اندازه متن
- کوچکتر | + بزرگتر
بالا
Top
   

زمان جاری : دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 - 4:21 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم





ارسال پاسخ
تعداد بازدید 163
---
نویسنده پیام
shabahang آفلاین



ارسال‌ها : 1263
عضویت: 28 /11 /1391
محل زندگی: Qom

تشکرها : 1272
تشکر شده : 2156
---
گر خدا را از طبیعت ، و "علی علیه السلام " را از تاریخ ، و معبد را از زمین برداریم ؛ طبیعت ، قبرستانی متروک ؛ تاریخ ، دالانی تاریک ؛ و زمین ، خاکروبه دانی سرد و زشت می گردد.

و چه خانه ی سرد و احمق و بی روحی است طبیعت ، که خدا از آن رفته باشد ، چه شب دراز و تاریک و زمستانی است تاریخ ، که "علی علیه السلام" در آن مرده باشد ؛ و چه قبرستان عزادار و غمزده ای است زمین ، که در آن معبد نباشد.

حلاج شهرم ، که کسی نمی داند ، که زبان ام چیست ؟ که دردم چیست؟ که عشق ام چیست ؟ که دین ام چیست ؟ که زندگی ام چیست ؟ که جنون ام چیست ؟ که فغان ام چیست ؟ که سکوت ام چیست ؟

امضای کاربر :
همیشه چون دوست داشتم . خیانت رو نادیده گرفتم . من بخشیدم ولی .......!!!!
یکشنبه 29 بهمن 1391 - 17:16
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از shabahang به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: rezvan71r71 & mostafaa &
shabahang آفلاین



ارسال‌ها : 1263
عضویت: 28 /11 /1391
محل زندگی: Qom

تشکرها : 1272
تشکر شده : 2156
پاسخ : 1 RE -
کسی که "عشق" رهایش می کند ، "بودن "ی است که نمی داند چگونه باید "باشد"؟!

· و چه دردی است بلاتکلیفی میان " وجود " و " عدم " !

· جوهری که هویت خویش را نیافته است ، جوهر رنج است . کسی که با " خود " نیز نیست ! چه تنهایی سختی !

امضای کاربر :
همیشه چون دوست داشتم . خیانت رو نادیده گرفتم . من بخشیدم ولی .......!!!!
یکشنبه 29 بهمن 1391 - 17:16
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 3 کاربر از shabahang به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: rezvan71r71 / lilac / mostafaa /
shabahang آفلاین



ارسال‌ها : 1263
عضویت: 28 /11 /1391
محل زندگی: Qom

تشکرها : 1272
تشکر شده : 2156
پاسخ : 2 RE -
صبور می مانم و بی تفاوت می گذرم

تو را در فستیوال رنگانگ ذهنم مجسم می کنم

برای چشمهای همیشه خسته ام، با گرمی اشکهایم لالایی می خوانم

اطرافیانم میگویند دیشب حالم بد بوده است

میگویند زیاده از حد هذیان میگفتی!

من که نمیدانم اینها از چه سخن می گویند

و می گویند : خسته شده ایم از بس حالت بد بوده است!!

احساس میکنم دیوانه شده اند!

و من می خندم از ته دل ...

به دردهایی که چرک کرده اند و عفونتشان تمام بدنم را گرفته

نبودنت را بالا می آورم و از چشمانم بیرون می زند

آری ؛ نبودنت تهوع آور ست
!

بقول « .... » : حالم مشکوک است !!!!

امضای کاربر :
همیشه چون دوست داشتم . خیانت رو نادیده گرفتم . من بخشیدم ولی .......!!!!
یکشنبه 29 بهمن 1391 - 17:20
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از shabahang به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: lilac / rezvan71r71 /
rezvan71r71 آفلاین



ارسال‌ها : 11790
عضویت: 14 /6 /1391
محل زندگی: یــه جــای خوب😊

تشکرها : 20386
تشکر شده : 35952
پاسخ : 3 RE -
مردان وزنان هرکدام تعصبات جنسی خاص خودشان را دارند
و
مدام جنس مخالف را به زیر سوال میبرند                                                                              
بی آنکه از خود بپرسند که بدون زن غرور و شوکت مردان و بدون مرد زیبایی و دلفریبی زنان آیا معنا و مفهومی داشت؟؟؟؟


امضای کاربر :
نـــــداری گــــدایی به رســـــوایی مــــــــــــــــــن...
یکشنبه 03 فروردین 1393 - 03:08
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از rezvan71r71 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mostafaa /
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :