اندازه متن
- کوچکتر | + بزرگتر
بالا
Top
   

زمان جاری : چهارشنبه 17 اردیبهشت 1404 - 12:12 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم





ارسال پاسخ
تعداد بازدید 3318
نویسنده پیام
tv4 آفلاین



ارسال‌ها : 172
عضویت: 11 /1 /1393
محل زندگی: تبريز-هشترود
تشکرها : 1650
تشکر شده : 284
مجموعه غزليات استاد شهريار

                                                            هواليزدان

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار

اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود

ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت

اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند

در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین

خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر

این سفر راه قیامت میروی تنها چرا

                                  ********************************

تو بمان و دگران

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران

رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند

هر چه آفاق بجویند کران تا به کران

میروم تا که به صاحبنظری بازرسم

محرم ما نبود دیده کوته نظران

دل چون آینه اهل صفا می شکنند

که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران

دل من دار که در زلف شکن در شکنت

یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران

گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود

لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران

ره بیداد گران بخت من آموخت ترا

ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران

سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن

کاین بود عاقبت کار جهان گذران

شهریارا غم آوارگی و دربدری

شورها در دلم انگیخته چون نوسفران

                             ************************************

سه تار من

نالد به حال زار من امشب سه تار من

این مایه تسلی شب های تار من

ای دل ز دوستان وفادار روزگار

جز ساز من نبود کسی سازگار من

در گوشه غمی که فراموش عالمی است

من غمگسار سازم و او غمگسار من

اشک است جویبار من و ناله سه تار

شب تا سحر ترانه این جویبار من

چون نشترم به دیده خلد نوشخند ماه

یادش به خیر خنجر مژگان یار من

رفت و به اختران سرشکم سپرد جای

ماهی که آسمان بربود از کنار من

آخر قرار زلف تو با ما چنین نبود

ای مایه قرار دل بیقرار من

در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا

روزی وفا کنی که نیاید به کار من

از چشم خود سیاه دلی وام میکنی

خواهی مگر گرو بری از روزگار من

اختر بخفت و شمع فرومرد و همچنان

بیدار بود دیده شب زنده دار من

من شاهباز عرشم و مسکین تذرو خاک

بختش بلند نیست که باشد شکار من

یک عمر در شرار محبت گداختم

تا صیرفی عشق چه سنجد عیار من

جز خون دل نخواست نگارندهٔ سپهر

بر صفحهٔ جهان رقم یادگار من

زنگار زهر خوردم و شنگرف خون دل

تا جلوه کرد این همه نقش و نگار من

در بوستان طبع حزینم چو بگذری

پرهیز نیش خار من ای گلعذار من

من شهریار ملک سخن بودم و نبود

جز گوهر سرشک در این شهریار من

                                   **************************************

گوهرفروش

یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم

تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم

تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز

من بیچاره همان عاشق خونین جگرم

خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام

جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم

منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی

هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم

پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت

پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم

عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر

عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم

هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود

که به بازار تو کاری نگشود از هنرم

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم

گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم

تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس

خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم

از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر

شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم

خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت

شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم

                ****************************************

انتظار

باز امشب ای ستاره تابان نیامدی

باز ای سپیده شب هجران نیامدی

شمعم شکفته بود که خندد به روی تو

افسوس ای شکوفه خندان نیامدی

زندانی تو بودم و مهتاب من چرا

باز امشب از دریچه زندان نیامدی

با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز

چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی

شعر من از زبان تو خوش صید دل کند

افسوس ای غزال غزل خوان نیامدی

گفتم به خوان عشق شدم میزبان ماه

نامهربان من تو که مهمان نیامدی

خوان شکر به خون جگر دست می دهد

مهمان من چرا به سر خوان نیامدی

نشناختی فغان دل رهگذر که دوش

ای ماه قصر بر لب ایوان نیامدی

گیتی متاع چون منش آید گران به دست

اما تو هم به دست من ارزان نیامدی

صبرم ندیده ای که چه زورق شکسته ایست

ای تخته ام سپرده به طوفان نیامدی

در طبع شهریار خزان شد بهار عشق

زیرا تو خرمن گل و ریحان نیامدی

در راه زندگانی

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم

به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را

به یاد یار دیرین کاروان گم کرده رامانم

که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را

بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی

چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را

چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی

که در کامم به زهرآلود شهد شادمانی را

سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل

خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را

نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده

به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را

به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان

خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را

نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن

که از آب بقا جویند عمر جاودانی را

                      *************************************

کاش یارب

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی

کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

هر کس آزار من زار پسندید ولی

نپسندید دل زار من آزار کسی

آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد

هر که چون ماه برافروخت شب تار کسی

سودش این بس که بهیچش بفروشند چو من

هر که با قیمت جان بود خریدار کسی

سود بازار محبت همه آه سرد است

تا نکوشید پی گرمی بازار کسی

من به بیداری از این خواب چه سنجم که بود

بخت خوابیدهٔ کس دولت بیدار کسی

غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید

کس مبادا چو من زار گرفتار کسی

تا شدم خوار تو رشگم به عزیزان آید

بارالها که عزیزی نشود خوار کسی

آن که خاطر هوس عشق و وفا دارد از او

به هوس هر دو سه روزیست هوادار کسی

لطف حق یار کسی باد که در دورهٔ ما

نشود یار کسی تا نشود بار کسی

گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل

شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی

شهریارا سر من زیر پی کاخ ستم

به که بر سر فتدم سایه دیوار کسی

************************************************************************************

زندان زندگی

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم

روزی سراغ وقت من آئی که نیستم

در آستان مرگ که زندان زندگیست

تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم

پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل

یک روز خنده کردم و عمری گریستم

طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست

چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم

گوهرشناس نیست در این شهر شهریار

من در صف خزف چه بگویم که چیستم.

             *************************

نالهٔ ناکامی

برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم

حیف از آن عمر که در پای تو من سرکردم

عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران

ساده‌دل من که قسم های تو باور کردم

به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود

زآن همه ناله که من پیش تو کافر کردم

تو شدی همسر اغیار و من از یار و دیار

گشتم آواره و ترک سر و همسر کردم

زیر سر بالش دیباست تو را کی دانی

که من از خار و خس بادیه بستر کردم

در و دیوار به حال دل من زار گریست

هر کجا نالهٔ ناکامی خود سر کردم

در غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیم

اشک‌ریزان هوس دامن مادر کردم

اشک از آویزهٔ گوش تو حکایت می کرد

پند از این گوش پذیرفتم از آن در کردم

بعد از این گوش فلک نشنود افغان کسی

که من این گوش ز فریاد و فغان کر کردم

ای بسا شب به امیدی که زنی حلقه به در

چشم را حلقه‌صفت دوخته بر در کردم

جای می خون جگر ریخت به کامم ساقی

گر هوای طرب و ساقی و ساغر کردم

شهریارا به جفا کرد چو خاکم پامال

آن که من خاک رهش را به سر افسر کردم.


امضای کاربر :
Man bade panj sal oomadam baz💚💜
جمعه 10 مرداد 1393 - 22:13
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 8 کاربر از tv4 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: parastoo & nazanin92 & venda & khodajuneman & asieh & jamal & sanjaghak1374 & rezvan71r71 &
parastoo آفلاین



ارسال‌ها : 8095
عضویت: 7 /1 /1393
تشکرها : 2765
تشکر شده : 18980
پاسخ : 2 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

کنج فنا

سری به سینه خود تا صفا توانی یافت

خلاف خواهش خود تا خدا توانی یافت

در حقایق و گنجینه ادب قفل است

کلید فتح به کنج فنا توانی یافت

به هوش باش که با عقل و حکمت محدود

کمال مطلق گیتی کجا توانی یافت

جمال معرفت از خواب جهل بیداریست

بجوی جوهر خود تا جلا توانی یافت

تحولی است که از رنجها پدید آید

نه قصه ای که به چون و چرا توانی یافت

تو حلقه بردر راز قضا ندانی زد

مگر که ره به حریم رضا توانی یافت

ز قعر چاه توان دید در ستاره و ماه

گر این فنا بپذیری بقا توانی یافت

کمال ذوق و هنر شهریار در معنی است

تو پیش و پس کن لفظی کجا توانی یافت


امضای کاربر :


زیادی بِ ما نَچَسب بَرق می گیرَتِت..........






جمعه 10 مرداد 1393 - 22:25
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 5 کاربر از parastoo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: tv4 / venda / asieh / sanjaghak1374 / rezvan71r71 /
parastoo آفلاین



ارسال‌ها : 8095
عضویت: 7 /1 /1393
تشکرها : 2765
تشکر شده : 18980
پاسخ : 3 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

انتحارتدریجی

خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست

به زندگانی من فرصت جوانی نیست

من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار

خدای شکر که این عمر جاودانی نیست

همه بگریه ابر سیه گشودم چشم

دراین افق که فروغی ز شادمانی نیست

به غصه بلکه به تدریج انتحار کنم

دریغ و درد که این انتحار آنی نیست

نه من به سیلی خود سرخ میکنم رخ و بس

به بزم ما رخی از باده ارغوانی نیست

ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند

به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست

ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس

که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست


امضای کاربر :


زیادی بِ ما نَچَسب بَرق می گیرَتِت..........






جمعه 10 مرداد 1393 - 22:26
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 2 کاربر از parastoo به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: tv4 / sanjaghak1374 /
tv4 آفلاین



ارسال‌ها : 172
عضویت: 11 /1 /1393
محل زندگی: تبريز-هشترود
تشکرها : 1650
تشکر شده : 284
پاسخ : 4 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

ﻓﺮﯾﺎﺩﻩ ﮔﻠﯿﻦ ﻧﺎﺯﻟﯽ ﻧﯿﮕﺎﺭﯾﻢ ﮔﯿﺪﯾﺮ ﺍﻟﺪﻥ

ﻫﻤﺪﻡ ﺍﻭﻟﻮﺏ ﺍﻏﯿﺎﺭﯾﻠﻪ ﯾﺎﺭﯾﻢ ﮔﺌﺪﯾﺮ ﺍﻟﺪﻥ

ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ ﮔﻮﺯﻩ ﻝ ﻧﻄﻘﯽ ﮔﻮﺯﻩ ﻝ ﺑﺎﺧﻤﺎﺳﯽ ﮔﻮﺋﭽﮏ

ﺁﻫﻮ ﮐﯿﻤﯽ ﺑﺎﺧﺪﯾﻘﺠﺎ ﻗﺮﺍﺭﯾﻢ ﮔﯿﺪﯾﺮ ﺍﻟﺪﻥ

ﺣﺴﺮﺗﻠﻪ ﻗﺎﻻ‌ﺭﮔﻮﺯﻟﺮﯾﻢ ﺍﺧﺮ ﺩﺍﻟﯿﺴﯿﺠﺎ

ﻫﺌﺠﺮﺍﻥ ﯾﻠﯽ ﺍﺳﺪﯾﮑﺠﻪ ﺑﺎﻫﺎﺭﯾﻢ ﮔﺌﺪﯾﺮ ﺍﻟﺪﻥ

ﻧﺎﺯ ﺍﺋﻠﻪ ﺳﻪ ﻧﺎﺯﯾﻦ ﭼﮑﺮﻡ ﺍﺋﻮﻝ ﺩﯾﺴﻪ ﺍﻭﻟﻠﻢ

ﯾﻮﺥ ﭼﺎﺭﻩ ﯾﻮﻟﻮﻡ ﺷﻌﺮﻭ ﺷﻌﺎﺭﯾﻢ ﮔﺌﺪﯾﺮ ﺍﻟﺪﻥ

ﺁﻭﺍﺭﻩ ﻗﺎﻻ‌ﻥ ﻣﻦ ﻏﻢ ﻋﺸﻘﯿﻨﺪﻩ ﯾﺎﻧﺎﻥ ﻣﻦ

ﺍﺧﺮ ﻧﻪ ﺩﯾﺌﻢ ﺩﺍﺭﻭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﮔﺌﺪﯾﺮ ﺍﻟﺪﻥ

ﺯﻭﻟﻔﻮﻥ ﺗﻮﮐﻮﺏ ﺍﻃﺮﺍﻓﻪ ﮔﺌﯿﺐ ﺭﺧﺖ ﻋﺮﻭﺳﯽ

ﺍﻣﺎﺩﻩ ﺍﻭﻟﻮﺏ ﮔﺌﺘﻤﮕﻪ ﯾﺎﺭﯾﻢ ﮔﺌﺪﯾﺮ ﺍﻟﺪﻥ

ببخشيد فقط ترجمش رو بلد نيستم.


امضای کاربر :
Man bade panj sal oomadam baz💚💜
جمعه 10 مرداد 1393 - 22:27
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 2 کاربر از tv4 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: nazanin92 / venda /
tv4 آفلاین



ارسال‌ها : 172
عضویت: 11 /1 /1393
محل زندگی: تبريز-هشترود
تشکرها : 1650
تشکر شده : 284
پاسخ : 5 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

باخدیم دالیسیجا یار گئدنده

بیر یولدا دئدیم باخار گئدنده

باخدی قاپیدان گئچنده گولدو

بیلمیردی اوره‌ک‌ اومار گئدنده

باغلاندی دیلیم اوره‌کدن آمما

آز قالدی چئکم هاوار گئدنده

گئتمه ، گئدیسن ؟ یاواش یاواش گئت

جانیم بیلیسن چیخار گئدنده

دوندر گؤزونو ، خومار خومار باخ

قویما منی ده ، خومار گئدنده

سن سیزلیگه دؤزمه‌گیم چتیندی

گل جانیمی آل قوتار گئدنده

سندن سورا عشقی نئیلیرم من

آل عشقینیده آپار گئدنده

مهر ایله نوازش ائیله بلکه

گول بیتسین اوره‌کده ، قار گئدنده

من گؤر نه دئییردیم اؤز اؤزمولن

قول بوینوما بیر سالار گئدنده

بیچاره اوره‌ک بولود کیمین دیر

گؤردوکجه سنی دولار گئدنده

دای « جعفری » بسدی شعر یازماق

سندنده بیر آد قالار گئدنده

کیم چئگنینه آلدی سالدی خلعت

سؤز اوستادی ، شهریار گئدنده


امضای کاربر :
Man bade panj sal oomadam baz💚💜
جمعه 10 مرداد 1393 - 22:27
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از tv4 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: venda /
tv4 آفلاین



ارسال‌ها : 172
عضویت: 11 /1 /1393
محل زندگی: تبريز-هشترود
تشکرها : 1650
تشکر شده : 284
پاسخ : 6 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

 

بیر گون یولوم دوشدی مزارستانا

 

 ایله حس ایلدیم دوران یاتبدی

 

گوردوم انسانلاری سسیز صداسیز

 

بیلدیم دن قورتاریب درمان یاتبدی 

سویکدیم بیر داشا ناتوان دیزی

 

زیارت ایلدیم اخر اویمیزی 

گوردوم دار قبرده ظالم چنگیزی

 

ایلیب دنیانی ویران یاتبدی 

ایستدیم قایدام ایاق دایاندی

 

باخدیم بیر قبره اورگیم یاندی 

 

دنیانی ترک ادیب بیر آز زماندی

 

یار وصلین گورممیش جوان یاتبدی 

حیرصدن دیشلریم بیر بیرین یدی

 

گوزوم گاه اغلادی گاه گولومسدی 

 

داشین اوستوند کی یازیلار ددی

 

 شاعر آستا یری انسان یاتبدی 

القانا بویادی دیشیم دوداقی

 

 هر ندن چتیندی اولاد فراقی 

گوردوم بیر قبرده خیردا اوشاقی

 

اناسینان اوزاق گریان یاتبدی 

اویما بو دنیانین پیس مرامنا

 

دنیا سلیمانلار چکمیش کامینا 

 

یولچی تعنه ورور شاه مقامنا

 

 اقادان یوخاری چوبان یاتبدی 

اوردا هیتلر دوروب جنایت اتمز

 

یولداش یولداشیا خیانت اتمز 

یوخسولوخ بیر کسی خجالت اتمز

 

توپراق ایچینده هامی یکسان یاتبدی 

توپراق آلتیندا اریب بدنلر

 

 گلدیگیم ندندی گتدیگیم ندن 

بیریسی تابایپ اوچ قارچ کفن

 

قراندریق مکاندا عریان یاتبدی 

اوردا نه جلاد وار نه دار آغاجی

 

قارداشین تانمور اوردا خان باجی 

دونوب یار یارینا باخمور قیقاجی

 

اداسیز عشوسیز جیران یاتبدی

 تپراق التیندا گوردوم من آیرلمازی

 

گلیب گتمگینه حیران یاتبدی 


امضای کاربر :
Man bade panj sal oomadam baz💚💜
جمعه 10 مرداد 1393 - 22:28
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از tv4 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: venda /
tv4 آفلاین



ارسال‌ها : 172
عضویت: 11 /1 /1393
محل زندگی: تبريز-هشترود
تشکرها : 1650
تشکر شده : 284
پاسخ : 7 RE مجموعه غزليات استاد شهريار


امضای کاربر :
Man bade panj sal oomadam baz💚💜
جمعه 10 مرداد 1393 - 22:29
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 2 کاربر از tv4 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: venda / asieh /
tv4 آفلاین



ارسال‌ها : 172
عضویت: 11 /1 /1393
محل زندگی: تبريز-هشترود
تشکرها : 1650
تشکر شده : 284
پاسخ : 8 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

الف:شرح مختصر احوال و زندگانی شاعرانه او

استاد سيد محمد حسين بهجت تبريزي متخلص به شهريار فرزند حاج مير آقا خشكنابي كه خود از اهل ادب بود در تبريز چشم به جهان گشود. شهريار متقارن انقلاب مشروطيت بود و بين سالهاي (1283-1285) در روستاي خشكناب نزديك بخش قره چمن متولّد گرديد. كريم  الطبع و با ايمان بود وي در سال 1313 در قم بدرود حيات گفت. محمد حسين تحصيل را در مكتب خانه قريه زادگاهش با گلستان سعدي، نصاب قرآن و حافظ آغاز كرد و نخستين مربي او مادرش و سپس مرحوم امير خيزي بود.

        تحصيلات ابتدايي را در مدرسه دار الفنون تهران به پايان رساند. در سال 1303 شمسي وارد مدرسه طب شد تا آخرين سال پزشكي را با هر مشقّتي كه داشت سپري كرد و در بيمارستان دوره انترنتي را مي گذراند كه به سبب پيشامد هاي عاطفي و عشقي از ادامه تحصيل منصرف شد و كمي قبل از اخذ مدرك دكتري، پزشكي را رها كرد و به خدمات دولتي پرداخت. به قول خود شهريار اين شكست، و ناكامي عشق، موهبت الهي بود كه از عشق مجازي به عشق حقيقي و معنوي مي رسيد. در اوايل جواني و آغاز شاعري، بهجت و پس از سال 1300 كه به تهران رفت (شيوا) تخلص مي كرد ولي به انگيزه ارادت قلبي و ايماني كه از همان كودكي به خواجه شيراز داشت، براي يافتن تخلص بهتري وضو گرفت نيت كرد و دوباره از ديوان حافظ تفعل زد كه هر دوبار كلمه شهريار آمد و چه تناسبي داشت با غريبي او و نيت تقاضاي تخلص از خواجه:

غم غريبــــي و محنــت چو بر نمـــي تابــم

روم به شــــهر خود و شــــهريار خود باشــــم

دوام عمراو زملك اوبخواه زلطف حق حافظ

كه چرخ اين سكه دولت به نام شهريار زدند

هر چند خود نيتي درويشانه كرده بود و تخلصي (خاكسارانه) مي خواست ولي به احترام حافظ تخلص شهريار را پذيرفت

ب:ویژگی های شخصی او

شهريار شاعري مومن و مسلمان بود. خصوصيات  بارز  او رقت قلب و حساسيت  بالا، فروتني  و درويشي كه  مسلك هميشگي وي بود مهمان دوستي و مهمان نوازي، اخلاص و صميميت بويژه با دوستان واقعي علاقه مفرط به تمامي هنر ها به خصوص شعر، موسيقي، و خوشنويسي بود. او خط نسـخ و نــسـتعليق و بويژه خط تحرير را خوب مي نوشت در جواني سه تار مي زد و آنطور نيكو مي نواخت كه اشك استاد، ابوالحسـن صبا را جاري مي كرد و براي ساز خود مي سرود.

نالد به حال زار من امشب سه تار من

اين مايـه تســـــلــي شـــبهاي تار مــن

        پس از مدتي براي هميشه سه تار  را هم كنار گذاشت

ج:خاطرات کودکی و نوجوانی شهریار

خاطرات كودكي و نوجواني شهريار بيشتر در منظومه هاي حيدر بابا شاهكار كم نظير تركي، هديان دلن موميايي و افسانه شب، مندرج است و با خواندن آنها مي توان دور نماي كودكي و نوجواني او را كم و بيش مجســــّم كرد. تلخ ترين خاطره زندگي شهريار مرگ مادر است كه در تاريخ 31 تير ماه 1333 اتفاق افتاده و شاهكار خوب و به ياد ماندني اي واي مادرم يادگار آن دوران است مادرش نيز همچون پدر در قم دفن شد. از سال 1310 تا 1314 در اداره ثبت اسناد نيشابور و مشهد خدمت كرد. در نيشابور به خدمت نقّاش بزرگ كمال الملك رسيد و آن مثنوي زيبا و معروف را براي وي سرود. در مشهد نيز همدم و معاصر استاد فرخ خراساني، گلشن آزادي، نويد و ديگر شاعران گران مايه از آن خطه پربركت بود در سال 1315 شمسي به تهران منتقل شد و مدتي در شهرداري و پيشه و هنر و سپس در بانك كشاورزي به كار پرداخت. چند سالي در عوالم درويشي سير كرد. سرانجام  به زادگاه  اصلي خود تبريز  بازگشت  و تا زمان  بازنشستگي در بانك كشاورزي تبريز خدمت كرد

 عاقبت پس از 83 سال زندگي شاعرانه پربار و باافتخارروح اين شاعر بزرگ در 27 شهريور ماه 1367 به ملكوت اعلي پيوست و جسمش در مقبره الشعراي تبريزكه مدفن بسياري از شعرا و هنرمندان آن ديار ارجمند است به خاك سپرده شد

 به مناسبت اولين سالگرد درگذشت او وزارت پست وتلگراف در سري تمبرهاي ايراني تصوير شهريار و مقبرهالشعراي تبريز را به همراه شعر معروف (علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را) به خط شكسته نستعليق انتشار داد همچنين كتاب يادنامه شهريار به خط خوشـنويسان اصفهان و مجموعه مفصل ديگري به نام سوگنامه و يادواره فارسي و تركي شهريار از سوي كتاب فروشي ارگ تبريز منتشر گرديد.

د:سبک آثار و گرایش های شعری او        

شهريار هر چند به شاعري غزلسرا شهرت يافته و اين خود حقيقتي است انكار نا پذير ولي او مركب انديشه شاعرانه خود را در ميدانهاي مختلف شعري به جولان در آورده و تا سرزمينهاي دور دست و ناشناخته احساس و تخيل تاخته و شاهكارهاي جاودانه اي با تصاويري زيبا و تأثيري گيرا و ژرف پديد آورده است كه هر كدام در تاريخ ادبيات اين مرزوبوم ثبت شده و ماندني است از قصيده و قطعه و مثنوي و رباعي گرفته تا منظومه ها و حتي قالبهاي تازه و نو و به اصطلاح نيمايي آثاري دلپذير و لطيف و استوار بوجود آورده است كه همواره بر تارك ادب معاصر مي درخشد و غزل كه محور سخن ماست و پايه و اساس اين دفتر، پر از سوز و شيفتگي حال مخصوص و لبريز از وجد و شور است عشق و شيدايي دوران جواني شور و حال عاشقانه، رقت احساسات، سخنان آتشين، مضامين بكر و لطيف و سوختگي ويژه اي كه ذاتي اوست بيشتر در غزلياتش متجلي است.

        غزل شهريار مشهور خاص و عام است. و برخي از ابياتش بصورت امثال سايره در آمده و بر زبانهاي جاري، بر دلها نقش و همواره زبان دل و بيان حال عشاق دلسوخته بوده و هست. هر چند برخي از محققان متأخر تقسيم بندي سبكهاي شعر فارسي را از ديدگاه متقدمين به شيوه هاي خراساني، عراقي، هندي صحيح نمي دانند و هنوز كتابي جامع و منطقي درباره سبكهاي شعر فارسي تدوين نشده است، با اين وصف و طبق معمول مي توان گفت كه سبك شعري شهريار در اشعار كلاسيك، عراقي يا سعدي بويژه شيوه حافظ است. گهگاه برخي از ابيات غزلهايش از لطافت، باريك انديشي، تشبيه، استعاره و ارسال مثلهاي سبك هندي چاشني مي گيرد. اينها همه صورت ظاهري كار اوست و در باطن سبك شهريار مخصوص به خود اوست و سخنش سخن دل است و از عمق جان و روح بسيار حساس و پرشور او مايه مي گيرد. بيشتر مضامين و تابلوهاي توصيفي و قطعات تازه، خلق، ابداع و ابتكار خود شاعر است نه تكراري و كليشه اي چرا كه او: (عاريت از كسي نپذيرفته است.)، آنچه دلش گفت بگو گفته است در پاره اي از اشعارش گاهي كلمات، تركيبات و اصطلاحات مردم كوچه و بازار را آگاهانه در اشعارش مي آورد و منظور اصلي او از اين هنر نمايي، پيوند عميق تر با مردم و نيز بردن شعر به ميان توده هاي عظيم افراد عادي در بعدي وسيعتر است و در اين راه هر چند برخي از ادبا به او خرده مي گيرند، موفق است.

        استاد دانشمند دكتر منوچهر مرتضوي در مقدمه (حيدر بابا سلام) با جملاتي زيبا و مجمل چكيده افكار، سبك و شگرد كار شهريار را بخوبي نشان داده است و هنر بزرگ او را به حق و شايسـته در اين چهار زمينه مي داند:

1.       غزلهاي از دل برآمده لاجرم بر دل نشيند او (كه نمونه هاي فراوان آنها را گزيده آن مي خوانيم.)

2.       ابداع تابلوهاي رنگين و توصيفي مثل تخت جمشيد، مولانا در خانقا شمس، زيارت كمال الملك.

3.       خلق و ابداع آثار عاطفي پر احساس مانند: اي واي مادرم، حيدر بابا، پيام به انيشتين، صبا مي ميرد، كودك و خزان، دختر گل فروش.

4.       انتخاب و استخدام لغات و تعبيرات عاميانه و پياده كردن، آنها در شعر كه اين مهم در غزلها، قصايد و هم در شاهكار كم نظير، (حيدر بابا) كاملاً مشهور است. لطف و دقت و زيبايي اين منظومه را ترك زبانها بهتر از هر كس ديگر با تمام وجود درك و احساس مي كنند اين شعر معروف بارها به چاپ رسيده و به چند زبان خارجي ترجمه شده است.

         شايد بتوان بطور خلاصه و فشرده گفت: (حيدر بابا نام كوهي است نزديك زادگاه شاعر) و اين شعر درد و دلي است شاعرانه با همين كوه. در قسمت اول شعر بشتر خاطرات كودكي شاعر نقاشي و تصوير شده است در قسمت دوم، فرزند نامدار كوه شهريار شاعر معروف از غربتي چندين ساله باز مي گردد ولي هر چه جست و جو مي كند، اثري از دوران كودكي خود نمي بيند  و مجبور است به خاطره هاي آن دوران دل خوش كند.

ه:آثار شهریار

        اشعارش متنوع و در بردارنده انواع شعر و قالبهاي گوناگون است و تا به حال به صورتهاي مختلف منتشرشده است نخســــتين دفتـــر شــــــعر او در سالهاي (1310-1308)، شمسي با مقدمه هاي استاد بهار، سعيد نفيسي، پژمان بختياري از سوي كتابخانه خيام و آخرين مجموعه شعرش پس از در گذشت وي (در تابستان 1369) بعنوان جلد سوم ديوان شهريار شامل اشعار منتشر نشده از سوي انتشارات رسالت تبريز در پانصد صفحه انتشار يافت. سپس كليه اشعار وي در يك مجموعه چهار جلدي توسط انتشارات زرين به چاپ رسيد. طبق شمارشي كه از كليات اشعارش به عمل آمده، ديوان هاي مختلف او شامل بيست هزار و شصت بيت شعر سنتي و حدود15 منظومه و شعر آزاد در قالبهاي تازه است.

برگرفته از کتاب گزیده ی غزلیات شهریار

این هم نمونه ای از شعر استاد به زبان مادریش

اذن وئر توی گجه سی من ده سنه دایه گلیم

ال قاتاندا سنه مشاطه ،تماشایه گلیم

سن بو مهتاب گجه سی سئیره چیخان بیر سرو اول

اذن وئر من ده دالونجا سورونوب سایه گلیم

منه ده باخدین او شهلا گوزوله،من قاراگون

جرئتیم اولمادی بیر کلمه تمنایه گلیم

من جهنم ده ده باش یاسدیقا قویسام سنیله

هئچ آییلمام کی دوروب جنت ماوایه گلیم

ننه قارنیندا سنله اکیز اولسیدیم اگر

استه مزدیم  دوغولوب بیرده بو دنیایه گلیم

سن یاتیب جنتی رویاده گورنده گئجه لر

من ده جنتده قوش اوللام،کی او رویایه گلیم

قیتلیق ایللر یاغشی تک قورویوب گوز یاشمیر

کوی عشقونده گرک بیرده مصلایه گلیم

سن ده صحرایه مارال لارکیمی بیر چیخ،نولی کی -

من ده بیر صیده چیخانلار کیمی،صحرایه گلیم

آللاهوندان سن اگر قورخمیوب اولسان ترسا

قورخورام من ده دونوب دین مسیحایه گلیم

شیخ صنعان کیمی دونقوز اوتاریب ایللرجه

سنی بیر گورمک ایچون معبد ترسایه گلیم

یوخ صنم!آنلامادیم،آنلامادیم،حاشا من

بوراخیم مسجدیمی،سنله کلیسایه گلیم!

گل چیخاق طور تجلایه،سن اول جلوه ی طور

 من ده موسی کیمی او طور تجلایه گلیم

 شیردیر«شهریار»ین شعری،الینده شمشیر

کیم دئیه ر من بئله بیر شیریله دعوایه گلیم

 


امضای کاربر :
Man bade panj sal oomadam baz💚💜
جمعه 10 مرداد 1393 - 22:30
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 3 کاربر از tv4 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: venda / asieh / sanjaghak1374 /
tv4 آفلاین



ارسال‌ها : 172
عضویت: 11 /1 /1393
محل زندگی: تبريز-هشترود
تشکرها : 1650
تشکر شده : 284
پاسخ : 9 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

ياشاسين اذربايجانيم.


امضای کاربر :
Man bade panj sal oomadam baz💚💜
شنبه 11 مرداد 1393 - 12:52
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 2 کاربر از tv4 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: venda / jamal /
venda آفلاین



ارسال‌ها : 599
عضویت: 8 /4 /1393

تشکرها : 1901
تشکر شده : 1201
پاسخ : 10 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

                                 بهجت آباد خاطره سی

اولدوز سایاراق گوزله میشم هر گئجه یاری

گج گلمه ده دیر یار یئنه اولموش گئجه یاری

گؤزلر آسیلی یوخ نه قارالتی نه ده بیر سس

باتمیش گولاغیم گؤرنه دؤشور مکده دی داری 

بیر قوش آییغام! سویلیه رک گاهدان اییلده ر

گاهدان اونودا یئل دئیه لای-لای هوش آپاری 

یاتمیش هامی بیر آللاه اویاقدیر داها بیر من

مندن آشاغی کیمسه یوخ اوندان دا یوخاری 

قورخوم بودی یار گلمه یه بیردن یاریلا صبح

باغریم یاریلار صبحوم آچیلما سنی تاری! 

دان اولدوزی ایسته ر چیخا گؤز یالواری چیخما

او چیخماسادا اولدوزومون یوخدی چیخاری 

گلمز تانیرام بختیمی ایندی آغارار صبح

قاش بیله آغاردیقجا داها باش دا آغاری

عشقین کی قراریندا وفا اولمیاجاقمیش

بیلمم کی طبیعت نیه قویموش بو قراری؟ 

سانکی خوروزون سون بانی خنجردی سوخولدی

سینه مده أورک وارسا کسیب قیردی داماری

ریشخندله قیرجاندی سحر سویله دی: دورما

جان قورخوسی وار عشقین اوتوزدون بو قماری 

اولدوم قره گون آیریلالی او ساری تئلدن

بونجا قره گونلردی ایدن رنگیمی ساری

گؤز یاشلاری هر یئردن آخارسا منی توشلار

دریایه باخار بللی دی چایلارین آخاری 

از بس منی یاپراق کیمی هیجرانلا سارالدیب

باخسان اوزونه سانکی قیزیل گولدی قیزاری

محراب شفقده ئوزومی سجده ده گؤردوم

قان ایچره غمیم یوخ اوزوم اولسون سنه ساری

 

عشقی واریدی شهریارین گللی- چیچکلی

افسوس قارا یل اسدی خزان اولدی بهاری


امضای کاربر :
    هر انسانی یک بار برای رسیدن به یک نفر دیر میکند

و پس از آن برای رسیدن به کسان دیگر عجله ای نمی کند.......



سه شنبه 11 شهریور 1393 - 13:12
نقل قول این ارسال در پاسخ
venda آفلاین



ارسال‌ها : 599
عضویت: 8 /4 /1393

تشکرها : 1901
تشکر شده : 1201
پاسخ : 11 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

                   یاتا بیلمه ییرم

بو گئجه من کی یاتا بیلمه ییرم باشی باشلاره قاتا بیلمه ییرم

یوخوسوزلوق منی قاتلاشدیردی من بو نامرده باتا بیلمه ییرم

اؤغری قالدیردی قازان – قابلامامی کیم ال آتسین حاجاتا؟ بیلمه ییرم

اؤغرونون کیم یئتیریب اؤمباسین ازیخلیا بیر زؤپاتا بیلمه ییرم!

آیلیق آلدوق ، ا وئردیک گئتدی نه یئیه ک ، ای وای آتا ! بیلمه ییرم

ده ده میز یؤخ ، کیمه چکمک باراتی کیمی سالماخ باراتا بیلمه ییرم

جیب ده قالمیشسادا بیر بئش ماناتیم نه آلیم بئش ماناتا بیلمه ییرم

ده لی شیطان دئیری : یؤرقانی سات! قیشدی ، یؤرغاندی ، ساتا بیلمه ییرم!!

قار دئییر گل کیشی سن پامبوغ آتاق کیشی ! من پامبوغ آتا بیلمه ییرم!!

هی گلیب ، مندن آلیرلار شتلی کیم سالیب مازی ماتا بیلمه ییرم؟

زندگانلیق قؤراتا بیر شیئی اؤلوب َیه لازم قؤراتا بیلمه ییرم

بیر سوموک دور کی بؤغازلاردا قالیب کیم آتا یاکیم اوتا بیلمه ییرم

قار- یاغیشدا بونه قؤندوم – کؤشدوم؟ نیه دوشدوک بو اؤتا بیلمه ییرم

بو کتابلار ئؤزی بیر آت یوکودور بونی کیم چاتسین آتا بیلمه ییرم

چای سیزام تاپمیورام چای پاکاتین نه گلیب بو پاکاتات بیلمه ییرم

هی سؤیوقدان قورولوب بیگ دورورام کیمدی یئنگه - موشاتا بیلمه ییرم

ال کی دوتمور یازام ، ال تاپاقدا قلمه یا داواتا ، بیلمه ییرم

گئجه میز صبح اؤلاجاق یا هله وار؟ باخیرام هی ساعاتا بیلمه ییرم

قوش اوچار ، آمما نه درمان ائله مک؟ داش ده گن قؤل قاناتا بیلمه ییرم

آی قاداشلار ! منه بیر ال یئتیرون یوک آغیرلاشدی چاتا بیلمه ییرم

طبع شعریم دایانیب ، سؤنجوق آتیر من ده کی سؤنجوق آتا بیلمه ییرم


امضای کاربر :
    هر انسانی یک بار برای رسیدن به یک نفر دیر میکند

و پس از آن برای رسیدن به کسان دیگر عجله ای نمی کند.......



چهارشنبه 12 شهریور 1393 - 00:58
نقل قول این ارسال در پاسخ
venda آفلاین



ارسال‌ها : 599
عضویت: 8 /4 /1393

تشکرها : 1901
تشکر شده : 1201
پاسخ : 12 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

     دنیا نه یالان تاپماجادیر؟

ایل کئچدی، باهار اولدو، خبر یوخ گولوموزدن،

گول آچمادی، قووزانمادی سس بولبولوموزدن.

بایرام گونوموز، یاسلى گؤروشلرله کئچر کن،

شادلیق نه اوماق بیز آییمیزدان ایلیمیزدن

تقویم آلابیلمم اله، گؤردوم منه تقویم،

«گؤزداغ» دىکى (تقویمى) ده گئتدى الیمیزدن.

بیز باغچامیزى بئلیه بیللیک؟ داهاهیهات!

نایمید اجلین بئلداری وورموش بئلیمیزدن

(تقویمى) اولاردان دی کى، یاددان چیخابیلمز،

یاددان نئجه چیخسین، آدى دوشمور دیلیمیزدن

ائل ایچره، باشى بیریئره گاهدان اوییغاردى،

اوگئتدی، ییغینجاق دا ییغیشدی ائلیمیزدن

یولداش سپه لندى، ائله بیل سام یئلى اسدى،

سرسام دى قالان بیزلره، بوسام یئلیمیزدن

دنیا نه یامان تاپماجا دیرباش چخاران یوخ،

بیزباش تاپاق آنجاق، بوقوبول- منقلمیزدن.

(تقویمى) کیمى دوز کیشى؟ هیهات تاپیلماز،

بیر شمع دى کى، کؤچدو بیزیم محفیلیمیزدن

اوچ نازلى بالا، همسر ایله قالدیلا- باشسیز،

یانساق دا اود ال چکمیه جکدیر کولوموزدن.

بیر (کافیه) اوندان باجارى یادگار اولسون

باش یولمادا، بیرتئلدی قالان کاکیلمیزدن

ائل بیرده دئسین: «سئل سارانى قاپدى قاچیرتدى»،

آغلاشدى بولودلاردا بوداشقین سئلیمیزدن

بیر مزرعه دیر (شهریار) ین عومرو، نه حاصل،

سئل، قویمورو بیرچؤپ ده قالا حاصیلیمیزدن


امضای کاربر :
    هر انسانی یک بار برای رسیدن به یک نفر دیر میکند

و پس از آن برای رسیدن به کسان دیگر عجله ای نمی کند.......



چهارشنبه 12 شهریور 1393 - 01:00
نقل قول این ارسال در پاسخ
venda آفلاین



ارسال‌ها : 599
عضویت: 8 /4 /1393

تشکرها : 1901
تشکر شده : 1201
پاسخ : 13 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

زمان سسی ( با ترجمهٔ فارسی)

صبح اولدی هر طرفدن اوجالدی اذان سسی!

گـــویا گلیــــر ملائـکه لــــردن قــــرآن سسی!!!

بیر سس تاپانمیـــرام اونا بنزه ر، قویون دئییم:

بنزه ر بونا اگـر ائشیدیلسیدی جـــان سسی !!!

سانکی اوشاقلیقیم کیمی ننیمده یاتمیشام ...!

لای لای دئییر منه آنامیـــن مهربـــان سسی !

سـانکی سفرده یم اویادیــرلار کی دور چاتاخ!

زنگ شتر چالیر ، کئچه رک کـــاروان سسی!!!

سانکی چوبان یاییب قوزونی داغدا نی چالیر !

رؤیا دوغـــور قوزی قولاغیندا چوبـــان سسی !!!

جسمیم قوجالسادا هله عشقیم قوجالمیوب

جینگیلده ییـر هله قولاغیمدا جـــوان سسی !

سانکی زمان گوله شدی منی گوپسدی یئره

شعریم یازیم اولوب ییخیلان پهلـــوان سسی !!!

آخیر زماندی بیر قولاق آس عرشی تیتره دیـر ...

ملت لرین هــارای ، مددی ، الامـــان سسی !!!

انسان خـزانی دیر تؤکولور جـان خزه ل کیمی

سازتک خزه ل یاغاندا سیزیلدار خزان سسی !!!

قیرخ ایلدی دوستاغام قالا بیلمز او یاغلی سس ...

یاغ سیز سادا قبـول ائله مندن یــاوان سسی !

من ده سسیم اوجالسا گرک دیر ،یامان دئییم ...

ملت آجیخلی دی اوجـــالیبدی یامـان سسی !!!

دولدور نواره قوی قالا ، بیــر گون ، بـو کؤرپه لر

آلقیشلاسینلا ذوق ایله بیزده ن قالان سسی !

مقناطیس اولسـا سسده چکر ، انقلابــــدا باخ !

آزادلیـق آلــدی سرداریمیــن قهرمــان سسی !

انسان قوجالمیش اولسا ،قولاخلار آغیرلاشار

سانکی یازیق قولاخدا ،گورولدور زمان سسی !

با خ بیر درین سکوته سحر ، هانسی بیر نــوار

ضبــط ایلیـه بیلـــر بئله بیــر جــــاودان سسی ؟

سانجیــر منی بو فیشقا چالانلاردا " شهریـــار " !!!

من نیله ییم کی فیشقـایا بنزه ر ایلان سسی ؟!!!

(صبح شد و از هر سمت ، صدای اذان بلند شد ! گویا که از فرشتگان ، صدای قرآن می آید !!! صدایی مثل آن نمی یابم ، بگذارید بگویم که اگر صدای جان شنیده می شد ، به آن شبیه بود !!!) (گویا بسان دوران کودکیم که در گاهواره آرمیده ام ، صدای مهربان مادرم برایم لالایی می گوید ! یا اینکه در سفر هستم و بیدارم می کنند که برخیز تا به مقصد برسیم ! زنگ شتر نواخته می شود که کاروان دارد عبور می کند !!!) (یا اینکه چوپان ، گوسفندان را پراکنده است و در کوه نی می زند و این صدای چوپان در گوش گوسفندان رویا می آفریند !!! اگر جسمم هم پیر شده باشد ، هنوز عشقم پیر نشده است ! و در گوشم هنوز صدای جوانی طنین انداز است !!!) (یا اینکه زمان با من کشتی گرفته و مرا به زمین کوبیده است ! و شعر و نوشته هایم همانند صدای پهلوان به زمین خورده است !!! آخرالزّمان شده و گوش فرا دهید که فریاد کمک خواهی مردم ، عرش را به لرزه درمی آورد !!!) (پاییز انسانی است و جان ها همانند برگ پاییزی به زمین می ریزند ! برگ های پاییزی وقتی می ریزند ، پاییز همانند ساز ، ناله سر می دهد ! چهل سال است که زندانی ام و دیگر آن صدای مؤثر باقی نمی ماند ! اگر صدای من بی تأثیر هم باشد ، تو این صدای کم ارزش را از من قبول فرما !!!) (اگر صدای من هم بلند شود ، باید که فحش بدهم ... مردم گرسنه اند و صدای بد و بیراه بلند شده است !!! این صدا را در نواری ذخیره کنید تا این کودکان ، روزی با شوق تمام به استقبال این صدای از ما به یادگار مانده بروند !!!) (اگر در صدا جاذبه وجود داشته باشد ، انسان را به سوی خود جلب می کند ! ببینید که در انقلاب ، صدای سردار قهرمان ما ، آزادی را به ارمغان آورد !!! اگر انسان پیر شود ، گوشهایش سنگین می شوند ! و گویا در این گوش بیچاره ، صدای زمان غرّش می کند !!!) (هنگام سحر ، به این سکوت ژرف بنگر که کدامین نوار میتواند این صدای جاودان را ضبط نماید ؟!!! شهریارا ! این سوت زن ها مرا نیش می زنند ! من چه کنم که صدای مار به صدای سوت شباهت دارد ؟!!!)


امضای کاربر :
    هر انسانی یک بار برای رسیدن به یک نفر دیر میکند

و پس از آن برای رسیدن به کسان دیگر عجله ای نمی کند.......



چهارشنبه 12 شهریور 1393 - 01:04
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 2 کاربر از venda به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: asieh / sanjaghak1374 /
venda آفلاین



ارسال‌ها : 599
عضویت: 8 /4 /1393

تشکرها : 1901
تشکر شده : 1201
پاسخ : 14 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

خان ننه

خان ننه ، هایاندا قالدین

بئله باشیوا دولانیم

نئجه من سنی ایتیردیم !

دا سنین تایین تاپیلماز

سن اؤلن گون ، عمه گلدی

منی گه تدی آیری کنده

من اوشاق ، نه آنلایایدیم ؟

باشیمی قاتیب اوشاقلار

نئچه گون من اوردا قالدیم

قاییدیب گلنده ، باخدیم

یئریوی ییغیشدیریبلار

نه اؤزون ، و نه یئرین وار

« هانی خان ننه م ؟ » سوروشدوم

دئدیلر کی : خان ننه نی

آپاریبلا کربلایه

کی شفاسین اوردان آلسین

سفری اوزون سفردیر

بیرایکی ایل چکر گلینجه

نئجه آغلارام یانیخلی

نئچه گون ائله چیغیردیم

کی سه سیم ، سینم توتولدو

او ، من اولماسام یانیندا

اؤزی هئچ یئره گئده نمه ز

بو سفر نولوبدو ، من سیز

اؤزو تک قویوب گئدیبدیر ؟

هامیدان آجیق ائده ر کن

هامییا آجیقلی باخدیم

سونرا باشلادیم کی : منده

گئدیره م اونون دالینجا

دئدیلر : سنین کی تئزدیر

امامین مزاری اوسته

اوشاغی آپارماق اولماز

سن اوخی ، قرآنی تئز چیخ

سن اونی چیخینجا بلکی

ته له سیک روانلاماقدا

اوخویوب قرآنی چیخدیم

کی یازیم سنه : گل ایندی

داها چیخمیشام قرآنی

منه سوقت آل گلنده

آما هر کاغاذ یازاندا

آقامین گؤزو دولاردی

سنده کی گلیب چیخمادین

نئچه ایل بو اینتظارلا

گونی ، هفته نی سایاردیم

تا یاواش – یاواش گؤز آچدیم

آنلادیم کی ، سن اؤلوبسن !

بیله بیلمییه هنوزدا

اوره گیمده بیر ایتیک وار

گؤزوم آختارار همیشه

نه یاماندی بو ایتیکلر

خان ننه جانیم ، نولیدی

سنی بیرده من تاپایدیم

او آیاقلار اوسته ، بیرده

دؤشه نیب بیر آغلایایدیم

کی داها گئده نمییه یدین

گئجه لر یاتاندا ، سن ده

منی قوینونا آلاردین

نئجه باغریوا باساردین

قولون اوسته گاه سالاردین

آجی دونیانی آتارکن

ایکیمیز شیرین یاتاردیق

یوخودا ( لولی ) آتارکن

سنی من بلشدیره ردیم

گئجه لی ، سو قیزدیراردین

اؤزووی تمیزلیه ردین

گئنه ده منی اؤپه ردین

هئچ منه آجیقلامازدین

ساواشان منه کیم اولسون

سن منه هاوار دوراردین

منی ، سن آنام دؤیه نده

قاپیب آرادان چیخاردین

ائله ایستیلیک او ایسته ک

داها کیمسه ده اولورمو ؟

اوره گیم دئییر کی : یوخ – یوخ

او ده رین صفالی ایسته ک

منیم او عزیزلیغیم تک

سنیله گئدیب ، توکندی

خان ننه اؤزون دئییردین

کی : بهشت ده ، الله

وئره جه ک نه ایستیور سن

بو سؤزون یادیندا قالسین

منه قولینی وئریبسه ن

ائله بیر گونوم اولورسا

بیلیرسن نه ایستیه رم من ؟

سؤزیمه درست قولاق وئر :

سن ایله ن اوشاخلیق عهدین

خان ننه آمان ، نولیدی

بیر اوشاخلیغی تاپایدیم

بیرده من سنه چاتایدیم

سنیلن قوجاقلاشایدیم

سنیلن بیر آغلاشایدیم

یئنیدن اوشاق اولورکن

قوجاغیندا بیر یاتایدیم

ائله بیر بهشت اولورس

داها من اؤز الله هیمدان

باشقا بیر شئی ایسته مزدیم


امضای کاربر :
    هر انسانی یک بار برای رسیدن به یک نفر دیر میکند

و پس از آن برای رسیدن به کسان دیگر عجله ای نمی کند.......



چهارشنبه 12 شهریور 1393 - 13:23
نقل قول این ارسال در پاسخ
venda آفلاین



ارسال‌ها : 599
عضویت: 8 /4 /1393

تشکرها : 1901
تشکر شده : 1201
پاسخ : 15 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

انس و جن ( با ترجمهٔ فارسی)

بار الاها سن بیزه وئر بو شیاطین دن نجات

اینسانین نسلین کسیب ، وئر اینسه بو جین دن نجات

بیزدن آنجاق بیر قالیرسا ، شیطان آرتیب مین دوغوب

هانسی رؤیا ده گؤروم من ، بیر تاپا مین دن نجات

بئش مین ایلدیر بو سلاطینه گرفتار اولموشوق

دین ده گلدی ، تاپمادیق بیز بو سلاطین دن نجات

بیر یالانچی دین ده اولموش شیطانین بیر مهره سی

دوغرو بیر دین وئر بیزه وئر بو یالان دین دن نجات

هر دعا شیطان ائدیر ، دنیا اونا آمین دئییر

قوی دعا قالسین ، بیزه سن وئر بو آمین دن نجات

ارسینی تندیرلرین گوشویلاریندا اویناییر

کیمدی بو گودوشلارا وئرسین بو ارسیندن نجات

یا کرم قیل ، کینلی شیطانین الیندن آل بیزی

یا کی شیطانین اؤزون وئر بیرجه بو کین دن نجات

اؤلدورور خلقی ، سورا ختمین توتوب یاسین اوخور

بار الاها خلقه وئر بو حوققا یاسین دن نجات

دینه قارشی ( بابکی – افشینی ) بیر دکان ائدیب

بارالاها دینه ، بو بابکدن ، افشین دن نجات

( ویس و رامین ) تک بیزی رسوای خاص و عام ائدیب

ویس ده اولساق ، بیزه یارب بو رامین دن نجات

شوروی دن ده نجات اومدوق کی بیر خئیر اولمادی

اولماسا چای صاندیقیندا قوی گله چین دن نجات

من تویوق تک ، اؤز نینیمده دوستاغام ایللر بویو

بیر خوروز یوللا تاپام من بلکی بو نین دن نجات

« شهریارین » دا عزیزیم بیر توتارلی آهی وار

دشمنی اهریمن اولسون ، تاپماز آهین دن نجات

ترجمهٔ فارسی

بار خدایا تو ما را از چنگ این شیاطین نجات بده

نسل انسان را بریده : انسان را از چنگ این جن نجات بده

از ما اگر یکی می ماند ، شیطان هزار می زاید و اضافه می شود

در کدام رویا می توانم ببینم ، که یک از چنک هزار نجات یابد

پنج هزار سال است که گرفتار این سلاطین شده ایم

دین هم آمد ، از چنگ سلاطین نجات پیدا نکردیم

یک دین دروغین هم یکی از مهره های شیطان شده است

دینی حقیقی به ما بده ، ما را از این دین دروغین نجات بده

هر دعائی که شیطان می کند ، دنیا آمین می گوید

بگذار دعا بماند ، تو به ما را از چنگ آمین نجات بده

کارد ( تنورشان ) داخل کوزه شان می رقصد

کیست که این کوزه ها را از چنگ کارد تنور نجات دهد

یا کرم کن ، از چنگ شیطان کینه توز نجاتمان بده

یا که خود شیطان را از چنگ این کین نجات بده

مردم را می کشد ، سپس برایش ختم گرفته و یاسین می خواند

بار خدایا خلق را از چنگ این یاسین و حقه نجات بده

در مقابل دین ( بابک و افشین ) را بهانه قرار داده

بار خدایا دین را ، از چنگ ( بهانه ) بابک و افشین نجات بده

مانند ( ویس و رامین ) ما را رسوای خاص و عام کرده است

ویس هم باشیم ، یارب ما را از چنگ رامین نجات بده

امید نجات از شوروی داشتیم که خیری ندیدیم

یکباره بگذار در صندوقچه چای از کشور چین نجات بیاید

من مانند مرغی ، سالهاست که در لانه خود زندانیم

خروسی بفرست تا بلکه از این زندان نجات یابم

عزیز من « شهریار » هم آهی پر اثر دارد

دشمنش اهریمن هم باشد نمی تواند از آه او نجات یابد


امضای کاربر :
    هر انسانی یک بار برای رسیدن به یک نفر دیر میکند

و پس از آن برای رسیدن به کسان دیگر عجله ای نمی کند.......



پنجشنبه 13 شهریور 1393 - 23:59
نقل قول این ارسال در پاسخ
jamal آفلاین



ارسال‌ها : 255
عضویت: 29 /1 /1393
محل زندگی: ارومیه
تشکرها : 1597
تشکر شده : 480
پاسخ : 16 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

حیدر بابا، ایلدریملار شاخاندا سللر ،سولار شاقلدایوب آخاندا قیزلار اونا صف باغلیوب باخاندا سلام اولسون شوکتوزه، ائلوزه منیم ده بیر آدیم گلسین دیلوزه حیدر بابا سنون گویلون شاد اولسون‏!‏ دنیا وار کن، آغزون دولی داد اولسون ! سنن گدچن تانیش اولسون، یاد اولسون دینه:منیم شاعر اوغلوم شهریار بیر عمردور غم اوستونه غم قالار‏!‏


امضای کاربر :
         ‏            


 سنی فرزانه لر آتدی‏*‏‏*‏ قاپیب, دیوانه لر توتدی‏*‏‏*‏ کیمی آتدی, کیمی ساتدی‏*‏‏*‏ ساتان دونیا  آلان دونیا
پنجشنبه 25 دی 1393 - 15:20
نقل قول این ارسال در پاسخ
sanjaghak1374 آفلاین



ارسال‌ها : 2058
عضویت: 1 /10 /1392
محل زندگی: قزوین

تشکرها : 9717
تشکر شده : 4326
پاسخ : 17 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

سلام ممنون از ایجاد پست میشه شعرهای فارسی رو بیشترش کنید؟؟؟


امضای کاربر :
هنگامی که افسرده ای بدان

درجایی از اعماق وجودت حضور"خدا"را فراموش کرده ای...

پنجشنبه 25 دی 1393 - 16:59
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از sanjaghak1374 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: jamal /
jamal آفلاین



ارسال‌ها : 255
عضویت: 29 /1 /1393
محل زندگی: ارومیه
تشکرها : 1597
تشکر شده : 480
پاسخ : 18 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

 دونن آخشام چاغی سنسیز منی آغلاتدی یاغیش ‏*‏‏*‏‏*‏‏*‏ یادیما سالدی سنی مطلبینه چاتدی یاغیش


امضای کاربر :
         ‏            


 سنی فرزانه لر آتدی‏*‏‏*‏ قاپیب, دیوانه لر توتدی‏*‏‏*‏ کیمی آتدی, کیمی ساتدی‏*‏‏*‏ ساتان دونیا  آلان دونیا
پنجشنبه 25 دی 1393 - 22:02
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از jamal به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: venda /
jamal آفلاین



ارسال‌ها : 255
عضویت: 29 /1 /1393
محل زندگی: ارومیه
تشکرها : 1597
تشکر شده : 480
پاسخ : 19 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

حیدر بابا‏!‏ بیلمزیدیم دونگه لر وار، دونوم وار ایتگین لیک وار، آیریلیق وار، اولوم وار


امضای کاربر :
         ‏            


 سنی فرزانه لر آتدی‏*‏‏*‏ قاپیب, دیوانه لر توتدی‏*‏‏*‏ کیمی آتدی, کیمی ساتدی‏*‏‏*‏ ساتان دونیا  آلان دونیا
جمعه 26 دی 1393 - 18:15
نقل قول این ارسال در پاسخ
jamal آفلاین



ارسال‌ها : 255
عضویت: 29 /1 /1393
محل زندگی: ارومیه
تشکرها : 1597
تشکر شده : 480
پاسخ : 20 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

صفایی بود دیشب با خیالت خلوت مارا **** ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم


امضای کاربر :
         ‏            


 سنی فرزانه لر آتدی‏*‏‏*‏ قاپیب, دیوانه لر توتدی‏*‏‏*‏ کیمی آتدی, کیمی ساتدی‏*‏‏*‏ ساتان دونیا  آلان دونیا
شنبه 27 دی 1393 - 18:17
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از jamal به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: sanjaghak1374 /
jamal آفلاین



ارسال‌ها : 255
عضویت: 29 /1 /1393
محل زندگی: ارومیه
تشکرها : 1597
تشکر شده : 480
پاسخ : 21 RE مجموعه غزليات استاد شهريار

بو قارانلیق گئجه لر ده قاپیمیز پیس دؤیولور **** نه بیلیم بلکه اجل دیر دایانیب جان آپارا


امضای کاربر :
         ‏            


 سنی فرزانه لر آتدی‏*‏‏*‏ قاپیب, دیوانه لر توتدی‏*‏‏*‏ کیمی آتدی, کیمی ساتدی‏*‏‏*‏ ساتان دونیا  آلان دونیا
شنبه 27 دی 1393 - 18:23
نقل قول این ارسال در پاسخ
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :