دیدن

• ✘اتاق گفتگوی هم اندیشان✘

  
  

  - 4395 پاسخ - آخرین نظر: nazbano - تعداد بازدید 68069 مرتبه

• هر چی میخاهد دل تنگت بگو...

  
  

  - 10513 پاسخ - آخرین نظر: mehrdad_b30 - تعداد بازدید 79296 مرتبه

• اگه با نفر قبلیت بری بیرون براش چی میخری؟

  
  

  - 622 پاسخ - آخرین نظر: hadiarman - تعداد بازدید 24787 مرتبه

• بازی اسم شهر ها و کشور ها!

  
  

  - 1351 پاسخ - آخرین نظر: hadiarman - تعداد بازدید 21857 مرتبه

• یه تیکــــه از آهنگـــــی که دوسـش داری بنــویـــس!!!

  
  

  - 116 پاسخ - آخرین نظر: hadiarman - تعداد بازدید 7294 مرتبه

• نامزدی داریم

  
  

  - 38 پاسخ - آخرین نظر: hadiarman - تعداد بازدید 1943 مرتبه

درج اولی:سلام به بروبچ هم اندیش میخواستم بگم 370روزدم پشت ماشین بابام یه ماشین عروس جلومون روگرفته میگه ماهم عضوباشگاهیم .خوب دیگه هم اندیشان همه جاخاطرخواه داره.

(لیلادولتشاه همون که خیلی شوخه ازخرم آباد)

هم اندیشان سلام.عاطفه ام. چقدر خوب شد همسرم کنترل خرید. که دوباره به جمع شما بیام. از این بابت خوشحالم واقعا.

پيام : آها  شما همون عاطفه خانمي هستي که همسر بزرگوارتون  به خاطر استفاده  حضرت عالي از  تله تکست  زد  کنترل تلويزيونو شکوند؟ از بازگشت شما خوشحاليم ولي حواست باشه  متاسفانه تاريخ بعضي  وقتا زود به زود  تکرار ميشه .

سلام به هم انديشان، بچه ها ما قراره هفته ديگه بريم اصفهان براى عروسى بسر داييم، مي خوام لوگوى 370 رو بزنم پشت ماشين.

سلام؛ خونه ما پر از کارگره! آخه داریم اثاث کشی می کنیم و من بعد از بیش از 10 بار بالا و پایین رفتن از یه ساختمون ۴ طبقه، دارم هم اندیشان میخونم و مامانمم داره دعوام میکنه! پس تا درودی دیگر بدرود.

(پردیس افروغه، ۱۷ ساله از تهران)

خاطره؛ الان داشتم هم اندیشان رو می خوندم آبجیم اومد بچه اش رو گذاشت پیشم تا کارهاشو بکنه. هر کاری کردم تا آروم بگیره، آروم نشد که نشد. خلاصه صدای چی که در نیاوردم تا بزاره هم اندیشان رو بخونم. الان هم با بدبختی این اس رو نوشتم . راستی اگه درج هم نکردی مهم نیست همین که عضو هم اندیشان هستم کافیه.

(معصومه ،‌ 18 ، ماژین)

خاطره ؛ سلام ؛ امید یه روز قشنگ غرق پیامک ها بودم که یه دفعه دیدم برق رفت. عصبانی شدم زنگ زدم اداره برق گفتم: آقا دارم هم اندیشان رو می خونم. بی زحمت ده دقیقه هم که شده اون برق رو وصل کن.

(عرفان از دیار آذربایجان)

خاطره ؛ سلام برو بچ هم اندیش؛ یه روز قرار بود بریم خونه خالم . داشتم هم اندیشان می خوندم. مامانم گفت: پاشو حاضر شو. گفتم باشه یکی دو صفحه دیگه مونده. آقا همین جور مامانم می گفت پاشو حاضر شو و من می گفتم باشه الان. یه دفعه پاشدم دیدم هیچ کس خونه نیست همه رفته بودن.

(دنیا ، 18 ، ساله از ناکجا آباد)

سلام آقا امید؛ این آقا محسن چه خاطره ای داشت که همه کلی خندیدند؟

(زینب از رستاق داراب)

امید : راستش این آقا محسن دل شکسته خاطرش خواهون زیاد داره . به خاطر گل روی هم اندیشان ، دوباره درجیدمش. ملاحظه بنموویین. از من خداحافظ تا فردا ظهر.

خاطره ؛ امید ، 40 کیلو تخمه خریدم بی زحمت یه کمک بده از تو ماشین بیاریم تو باشگاه . یه روز که پیام دادم به باشگاه و درج شده بود خیلی خوشحال شدم. بعد از اون رفتم تو حمام و دوش رو باز کردم و زدم زیر آواز ؛ اون هم با صدای بلند. القصه، طولی نکشید که این چهچهه به یه جیییییغ بلند تبدیل شد!! چشمتون روز بد نبینه. امید ته باشگاه تخمه بده! می گفتم : در حالی که زیر دوش بودم برق گرفتم. آخه نمی دونم چه طور یخچال به لوله آب که از پشت رد می شه چسبیده بود! بچه ها پاشین، پاشین این پوسته تخمه ها رو جمع کنیم زشته. نکته اخلاقی: وقتی پیامتون درج میشه آروم باشید و چند تا نفس عمیق بکشید.

(محسن دل شکسته، 18 ساله از فریدن)

خاطره؛ سلامی داغ خدمت همگی ؛ یه روز عصر که داشتم باشگاه رو می خوندم وقتی رسیدم به خاطره ها؛ خاطره آقا محسن دل شکسته کار دستم داد. آخه خاطره باحالی بود. منم که جوگیر ، زدم زیر خنده که چشتون روز بدنبینه یه پشه رفت تو دهنم.

(فاطمه 74 از اصفهان)