مقاله سایت جیم در مورد هم اندیشان
زحمت این مقاله رو خانم "زینب امینی" یکی از نویسنده های هفته نامه جیم کشیدن.
به یاد هم اندیشان
متن کامل مقاله:
سالها، بودن در میان انسانهایی که همه ازجنس و رنگ دیگری بودند و شعارشان پاکی برای دیدن لبخند خدا بود، منو مشتاق کرد تا بانوشتن گوشهای از خاطراتش یاد اونو زنده کنم.«هم اندیشان» همان خانواده بزرگِ چند ده هزار نفرهای بود که سال هزار و سیصد و نود و کمی بعد از شکل گیری پیام نمای شبکه چهار متولد شد. سید مهدی جعفری که بچهها او را با نام «پیام» میشناختند، مسئولیت آن را به عهده گرفت. مهرداد ایزدیفر از اعضای پرانرژی باشگاه که به قول خودش همزمان با پیام آمده است میگفت که یک روز که در حال دنبال کردن خبرها از طریق پیام نماهای شبکهها بودم به طور اتفاقی متوجه راه اندازی آزمایشی تله تکست شبکه چهارشدم. دو جمله زیبا نوشته شده بود و درخواست کرده بودند که جملات زیبای خود را ارسال کرده تا با نام خودتان درج شود. با زیاد شدن مخاطبان و به درخواست یکی از افراد باشگاه شکل گرفته و طی یک نظرسنجی، هم اندیشان نام گرفت.
باشگاه هم اندیشان چیزی جدای از هم اندیشها نبود. تمامی هویت آن اعم از موضوع بحث و حتی رنگ صفحه نیز با نظرسنجی از مخاطب و مطابق میل او شکل میگرفت. چیزی که هم اندیشان را از سایر باشگاهها متمایز میکرد محدودیت سنی برای شرکت در بحثها بود و افراد زیر هفده سال مجاز به ارسال پیامک نبودند. هر چند که بعدها کسانی شناخته میشدند که قاچاقی عضو بودند اما براستی که هم اندیشان مسیر زندگی افراد را به سمت هدفمندی، زندگی سالم، مهربانی و رسیدن به خدا تغییر میداد.
تلنگری بود برای یادآوری چیزهای پاکی که در نهاد هر انسانی هست اما به دست فراموشی سپرده شده است. هر هماندیش، هماندیشان دیگر را جزئی از خانواده خود میدانست و در رفع مشکلات آنها کوشش میکرد. برای همین، حسین وفا جوان خوش ذوق هم اندیش وقتی دید که پیامکی از هم اندیشان میرسد که تلکه تکست خراب بود یا به موقع نرسیدیم که پیامها را بخوانیم، وبلاگی ساخت و هر روز پیامهای پیام نما را با دست خود تایپ کرد و داخل پستهای آن گذاشت. مدتی بعد به دلیل افت بازدیدها کار را تعطیل کرد. اما با تماسی از طرف آقای بیدگلیان (امیدِ معروف باشگاه) مسئول پیام نما و تشکر ایشان از فعالیتش، تصمیم گرفت سایت 370ia را برای خدمت به هم اندیشان بسازد. بعدها هماهنگیهایی برای همایشهای هم اندیشان، از طریق افراد همین سایت صورت گرفت و افرادی از گوشه و کنار ایران با یک خط فکری تبدیل به دوستانی صمیمی شدند. افراد این سایت هم اکنون 2518 نفر هستند.
حسین تکلو مجری باشگاه بود.دراولین همایش که باشگاه در سازمان صدا و سیما برگزارکرد حاضر شده و به عنوان مجری باشگاه انتخاب شد و بعد سایت ایرانگرد را با هدف کسب درامد ازهم اندیشان، برای خود هم اندیشان ساخت. قرار بود تعدادی از هم اندیشان شهرهای خود را معرفی کنند.260 نفر در سایت ثبت نام کرده و سایت با وجود افتی که داشته در سال گذشته 20 هزار بازدید ثبت شده داشت. زهرا پیوندزنی کسی بود که اولین همایش خارج از پایتخت را با همکاری همسرش آقای محمدرضا دهقان در روز جمعه 4 اسفند91، در شهر یزد و سالن هلال احمر کهاقای بیدگلیان رزرو کرده بودند برگزار کردند تا هم اندیشان در شهرهای مختلف موفق به دیدار با هم اندیشان دیگر و مسئولین باشگاه شوند .ایشان بعدها سازمان همیاری بانوان یزد را با هدف آموزش هنرهای هم اندیشان هنرمند به عموم و بصورت رایگان تشکیل دادند. اما به دلیل نبود محیط مناسب برای انجام این کار، متاسفانه باشکست مواجه شد.
هدی نیکوراد دختری بود که از حدود شانزده سالگی با هم اندیشان همراه شد. او جزو افرادی بود که مسیر زندگیش را با هم اندیشان پیدا کرد و در این راه سازمان مردم نهاد خود را با تشویق هم اندیشان و مسئولین آن تشکیل داده و حالا در حدود بیست سالگی یکی از حافظان محیط زیست به شمار میآید.
هم اندیشان درصدد بود یک مسیر طلایی را به همه جوانان نشان بدهد اما...


سلام دوستان...
هم باشگاهی های عزیزی که مطالب رو دنبال می کنید حتما شما هم مثل من در کمال ناباوری شاهد تعطیل شدن بخش هم اندیشان در پیام نمای شبکه چهار سیما بودید...
باشگاه هم اندیشان در پیام نمای شبکه چهار سیما با آخرین پیامی که امید در پیام نما درج کرد تعطیل شد و این بخش پر مخاطب پیام نما حذف شد...
البته همه میدونیم که اعضای هم اندیشان هیچ وقت تموم نمیشن و همیشه رشد می کنن و میدونن سختی هاست که انسان رو رشد و ارتقاء میده...
امید در آخرین به روز رسانی، حرف از موندن هم اندیشان زده بود و متن زیر رو در صفحه هم اندیشان در پیام نما گذاشته بود:
«یکشنبه 14 تیر
امید: سلاااااام؛ امروز با یه خبر خوب و یه خبر... یه خبر ناخوب اومدم. خبر خوبش اینه که "پیام نما"، موندنی شد. البته که موندن هم اندیشان و "امید"ش، به مصلحت خدا و دعاهای شماها و تلاش های من بستگی داره که مطمئن باشین با تمام توان، تا تهش هستم. "امید" به این راحتیا جا خالی نمی کنه؛ چون هم اندیشان، پاره ای از وجودش شده. "امید" هم مثل خییییلی از شماها، کلللی از تغییرات زندگیش رو مدیون هم اندیشانه. به هر حال، پیام نماها حالا که موندگار شدن، قرار شده یه تغییراتی بکنن که چند ماهی طول می کشه و امیدوارم به لطف و مصلحت خدا، حضور پررنگ تر باشگاه هم اندیشان، از تغییرات مهمش باشه. پس تو این شب های مهم دعا، برای برقراریش دعا کنین. منو جا نندازینا. بابا! منم باشم دیگه! خب! خبر ناخوب چیه؟ اینه که فعلا محل کارمون باید جابجا بشه. یه دفعه، این تصمیم گرفته شد؛ پس از همین الان تا چند روزی، هم اندیشان نداریم. فکر کنم همین تالار گفتگومون تا شنبه 3 مرداد، تعطیل باشه. اگه خدای ناکرده، ساعت 13 اون روز که وقت به روزرسانیه، نیومدیم، نگران نباشین. بدونین، کارای اثاث کشی فقط یه خورده پیچ خورده. هم اندیشان قدیم هم چند روزی تعطیله و از 3 مرداد به روز رسانیش دوباره آغاز می شه. تاریخ به روز رسانی مقالات هم یه تغییراتی کرده که می تونین تو جلد مقالات، ببینین. خیلی ها پیامک دادین و خواهش کردین تو این شب های مهم دعا، قرار معنوی بذاریم. باشه! حالا که چند روزی تو باشگاه، همدیگه رو نمی بینیم، اینجوری دلامون رو به هم نزدیک می کنیم. تو ایام تعطیلی باشگاه، هر شب ساعت 21 برا همدیگه دعا می کنیم. از ته دل. همه تون و همه ی عزیزانتون رو به خداوند می سپارم. به امید دیداااااااااار.»
اما در بروز رسانی بعدی از رفتن گفت و از تعطیل شدن هم اندیشان و اینکه دیگه خودش هم در پیام نما نیست...
آخرین مطلب که درمورد تعطیلی باشگاه بود رو ندارم اما در اون از رفتن صحبت کرد و اینکه یه وبلاگی رو معرفی کرد برای دورهم بودن هم اندیشان... برای ابراز وجود... برای بحث های جدید ...
امید اسم وبلاگ رو گذاشته لبخند خدا ...
برای رفتن به این وبلاگ جدید بر روی اینجا کلیک کنید
پیشنهاد می کنم که آدرس وبلاگ رو هم یه جایی یادداشت کنید که اگه یادتون رفت داشته باشید:
www.labkhandekhoda370.blogfa.com
امید در این وبلاگ در قسمت معرفی وبلاگ متن زیر رو درج کرده:
«امید: یه روزایی خدا برامون خواست که تو پیام نمای شبکه چهار، یه جمعی، دور هم جمع بشیم و باشگاهی راه بندازیم به نام هم اندیشان. گفتیم چی بگیم و چی نگیم! بازم خدا برامون خواست. خواست که با این دورهمی هامون، راه های عاقبت بخیری رو پیدا کنیم. سعادتمندی دنیا و آخرت رو. هم اندیشی هامون معجزه کرد. کم کم شدیم پنجاه هزار نفر. دیدیم حالمون داره خوب می شه. دیدیم داریم به خدا نزدیک می شیم. دیدیم چقدر چیزی هست که باید بدونیم. پس عاشقانه دنبال دونستن بودیم که... که خدا خواست از دونسته هامون امتحان بگیره. یه دفعه صحبت از تعطیلی باشگاهمون شد. خیلی دعا کردیم. حتی پیش خدا اشک ریختیم؛ ولی... حالا ما باید امتحان پس می دادیم. پس گفتیم: خدایا هیچ کار تو بی حکمت نیست. ما راضی هستیم به رضای تو. خلاصه نشد که بشه. نشد که تو پیام نما دور هم جمع باشیم. ولی عوضش این وبلاگ...»
البته هنوز هیچ مطلبی، پستی ، ارسالی و بحثی در وبلاگ «لبخند خدا» از طرف امید درج نشده...
اما منتظر برنامه های امید برای وبلاگش و شروع بحث های جدید هستیم...
باتشکر
دوستدار همیشگی هم اندیشان


امید: سلاااااام؛........... راستش صبح تا حالا دارم فکر می کنم که بحثو چه جوری شروع کنم؛ یعنی منظورم اینه که از کجا شروع کنم. یه دفعه یاد حرف یکی از دوستام افتادم. یه بار داشتم باهاش درباره همین حد و حدود ارتباط ها صحبت می کردم. گفت: "تو شرکتی کار می کردم. دوست و همکارم که "متاهل" بود، اومد بهم گفت: اگه آدم عاشق بشه باید چیکار کنه؟ گفتم: چطور؟ گفت: آخه من عاشق یکی از همکارا شدم. گفتم: عاشق کی؟ گفت: خانم... گفتم: اون که خیلی خانوم سنگین و باشخصیتیه. آخه چطور این اتفاق افتاد؟ گفت: یه مدت که ارتباط کاریمون بیشتر شد، حس کردم کم کم دارم بهش علاقمند می شم!!!" با شنیدن این حرفا به دوستم گفتم: مطمئن باش اگه ریشه ی این علاقمندی رو بررسی کنی می بینی چیزی جز رعایت نکردن حد و حدودا نبوده! گاهی یه شوخی ناخواسته! یه تعارف! یه خنده! یه.... می دونین؟ خیلی وقتا آدم خودش هم نمی دونه که بعضی رفتاراش می تونه چه عواقبی داشته باشه. به همین خاطره که باید حد و حدودی وجود داشته باشه. تا اینجا موافقین یا مخالف؟ حتما نظرتون رو با دلیل بگین. 5 نمره داره ها! اول پیامک بنویسین: "نظر"
******
سلام بر هم اندیشان گل؛ طبق آیات قرآن اگر مردى نگاه خودش رو از نامحرم حفظ نکند، مقدمات گناهان بزرگتر را فراهم می کند. پس آقایون داداشام، گفته باشم: کنترل نگاه حرف اول رو می زنه. ممنون از بودنتون. (حامدم از خرم آباد)


امید: سلاااااام؛ امروز سرم حسابی شلوغه؛ چون دارم موضوعات پیشنهادیتون برا نظرسنجی رو سر و سامون می دم. فعلا این پیامکا رو داشته باشین، تا نوبت دوم که نظرسنجی شروع بشه...
******
سلام؛ امیدوارم حال دل همتون خوب باشه. خیلی از ماها مثل الان من ناشکریم. همیشه احساس می کنیم خیلی از چیزا رو کم داریم. انگار همیشه از خدا طلبکاریم!! وقتی مریض می شیم، به اون بیمارایی فکر کنیم که مریضی های لاعلاج دارن. یا اینکه می گیم: "چرا زندگیمون یکنواخته؟" خب یه کم به اطرافمون و چیزایی که داریم، نگاه کنیم. به خانواده مون. اگه خدای نکرده یکیشونو از دست بدیم حاضریم تمام روزامون تکراری بود؛ ولی اون می بود. اول به خودم می گم: تا دیر نشده قدر داشته هامون رو بدونیم. (نسرین هستم از دیار بختیاری ها، الیگودرز)


امید: س.. س.. سلام؛ می گم ببخشید که دارم نفس - نفس می زنم، آخه دارم از قسمت عمیق می یام. عمیییق. شماهام زودتر برین که واقعا ارزشش رو داره.
******
سلام؛ یه نکته قرآنی: "شما طی راه مستقیم را نخواهید خواست مگر آنکه خدا پروردگار جهانیان بخواهد." (سوره تکویر / آیه 29) عمیق که شدین دوستان؟ مفهومو گرفتین؟ هدایت شدن نعمت خدا است. دست کم نگیرینشا! (فاطمه ام، 20 ساله)
امید: دو تا آیه بریم عقب تر؟ اگه بریم اینجوری می شه: "این قرآن چیزی جز تذکری برای جهانیان نیست. برای کسی از شما که بخواهد راه مستقیم در پیش گیرد. و شما اراده نمی کنید مگر اینکه خداوند، پروردگار جهانیان بخواهد." می دونین یکی از عوامل مهمی که باعث می شه خداوند بخواد تا ما اراده کنیم تا تو مسیرش قرار بگیریم چیه؟ کار خیر. کار درست. یکی می گفت: پیرزنی رو سوار ماشین کردم و تا نزدیک خونه اش رسوندم. خیلی دعام کرد. شبش یه دفعه هوای زیارت شاه عبدالعظیم حسنی به سرم زد. بدجور. جوری که صبح زود خواب شیرین رو رها کردم و رفتم زیارت. وقتی برمی گشتم با خودم گفتم: چی شد؟ یه دفعه، این همه حس خوب معنوی و اراده، از کجا اومد؟ یاد اون پیرزن و دعاهاش که افتادم، همه چیز رو فهمیدم. فهمیدم که در ازای اون کار خوب، خداوند خواست که من اراده کنم که...


روز مادر بود. مادربزرگم که همسایه ما است دلهره داشت. نتونستم بفهمم برای چی؟ فقط تلویزیون نگاه می کرد و چشاش پرمی شد. زنگ زدم به نوه ها که بیاین دور هم باشیم. میوه شیرینی حاضر کردم؛ اما کسی نیومد. هر کسی یه بهونه! فقط خانواده خودم بودن و عموم. وقتی شیرینی رو آوردم مادربزرگم گفت: ای کاش می گفتی بقیه بچه هام میومدن می دیدمشون. خیلی متاسف شدم! واقعا برای وقت گذاشتن برای یه کسایی، وقت زیادی نداریم. (یامور، 74، اردبیل)
******


امید: سلااااااام؛ می دونین چرا کم حرف شدم؟ چون شماها اونقدر حرفای خوب برا گفتن دارین که من دیگه حرفی ندارم بزنم. حالا اگه آماده ی عمیق شدنین، بریم ببینیم تو باشگاه، چه خبره...
******
سلام به دوستان خوبتر از برگ گل، قبلا وقتی به یه مناسبت مثلا روز مادر یا پدر برا پدر و مادرم یه چیز کوچولو می گرفتم اونا می گفتن همین که به یادمون بودی و بهمون سر زدی بزرگترین هدیه دنیاس و من همش با خودم می گفتم: "مگه می شه؟ بالاخره آدم از بچش انتظار یه کادوی کوچیک رو داره." ولی حالا خودم با داشتن دو تا بچه واقعا به صدق و درستی این حرف پی بردم؛ چون اگه بچه هات بزرگترین هدیه رو برات بیارن؛ ولی بهت بی حرمتی کنن ذره ای ارزش نداره. مثل این می مونه که سرت رو بشکنن اونوقت دامنت رو پر گردو کنن. ازتون خواهش می کنم قدر داشته هاتون رو بدونید قبل از اینکه دیر بشه. ممنون که هستین. (لیلا، اراک)
******


امید: سلااااااام؛ می گم همگی که شنا بلدید؟ اینو گفتم چون عمق پیامک بعدی خیلی زیاده. خییییلی
******
امام على (ع): اگر به کسى خوبى کرده اى درواقع با این کار، خودت را گرامى داشته اى و به خودت آبرو داده اى؛ پس به سبب خوبى که به خودت کرده اى از دیگران خواهان تشکر مباش. (مریم محمدى)


سلام علیکم و رحمت الله و برکاته. اخوی امید! اینم جواب سلامت. گفتم فردا روز گله نکنی که چرا جواب سلام ندادید؟ کوچیک و دست بوس مادران هم اندیش گل گلاب (زهرا از دلفان)
امید: شرمنده می نموویید. تشویق شدم که سلام امروزم، بلندتر و باانرژی تر باشه. سلاآآآآآآآآآآآآآآم. حالا اگه راس می گین جواب این یکی سلامم رو بدین.


سلام؛ امید یه چیزی بگم قول می دی گوشمو نکشی؟! من می تونم دیگران رو ببخشم. با این که خیلی سخته بدی هاشون رو فراموش کنم؛ اما به راحتی می بخشمشون؛ اما برای دید و بازدید و صله ارحام خیلی مایل به دیدنشون نیستم! راستشو بخوای از دست همه اطرافیان با کنایه و زخم زبوناشون خیلی خسته ام. می شه بگین چی کار کنم که بتونم به راحتی باهاشون ارتباط برقرار کنم؟! (؟)
امید: خب! چرا همه وایسادین منو نیگا می کنین؟ حرفی، نظری، راهکاری، چیزی! اول پیامک بنویسین: "پاسخ" درضمن جواب سلام من رو هم بدین که واجبه!... چیه؟ چرا دوباره دارین اینجوری نیگام می کنین؟... آآآآخ! اصلا سلام نکردم من! پس سلااااآآآآآم

- مطالب پیشنهادی
- همراه با ما
- آرشیو مطالب
- موضوعات بحث شده در سال 1394
- موضوعات بحث شده در سال 1393
- بحث آزاد [7]
- پختگی و ناپختگی [12]
- بحث آزاد [6]
- کمبود محبت [8]
- بحث آزاد [6]
- به پای کسی نشستن [8]
- چرا و چگونه با خانواده همسر، صمیمی شویم [8]
- بحث آزاد [5]
- راه های نزدیکی به خدا [14]
- ترس از ازدواج [8]
- چگونه با مشکلات کنار بیاییم؟ [10]
- راه های جلوگیری از تنهایی و کلافگی خانم های خانه دار [5]
- بحث آزاد [5]
- گفتگوی موفق [5]
- گفتگوی آزاد [5]
- قضاوت عجولانه [5]
- تفاوت زن و مرد [10]
- چطور جذاب باشیم؟ [7]
- تجربه های من از کنکور [5]
- فلسفه حجاب [13]
- چرا اراده ام ضعیفه [9]
- دل به دل راه دارد؟ [5]
- نا امیدی [12]
- عاقبت بخیری [10]
- بحث آزاد [5]
- خود کم بینی [9]
- تأثیر افکار مثبت و منفی بر زندگی [9]
- بحث آزاد [5]
- بخشیدن دیگران [15]
- بحث آزاد [2]
- موضوعات بحث شده در سال 1392
- بحث آزاد [4]
- تفاوت نسل ها [10]
- تقلید از دیگران [12]
- ماهواره [6]
- تجربه های من [6]
- بحث آزاد [6]
- مهارت ارتباط با خانواده همسر [9]
- نقش هدف در زندگی [6]
- بحث آزاد [12]
- جوانهای امروزی چقدر برای تشکیل زندگی آمادگی دارند [6]
- خودشناسی [6]
- اشتغال خانم ها [11]
- بحث آزاد [16]
- چرا بعضی از افراد بد جذابترند؟ [11]
- چگونه بعد از شکست عاطفی یک زندگی شاد داشته باشیم؟ [11]
- بحث آزاد [6]
- آیا دوام عشق بعد از ازدواج یک خیاله؟ [5]
- آسیب شناسی استفاده از اینترنت و فضاهای مجازی [6]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [11]
- بحث آزاد [11]
- تاثیر تغییر در زندگی [15]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [0]
- بحث آزاد [6]
- چطور استعدادهامون رو کشف کنیم؟ [10]
- فرزند صالح [9]
- بحث آزاد [6]
- جایگاه زن و مرد در دنیای امروز [11]
- عشق یک طرفه [6]
- چگونه دوران مجردی را به سلامت بگذرانیم [6]
- راه های شناخت همسر مناسب [17]
- بحث آزاد [6]
- تقدیر الهی [12]
- موضوعات بحث شده در سال 1391
- زندگی ماشینی و آدم آهنی شدن [1]
- غریزه جنسی [1]
- سرنوشت [9]
- ترک وسواس [1]
- ازدواج یا دانشگاه [13]
- همسرداری [13]
- ازدواج [40]
- کار و کارآفرینی [44]
- کنکور [3]
- کمرنگ شدن اخلاقیات [9]
- توجه بیشتر به اطرافمون [8]
- ارتباط با جنس مخالف [69]
- سوالات جلسه خواستگاری [26]
- اینترنت [2]
- توجه بیشتر به بزرگترها [24]
- چگونگی ایجاد فرصتهای ازدواج بهتر [11]
- خوشبختی واقعا چیه؟ [12]
- ریشه یابی طلاق [12]
- تلاش برای حل مشکل طلاق [14]
- راز شاد زیستن [9]
- مهارت های زندگی [12]
- بحث آزاد [44]
- اعتماد به نفس [10]
- بازگشت اعتماد به نفس از دست رفته [11]
- راهکار برای تغییر عادت های بد [12]
- تاسوعا و عاشورا 1391 [7]
- چرا با اعتقاد به آخرت باز هم مرتکب گناه می شویم [16]
- بداخلاقی [11]
- ماشینی نشدن [9]
- راه های برقراری ارتباط با دیگران [7]
- دختران پسر نما و پسران دختر نما [10]
- کنترل نگاه [6]
- وسواس فکری [5]
- تفاهم در زندگی مشترک [13]
- بحث آزاد [13]
تولد باشگاه: عید غدیر سال 1390
مدیر پیامنما و باشگاه هماندیشان:
» محمد رضا بیدگلیان (امید)
مدیر سابق پیام نما و باشگاه:
» سید مهدی جعفری (پیام)
مجری باشگاه:
» حسین تکلو
مدیر وبسایت هم اندیشان:
» حسین وفا
