اندازه متن
- کوچکتر | + بزرگتر
بالا
Top
   

زمان جاری : دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 - 6:07 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم





ارسال پاسخ
تعداد بازدید 277
نویسنده پیام
aramash آفلاین


ارسال‌ها : 103
عضویت: 8 /1 /1393

تشکرها : 1037
تشکر شده : 2088
داستان عاشقانه حسرت
پسر
تلفن همراهش برداشت،یک پیغام از عشقش بود...با ذوق پیام را باز کرد اما از
چیزی که میدید مطمئن نبود... \'ما نمیتونیم باهم باشیم.همه چیز تموم
شد.حداقل برای من.خدا نگهدار\' پسر بارها و بارها متن را خواند...با خود گفت
شاید شوخی باشد...اما فکر کرد که این کار شوخی هم باشد قشنگ نیست...چندبار
با دختر تماس گرفت اما دختر رد کرد و یا جواب نداد...پسر با وجود عشقی که
به دختر داشت فکر کرد که چقدر غرورش خورد شده و فقط برای در آوردن حرص دختر
به او پیام داد \'چه خوب که این رابطه تموم شد.خیلی خوشحالم.از اولم تو
برام مهم نبودی.برو به درک\'پیام را فرستاد و زیر گریه زد. دختر آرام کنار
خیابان قدم میزد و اشک میریخت باران میبارید و اشکهای او را
میپوشاند...گوشی لرزید...دختر پیام را باز کرد و خواند...لحظه به لحظه
اشکهایش بیشتر شدند...برگه ی آزمایش را در دستش مچاله کرد و حرف های دکتر
را به خاطر آورد... \'دیر اقدام کردی دخترم خیلی دیر ...ولی داروهاتو مصرف
کن امیدوارم که . ..\' سرش گیج رفت و افتاد. عابران به دختری که روی زمین
افتاده بود و خون بینیش تمام صورتش را پوشانده بود نگاه کردند...او را به
سرعت به بیمارستان رساندند ولی...تمام. پسر با اینکه حال روحی خوبی نداشت
همراه مادرش به بهشت زهرا رفتند...چند روز از چهلم پدر بزرگ پسر
میگذشت...پسر و مادرش سر قبر بودند و فاتحه میخواندند...صدای شیون و زاری
از چند متر آنطرف تر می آمد.مادر پسر رو به او کرد و گفت:پسرم فکر کنم جوون
بوده مادر برو ببین درسته؟ پسر به آن سمت رفت -ببخشید آقا جوون بودن؟
-خیلی...22سالش بود -پسر بودن؟ مرد عکسی از جیبش درآورد...نه دختر
بود...دختر خواهرم ...نگاه کن...چقدر نازه پسر عکس را گرفت و نگاه کرد همان
لحظه احساس کرد جانی ندارد روی زانو نشست و فقط زار زد...گریه کرد و حسرت
خورد که چرا لااقل دلیل نماندنش را نپرسید دختر رفت و پسر ماند با سالها
حسرت... همیشه دلیل رفتن بد بودن نیست...گاهی آنقدر خوبند که میروند...

امضای کاربر :
همیشه به بزرگترین ها بیندیش ...






جمعه 09 خرداد 1393 - 23:15
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 6 کاربر از aramash به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: khodajuneman & rezvan71r71 & mobina2 & afsaneh & maryam89 & nedaaa &
rezvan71r71 آفلاین



ارسال‌ها : 11790
عضویت: 14 /6 /1391
محل زندگی: یــه جــای خوب😊

تشکرها : 20386
تشکر شده : 35952
پاسخ : 1 RE داستان عاشقانه حسرت
منم گريه انداختي لعنت ب خاطرات.................

امضای کاربر :
نـــــداری گــــدایی به رســـــوایی مــــــــــــــــــن...
شنبه 10 خرداد 1393 - 00:28
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 2 کاربر از rezvan71r71 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: maryam89 / nedaaa /
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :