24 ساله)
امید: نه! مثل اینکه تیکه هایی که به نجمه خانوم و آقا محسن انداختین کار خودش رو کرد. آخه آقا محسن از یاسوج هم تو آخرین پیامکش یه جورایی سنش رو دقیق تر گفته. البته یه جورایی!!! توجه بنمووویید...
******
مرضیه خانوم! می گم چی شده گیر دادی به سن من و نجمه خانوم از اهواز. نکنه می خواین برامون جشن تولد بگیرین؟ راستش! من یکسال و شش ماهه هم اندیشم نه سه سال!!! شش ماهه اول که بیست و سه بودم. کجای کاری؟!
(محسن، 24 ساله از یاسوج)
******
امید: سلاااام؛ می خوام یه چیزی بگم که ربطی به بحثمون نداره؛ ولی حتما براتون جالبه؛ چون برا منم جالب بود. چند روز پیش یه جا مهمون بودیم. دیدم پدره داره برای بچه دو سه ساله خودش و مهمونش بادوم می شکنه. خب! ممکنه بگین این کجاش جالبه؟ جالب که هست؛ اینکه هنوز پدرایی هستن که به جای چیپس و پفک، بادوم تازه به بچه شون بدن؛ ولی جالبیش برای من از این جا به بعد بود که پدره دو تا بادوم می شکست و به جای اینکه یکی به بچه اش و یکی به مهمونش بده؛ هر دو رو می داد به بچه اش. ممکنه بگین عجب آدم نامردی بوده! ولی اگه بگین، زود قضاوت کردین و پشیمون می شین؛ پس نگین و خوب به بقیه مطلب گوش کنین. آره خلاصه! دو تا رو می داد به بچه اش و می گفت: یکیش رو خودت بخور و یکیش رو بده به دوستت. اینجوری می خواست کللی چیزی بهش یاد بده. بهش یاد بده که خودخواه نباشه. همه چیز رو برا خودش نخواد. دیگران رو دوست داشته باشه و بهشون محبت کنه و هزار تا چیز دیگه... تازه! سری بعد دو تا بادوم می داد به دوست بچه اش و بهش می گفت: یکیش رو خودت بخور و یکیش رو... خلاصه معلوم بود از این کاراش کللی هدف آموزشی داره. بچه ها خیلی چیزا باید از ماها یاد بگیرن؛ ولی ماها چقدر برا این کار وقت می ذاریم و حوصله به خرج می دیم؟ بچه ها رو با سی دی و تبلت و کارتون و... سرگرم می کنیم و نتیجه اش هم معلومه. فاجعه!
******
سلام بر هم اندیشان؛ قدرى خنده! آدم باید روزى 8 ساعت بخوابه نه براى خودش براى سلامتى باطرى گوشیش. نه؟!
(سمانه دژانکاه از جوپار)
******
امید: سلاااام؛ داریم دلایل ترس از ازدواج رو یکی یکی مطرح می کنیم. چرا یکی یکی؟ چون بدون اینکه بررسی بشن که فایده نداره! همینطور یه چیزی بگیم و بریم؟! پس هم اندیشیمون چی می شه؟ پس گره ها رو چه کسی قراره باز کنه؟ آره اینجوریا است. خب! کجا بودیم؟... اینجا که یه عامل ترس از ازدواج، توقعات بالای عروس و داماد از همدیگه است و سخت گیری هایی که می شه.
******
سلام؛ امید! دوستم که حلقه ی نقره خریده، حتی جهیزیه شو خیلی نقلی خریده و جشنشم 50 نفر مهمون داشتن. مهمترین عامل این حرکت قشنگ اینه که دوستم خودشه. نخواسته مثل بقیه باشه!
(بهار، 72، شهریار)
امید: این که آدم خودش باشه که آخرشه؛ ولی همونطور که گفتیم باید یه ظرافت هایی هم رعایت بشه که این ساده گرفتنا با مشکل همراه نشه. اول اینکه طرفمون رو بشناسیم و مطمئن بشیم که ظرفیتش رو دارن و با این مساله قلبا هماهنگن. دوم اینکه خوب و شفاف متوجهشون کنیم که این ساده گرفتنا و اتفاقات ساده ای که قراره بیافته به خاطر اینه که: خدا خشنود بشه؛ اسراف نشه؛ این جوونا با سختی کمتری برن سر خونه و زندگیشون؛ به خاطر اینه که به دیگران سخت نگیرید تا خدا هم به شما سخت نگیره و...
******
چالش: سخت است از حقت بگذری و این از خودگذشتگی تو را نفهمند... گذشت کردن بدون آنکه آن ها متوجه ارزش آن بشوند وظیفه تلقی می شود... نیازها و حق های خود را برشمرید و در هنگام گذشت متذکر شوید که در شرایط فعلی به خاطر او چنین گذشتی را کردید. و بدانید همین یکبار متذکر شوید و دیگر هیچ وقت دراین باره حرفی نزنید.
(مونیره، 69، تهران)
******
سلام؛ امید! چند وقته خبری از داستان و تخمه و... نیست. نکنه امید نباشی!!! زود یه دونه خوبشو بگو! بیا اینم یه کاسه تخمه سنقری اعلاء...
(امیر، قصر شیرین)
امید: امیدم؛ خوبشم هستم! اینم یه داستان پر از پند. برا خودم که اینطور بود؛ امیدوارم برا شما هم باشه: پنجشنبه جاتون خالی رفته بودم استخر. یه بچه سه ساله ی ریزه میزه، مثل قورباغه تو آب شنا می کرد. باباش دوستم بود. گفت: این بچه رو خدا پارسال دوباره به ما داد. با تعجب گفتم چطور؟ گفت: سیزده بدر، مهمونی بودیم. توپ بچه ام افتاده بود زیر ماشین سمندی که توی حیاط بود و بچه داشت با پاش می زد زیر توپ که بیاد بیرون؛ حالا نگو پسر صاحبخونه هم یواشکی سوئیچ ماشین سمند باباش رو برداشته و... خلاصه هر دو چرخ جلو و عقب ماشین سمند از روی ساق پای بچه رد شد. گفت: با هزار بدبختی و سلام و صلوات بچه رو رسوندیم دکتر. وقتی عکس گرفت، گفت: "پاهاش هیچیش نیست. می تونین ببرینش خونه!" ماشین به اون سنگینی از روی ساق پای یه بچه سه ساله! اونم هر دو چرخ! اونم روی موزائیک!!!! راستش! بابای این بچه، سالها هستش که هزینه ی زندگی چند تا یتیم رو داره می ده. منظورم رو که گرفتین؟
تو نیکی می کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
اگه کسی یه قدم در راه رضای خدا برداره؛ خدا ده تا قدم براش برمی داره. منتها کی؟ کجا؟ چگونه؟ رو فقط خودش می دونه. باید به خدا اعتماد کرد.
******
- مطالب پیشنهادی
- همراه با ما
- آرشیو مطالب
- موضوعات بحث شده در سال 1394
- موضوعات بحث شده در سال 1393
- بحث آزاد [7]
- پختگی و ناپختگی [12]
- بحث آزاد [6]
- کمبود محبت [8]
- بحث آزاد [6]
- به پای کسی نشستن [8]
- چرا و چگونه با خانواده همسر، صمیمی شویم [8]
- بحث آزاد [5]
- راه های نزدیکی به خدا [14]
- ترس از ازدواج [8]
- چگونه با مشکلات کنار بیاییم؟ [10]
- راه های جلوگیری از تنهایی و کلافگی خانم های خانه دار [5]
- بحث آزاد [5]
- گفتگوی موفق [5]
- گفتگوی آزاد [5]
- قضاوت عجولانه [5]
- تفاوت زن و مرد [10]
- چطور جذاب باشیم؟ [7]
- تجربه های من از کنکور [5]
- فلسفه حجاب [13]
- چرا اراده ام ضعیفه [9]
- دل به دل راه دارد؟ [5]
- نا امیدی [12]
- عاقبت بخیری [10]
- بحث آزاد [5]
- خود کم بینی [9]
- تأثیر افکار مثبت و منفی بر زندگی [9]
- بحث آزاد [5]
- بخشیدن دیگران [15]
- بحث آزاد [2]
- موضوعات بحث شده در سال 1392
- بحث آزاد [4]
- تفاوت نسل ها [10]
- تقلید از دیگران [12]
- ماهواره [6]
- تجربه های من [6]
- بحث آزاد [6]
- مهارت ارتباط با خانواده همسر [9]
- نقش هدف در زندگی [6]
- بحث آزاد [12]
- جوانهای امروزی چقدر برای تشکیل زندگی آمادگی دارند [6]
- خودشناسی [6]
- اشتغال خانم ها [11]
- بحث آزاد [16]
- چرا بعضی از افراد بد جذابترند؟ [11]
- چگونه بعد از شکست عاطفی یک زندگی شاد داشته باشیم؟ [11]
- بحث آزاد [6]
- آیا دوام عشق بعد از ازدواج یک خیاله؟ [5]
- آسیب شناسی استفاده از اینترنت و فضاهای مجازی [6]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [11]
- بحث آزاد [11]
- تاثیر تغییر در زندگی [15]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [0]
- بحث آزاد [6]
- چطور استعدادهامون رو کشف کنیم؟ [10]
- فرزند صالح [9]
- بحث آزاد [6]
- جایگاه زن و مرد در دنیای امروز [11]
- عشق یک طرفه [6]
- چگونه دوران مجردی را به سلامت بگذرانیم [6]
- راه های شناخت همسر مناسب [17]
- بحث آزاد [6]
- تقدیر الهی [12]
- موضوعات بحث شده در سال 1391
- زندگی ماشینی و آدم آهنی شدن [1]
- غریزه جنسی [1]
- سرنوشت [9]
- ترک وسواس [1]
- ازدواج یا دانشگاه [13]
- همسرداری [13]
- ازدواج [40]
- کار و کارآفرینی [44]
- کنکور [3]
- کمرنگ شدن اخلاقیات [9]
- توجه بیشتر به اطرافمون [8]
- ارتباط با جنس مخالف [69]
- سوالات جلسه خواستگاری [26]
- اینترنت [2]
- توجه بیشتر به بزرگترها [24]
- چگونگی ایجاد فرصتهای ازدواج بهتر [11]
- خوشبختی واقعا چیه؟ [12]
- ریشه یابی طلاق [12]
- تلاش برای حل مشکل طلاق [14]
- راز شاد زیستن [9]
- مهارت های زندگی [12]
- بحث آزاد [44]
- اعتماد به نفس [10]
- بازگشت اعتماد به نفس از دست رفته [11]
- راهکار برای تغییر عادت های بد [12]
- تاسوعا و عاشورا 1391 [7]
- چرا با اعتقاد به آخرت باز هم مرتکب گناه می شویم [16]
- بداخلاقی [11]
- ماشینی نشدن [9]
- راه های برقراری ارتباط با دیگران [7]
- دختران پسر نما و پسران دختر نما [10]
- کنترل نگاه [6]
- وسواس فکری [5]
- تفاهم در زندگی مشترک [13]
- بحث آزاد [13]
تولد باشگاه: عید غدیر سال 1390
مدیر پیامنما و باشگاه هماندیشان:
» محمد رضا بیدگلیان (امید)
مدیر سابق پیام نما و باشگاه:
» سید مهدی جعفری (پیام)
مجری باشگاه:
» حسین تکلو
مدیر وبسایت هم اندیشان:
» حسین وفا