
امید: سلااااام؛ دیروز موقع خداحافظی با یکی از همکارام، بهش گفتم برو صفحه ی 370 پیام نمای شبکه چهار رو بخون. اگه بهش انس بگیری، حالت رو خوب می کنه. فکر می کنین امروز صبح وقتی دیدمش چی گفت؟... گفت: "هر سری یه عقلی داره؛ به همین خاطر باشگاه هم اندیشان رو راه انداختیم..." خلاصه، یه کم جمع تر بشینین که یه هم اندیش دیگه هم داره احتمالا به جمعمون اضافه می شه. اونم با زبون خوش؛ بدون پس کله! این مهمه!
******
سلام؛ به نظر من واسه تقویت اراده باید با افرادی که ارادمونو سست می کنن مشورت نکنیم.
(فائزه، 1373، لاهیجان)
******
هیچ وقت کار امروز را به فردا ننداز! فردا یه عالمه کار داری… قشنگ بندازش واسه دو سه هفته دیگه که خیالتم راحت بشه! منبع: اصول زندگی؛ اثر...!
(فاطمه رستمی، 19 ساله از سپیدان فارس)
امید: اثر کی؟ نکنه خنگول خودمون!... گاهی به خودم می گم این نکته هایی که قدیمیا می گفتن همینجوری رو هوا نبوده ها! سبک زندگی های اون زمان طوری بوده که مردم اینقدر درگیر نبودن. درگیر تلفن همراه و شبکه های اجتماعی و... درگیر پول درآوردن برا خرید. خرید چیزهای غیر ضروری که مدام داره بهشون چشمک می زنه. درگیر ساعت هااااا تماشای تلویزیون و... به همین خاطر فکرشون آزاد بوده. و چون آزاد بوده متوجه اتفاقاتی که پیرامونشون می افتاده و روابط بین اون ها می شدن و به یه نتایجی می رسیدن. مثلا به این نتیجه می رسیدن که کار امروز رو نباید به فردا انداخت. به این نتیجه می رسیدن که... اصلا پیامک بعدی رو بخونین... چرا من بگم؟
******
سلام؛ به قول قدیمی ها نفرین دوسر دارد که یکی از آن ها به طرف خود ما است.
(سارا نوروزی از گیلانغرب)
امید: این قضیه ی نفرین هم کش دار شدا. عین پنیر پیتزا! این دو سر بودنش خیلی پیچیده است. یه جورایی معما است. چطوره که یکی، یکی دیگه رو آزار می ده و اگه طرف، نفرینش کنه ممکنه خودش هم گرفتار شه؟ چه رازی توش نهفته اس؟! اصلا همیشه همینطوره یا یه جاهایی هم اینطور نیست؟ هر چی هست حتما مواردش زیاد بوده که قدیمی ها به یه همچین نتیجه ای رسیدن. راستش اگه یادتون باشه گفتیم شاید؛ شاید (نظر شخصی خودمه) یه دلیلش اینه که خود ما هم ممکنه قبلا گناهانی کردیم که مستحق نفرین بودیم و حالا که اینجا نمی گذریم! حساب خودمون هم صاف می شه. یا ممکنه یه دلیلش این باشه که خودمون هم تو اون اشتباهی که اتفاق افتاده و طرف، مستحق نفرین شده، سهم داشتیم و... خلاصه یه چیزی هست که سفارش شده که از نفرین کردن پرهیز کنین.
******
پیامبر صلی الله علیه و آله: خود را نفرین نکنید. فرزندان خویش را نفرین نکنید. خدمت گزاران خود را نفرین نکنید. اموال خود را نفرین نکنید، مبادا در ساعتى باشد که بخشش الهى فرود مى آید و مورد اجابت قرار گیرد.
******
سلام؛ حالا که بحث از نفرین شده بذارین بگم که نفرین چیز بدیه. پدرم از دست برادرم ناراحت بود. نفرینش کرد و گفت: الهی جوون مرگ بشی و سیاتو بپوشم. یه ماه بعد، دو هفته مونده به عروسیش بود که داداشم تصادف کرد و از دنیا رفت.
(شیدا)
******
سلام؛ خسته نباشید. لطفا در مجله ی طب سنتی درمورد لاغری هم مطلب درج کنید. با تشکر از مطالب آموزنده ی شما.
(زارعی از اصفهان)
امید: فردا ساعت هفده؛ می تونی اونجا ببینیش. راستش! درخواست خیلی ها بود. می دونین؟ گاهی یه نکته هم کلللی کارسازه. می دونم که اگه تا آخر بخونین، حداقل اون یه نکته رو پیدا می کنین. راستی! حتما تو نظرسنجیش هم شرکت کنین. "طرح سنجش کیفیت مقالات" از فردا اجرا می شه. همه ی اینا برا اینه که پیام نما هر روز بهتر از دیروز بشه. چرا؟ چون بنده های خوب خدا می خوان بخوننش.
******
صرفا جهت اعلام حضور...
(فرزاد باقی پور از آمل)
امید: ما دلگرم حضورتیم آقا فرزاد؛ پیامک هم بدی دیگه محشره!
******
سلام؛ امید! تا چند دقیقه بعد از غذا نباید آب بخوریم؟
(زهرا طهماسبی از بلداجی)
امید: ببین! وقتی که غذایی که خوردیم از دهانه ی معده مون خارج شده باشه. چه جوری بفهمیم خارج شده؟ وقتی احساس سبکی می کنیم. بستگی به سبکی و سنگینی و هجم غذامون داره؛ ولی معمولا یه ساعت طول می کشه و گاهی دو ساعت و بیشتر. بعدشم اگه موقع غذا خوردن احساس تشنگی کردین، چند قلپ آب ایکشال نداره! شاید خوب هم باشه! (البته نه آبی که با یخ سرد شده!) قرار نیست که شکنجه کنیم خودمون رو! یه چیز دیگه: تو طب سنتی می گن اگه غذا خوب جویده بشه، آدم دیگه احساس تشنگی نمی کنه!
******
سلام؛ یه داستان درمورد اراده: توی سیرک، پای فیل هایی که تازه به دنیا میان رو با یه طناب، محکم به درخت می بندن و بعد از گذشت مدتی که فیل از تلاش برای فرار ناامید شد و "اراده" اش رو از دست داد طناب متصل به درخت رو می ذارن تو دست فیلبان! راستی! الان اینجا داره زلزله میاد و چراغ های خونه دارن تکون می خورن و من همچنان دارم پیام می نویسم! اراده یعنی این! آخ انگشتم!
(محمدرضا، 25 ساله، بندرعباس، محله ی اسلام آباد)
******
مخالف.... سلام؛ خانم یا آقای خانعلی پور که گفته بودی این بحث اراده موضوع خوبی نیست! بیا ببین این موضوع اراده داره چی کار می کنه! امید باورت نمی شه. من اراده ام واقعا ضعیف بود؛ اما الان با حرف های خوب هم اندیشان چه اراده ای پیدا کردم. به امید خدا مشکلاتی که برام همیشه مثل یه کوه بود الان به نظرم مثل یه تپه کوچیک شده و به امید خدا دارم ازشون عبور می کنم! ازتون واقعا تشکر می کنم. انشاءلله به همین ماه عزیز، اجر همتون با امام حسین.
(خانم دادمحمدی از سرخس)
******
بعضی فکر می کنن کتاب خریدن اوج روشنفکریه؛ ولی مرحله بالاتری هم هست که کتاب نمی خری تا به قطع درختان کمک نکرده باشی. ما اونجاییم.
(محمود کریمی، روستای فیض آباد فریمان و بهترین فوتبالیست باشگاه)
امید: اگه به جاش از کتابخونه یا دوستات کتاب می گیری که عالیه! وگرنه کار اسمش رو نبره! آره! گاهی اینجوری وارد می شه! بعدشم! نامردیه فقط از دوستات کتاب "بگیری". گاهی یه کتاب خوب دیدی بخر که هم خودت بخونی و هم بدیش به همون دوستات. می دونی؟ مشکل ماها اینه که کتاب می خریم برا اینکه کتاب خریده باشیم. در همین حد! این آخر نامردی به محیط زیسته!
******
سلام؛ مادر بزرگم حدود صد سالشه! به جرأت می تونم بگم ۱۷ ساله خودش توانایی انجام هیچ کاری رو نداره. هیچ کاری! ۱۷سال هم هست که یه فرشته مهربون که از خوش شانسی، این فرشته مادرمه ازش مراقبت می کنه. شما یه بچه ی ۱ ساله رو در نظر بگیرین! مادر منم ۱۷ ساله داره از یه بچه ی ۱ ساله نگه داری می کنه. اونم بدون کوچکترین چشم داشتی جز رضای خدا! در صورتی که مادربزرگم ۵ تا عروس دیگه هم داره! عاشقتم مادر!
(کوثر از ایلام)
******
سلااااااام به دوستان هم اندیش و آقا امید؛ می خوام یکی از روش های اینکه اراده تون چقدره رو بهتون بگم: هر وقت شما بتونید یک تکه لواشک رو گوشه دهنتون بذارید و نجوید، نشون می ده ارادتون واقعا بالاست... خجسته ساداتم. امید! عصا رو بیار پایین! منظورم لواشک خونگی بود.
امید: عصا! پایین!
******
سلام دوستان هم اندیش؛ من تازه وارد باشگاه هم اندیشان شدم. واقعا برام جالبه صمیمیت تو باشگاه. همه درباره ی مادربزرگاشون گفتن. این که زیاد نشد محبتاشونو جبران کنن. من می خوام از پدربزرگم بگم که به خاطر دعای خیرش برای پدرم خدا همیشه هوامونو داره و همین اراده ی منو اونقدر قوی کرده که محبت به پدر و مادرم و دعای خیر اونا رو بهترین رمز موفقیتم می دونم.
(ف.ن)
******
سلام به تمام هم اندیشان؛ ده روز پیش، حادثه ای در زندگیم رخ داد که باعث شد که به سمت خدا روی بیارم. من مدت ها بود از خدا دور شده بودم. هفته ی قبل بعد از سال ها به همراه مادربزرگم راهی مشهد شدیم. نزدیکای بجنورد که رسیدیم ساعت دو نصف شب بود که یکدفعه راننده و شاگردش داد زدن که ماشین ترمزش بریده همه برین انتهای ماشین و فقط از امام رضا کمک بخواین. من واقعا اون لحظه به چند چیز فکر کردم. یکی که این همه درس خوندم (من پزشکم و طرحم رو دارم می گذرونم؛ البته ناگفته نمونه من به خیلی از بیماران بی بضاعت کمک می کنم و اون ها هم همش دعام می کردن) دوم اینکه بار گناهام زیاده و اینکه واقعا فردا مهمون خاک هستم. خلاصه با معجزه ای بالاخره اتوبوس توقف کرد. وقتی رسیدیم مشهد، تو حرم با خدا عهد بستم دیگه نمازمو بخونم. هم اندیشان؛ زندگی فرصت کوتاهیه من تا یک قدمی مرگ رفتم و شاید دعای خیر بیمارانم منو به زندگی برگردونده باشه... مهربون باشید و دریا دل. در پناه حق باشید.
******
سلام امید؛ همیشه اینجوری خداحافظی کن. اینطوری خودتم به خدا سپرده می شی. ما هم خیالمون راحته!
(یه هم اندیش متولد 63 از خرم آباد، کارشناس علوم تربیتی)
امید: ما هم اندیشان واقعا داریم به یه خانواده تبدیل می شیم. خانواده ای صمیمی و آگاه که هدفشون عاقبت به خیریه. همه ی شما و همه ی عزیزانتون رو به خدا می سپارم.
تعداد پیامک های دیروز: 1640
مطالب مشابه:
- هم اندیشان یکشنبه 24 اسفندماه 1393
- هم اندیشان شنبه 23 اسفند ماه 1393
- هم اندیشان چهارشنبه 20 اسفند ماه 1393
- هم اندیشان سه شنبه 19 اسفندماه 1393
- هم اندیشان دوشنبه 18 اسفند ماه 1393
- هم اندیشان یکشنبه 17 اسفند ماه 1393
- هم اندیشان شنبه 16 اسفند ماه 1393
- هم اندیشان چهارشنبه 13 اسفندماه 1393
- هم اندیشان سه شنبه 12 اسفند ماه 1393
- مطالب پیشنهادی
- همراه با ما
- آرشیو مطالب
- موضوعات بحث شده در سال 1394
- موضوعات بحث شده در سال 1393
- بحث آزاد [7]
- پختگی و ناپختگی [12]
- بحث آزاد [6]
- کمبود محبت [8]
- بحث آزاد [6]
- به پای کسی نشستن [8]
- چرا و چگونه با خانواده همسر، صمیمی شویم [8]
- بحث آزاد [5]
- راه های نزدیکی به خدا [14]
- ترس از ازدواج [8]
- چگونه با مشکلات کنار بیاییم؟ [10]
- راه های جلوگیری از تنهایی و کلافگی خانم های خانه دار [5]
- بحث آزاد [5]
- گفتگوی موفق [5]
- گفتگوی آزاد [5]
- قضاوت عجولانه [5]
- تفاوت زن و مرد [10]
- چطور جذاب باشیم؟ [7]
- تجربه های من از کنکور [5]
- فلسفه حجاب [13]
- چرا اراده ام ضعیفه [9]
- دل به دل راه دارد؟ [5]
- نا امیدی [12]
- عاقبت بخیری [10]
- بحث آزاد [5]
- خود کم بینی [9]
- تأثیر افکار مثبت و منفی بر زندگی [9]
- بحث آزاد [5]
- بخشیدن دیگران [15]
- بحث آزاد [2]
- موضوعات بحث شده در سال 1392
- بحث آزاد [4]
- تفاوت نسل ها [10]
- تقلید از دیگران [12]
- ماهواره [6]
- تجربه های من [6]
- بحث آزاد [6]
- مهارت ارتباط با خانواده همسر [9]
- نقش هدف در زندگی [6]
- بحث آزاد [12]
- جوانهای امروزی چقدر برای تشکیل زندگی آمادگی دارند [6]
- خودشناسی [6]
- اشتغال خانم ها [11]
- بحث آزاد [16]
- چرا بعضی از افراد بد جذابترند؟ [11]
- چگونه بعد از شکست عاطفی یک زندگی شاد داشته باشیم؟ [11]
- بحث آزاد [6]
- آیا دوام عشق بعد از ازدواج یک خیاله؟ [5]
- آسیب شناسی استفاده از اینترنت و فضاهای مجازی [6]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [11]
- بحث آزاد [11]
- تاثیر تغییر در زندگی [15]
- چرا احساس تنهایی می کنیم؟ [0]
- بحث آزاد [6]
- چطور استعدادهامون رو کشف کنیم؟ [10]
- فرزند صالح [9]
- بحث آزاد [6]
- جایگاه زن و مرد در دنیای امروز [11]
- عشق یک طرفه [6]
- چگونه دوران مجردی را به سلامت بگذرانیم [6]
- راه های شناخت همسر مناسب [17]
- بحث آزاد [6]
- تقدیر الهی [12]
- موضوعات بحث شده در سال 1391
- زندگی ماشینی و آدم آهنی شدن [1]
- غریزه جنسی [1]
- سرنوشت [9]
- ترک وسواس [1]
- ازدواج یا دانشگاه [13]
- همسرداری [13]
- ازدواج [40]
- کار و کارآفرینی [44]
- کنکور [3]
- کمرنگ شدن اخلاقیات [9]
- توجه بیشتر به اطرافمون [8]
- ارتباط با جنس مخالف [69]
- سوالات جلسه خواستگاری [26]
- اینترنت [2]
- توجه بیشتر به بزرگترها [24]
- چگونگی ایجاد فرصتهای ازدواج بهتر [11]
- خوشبختی واقعا چیه؟ [12]
- ریشه یابی طلاق [12]
- تلاش برای حل مشکل طلاق [14]
- راز شاد زیستن [9]
- مهارت های زندگی [12]
- بحث آزاد [44]
- اعتماد به نفس [10]
- بازگشت اعتماد به نفس از دست رفته [11]
- راهکار برای تغییر عادت های بد [12]
- تاسوعا و عاشورا 1391 [7]
- چرا با اعتقاد به آخرت باز هم مرتکب گناه می شویم [16]
- بداخلاقی [11]
- ماشینی نشدن [9]
- راه های برقراری ارتباط با دیگران [7]
- دختران پسر نما و پسران دختر نما [10]
- کنترل نگاه [6]
- وسواس فکری [5]
- تفاهم در زندگی مشترک [13]
- بحث آزاد [13]
تولد باشگاه: عید غدیر سال 1390
مدیر پیامنما و باشگاه هماندیشان:
» محمد رضا بیدگلیان (امید)
مدیر سابق پیام نما و باشگاه:
» سید مهدی جعفری (پیام)
مجری باشگاه:
» حسین تکلو
مدیر وبسایت هم اندیشان:
» حسین وفا
