اندازه متن
- کوچکتر | + بزرگتر
بالا
Top
   

زمان جاری : دوشنبه 31 اردیبهشت 1403 - 4:58 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم





ارسال پاسخ
تعداد بازدید 117
نویسنده پیام
zahra71 آفلاین



ارسال‌ها : 208
عضویت: 7 /11 /1392
محل زندگی: شیراز
تشکرها : 823
تشکر شده : 1575
بی صدا








غزلی از سیمیندخت وحیدی


بی صدا


قسم به آن کبوتری که بی صدا شهید می شود
| به آن سری که در نماز عشق ناپدید می شود

| به آن دلی که در شب سیاه، مثل روز روشن است
| و چشم او تجلّی نمازِ صبحِ عید می شود












شهرستان ادب: سیمیندخت
وحیدی از شاعران و غزل سرایان نام آشنای سرزمینمان در حوزه شعر انقلاب و
دفاع مقدس است که همانا حضور و همراهی اش همواره مایه امید و اعتماد به نفس
بانوان شاعر در این عرصه هنری بوده است. غزل «بی صدا» از مجموعه «به درک
عشق رسیدن» او را با هم مرور می کنیم.




 

قسم به آن کبوتری که بی صدا شهید می شود

به آن سری که در نماز عشق ناپدید می شود



به آن دلی که در شب سیاه، مثل روز روشن است

و چشم او تجلّی نمازِ صبحِ عید می شود



به آن کسی که یک شبه ره هزارساله می رود

به غنچه ای که قبل از اینکه گل شود شهید می شود



به قطعه های پابرهنه ای که در زبان شعر من

همیشه نامشان حمید یا سعید می شود



اگر تو پر شکوفه تر شوی بهار سبز می شود

و از خدای ما به ما عنایتی جدید می شود



ز هفت خوان شب گذشته اند خوب های خوبمان

ولی ببین جهان به کام عده ای پلید می شود



همیشه شب سیاه بوده، ای درخت طور سرمدی

اگر ز شوق، شعله ور شوی، شبت سپید می شود



امضای کاربر :
تو روز و روزگار من ....بی تو روزای شادی نیست
تو دنیای منی اما.....به دنیا اعتمادی نیست
دوشنبه 11 فروردین 1393 - 11:24
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 4 کاربر از zahra71 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: behzad1991 & afrooz & soheila7 & mostafaa &
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :