• سه شنبه 1394/01/25 - تعداد بازدید 20 مرتبه
    امید: س.. س.. سلام؛ می گم ببخشید که دارم نفس - نفس می زنم، آخه دارم از قسمت عمیق می یام. عمیییق. شماهام زودتر برین که واقعا ارزشش رو داره.
  • دوشنبه 1394/01/24 - تعداد بازدید 42 مرتبه
    روز مادر بود. مادربزرگم که همسایه ما است دلهره داشت. نتونستم بفهمم برای چی؟ فقط تلویزیون نگاه می کرد و چشاش پرمی شد. زنگ زدم به نوه ها که بیاین
  • یکشنبه 1394/01/23 - تعداد بازدید 29 مرتبه
    امید: سلااااااام؛ می دونین چرا کم حرف شدم؟ چون شماها اونقدر حرفای خوب برا گفتن دارین که من دیگه حرفی ندارم بزنم. حالا اگه آماده ی عمیق شدنین،
  • شنبه 1394/01/22 - تعداد بازدید 53 مرتبه
    امید: سلااااااام؛ می گم همگی که شنا بلدید؟ اینو گفتم چون عمق پیامک بعدی خیلی زیاده. خییییلی
  • چهارشنبه 1394/01/19 - تعداد بازدید 47 مرتبه
    امید: شرمنده می نموویید. تشویق شدم که سلام امروزم، بلندتر و باانرژی تر باشه. سلاآآآآآآآآآآآآآآم. حالا اگه راس می گین جواب این یکی سلامم رو بدی
  • سه شنبه 1394/01/18 - تعداد بازدید 52 مرتبه
    امید: خب! چرا همه وایسادین منو نیگا می کنین؟ حرفی، نظری، راهکاری، چیزی! اول پیامک بنویسین: "پاسخ" درضمن جواب سلام من رو هم بدین که واجبه!... چیه؟
مشاهده آرشیو کامل مطالب
کمی طاقت داشته باشید...
مشاهده تالارهای اعضا

    • حضور امید، حسین تکلو و خانم عوض زاده در برنامه اردیبهشت
    • 19 اسفند 1392
    • حضور امید، حسین تکلو و خانم عوض زاده در برنامه اردیبهشت
    • 12 اسفند 1392
    • همایش هم اندیشان دزفول ، اهواز ، اندیمشک ، شوشتر - در دزفول
    • 24 بهمن 1392
    • همایش هم اندیشان تهرانی - قرچک ورامین
    • 8 آذر 1392
    • همایش اندیشه سبز - مشهد مقدس
    • 9 آبان 1392
    • هم اندیشان در همایش بزرگداشت حافظ
    • 19 مهر 1392
    • چهارمین میزبان هم اندیشان در صداوسیما : برنامه پنجشنبه اردیبهشت
    • 18 مهر 1392
    • سومین حضور امید در تلویزیون - برنامه اردیبهشت
    • 8 مهر 1392
    • همایش هم اندیشان مشهد مقدس
    • 27 شهریور 1392
    • اولین همایش طرح همیاری بانوان هم اندیش
    • 26 مرداد 1392
    • حضور امید در برنامه طلوع
    • 1391
    • اولین تصویر گرفته شده از پیام
    • نمایشگاه کتاب تهران
    • فعالیت های شخصی و ابراز علاقه هم اندیشان
    • نمایشگاه کتاب 1392
    • نمایشگاه کتاب تهران
    • اردیبهشت 1392
    • همایش یزد هم اندیشان
    • اسفند 1391
    • اولین همایش هم اندیشان تهرانی
    • 22 مهر 1391

« در حال حاضر باشگاه هم اندیشان فعالیتی ندارد. ادامه بحث ها در وبلاگ جناب بیدگلیان جریان دارد »


اگر در این سایت عضو می شوید ، حتما شهر خود را نیز وارد کنید.
پس از عضویت در این سایت می توانید در بخش انجمن های تخصصی به فعالیت پرداخته و با دیگر هم اندیشان بحث و گفتگو داشته باشید.

»آرشیو پیامکهای باشگاه

»آلبوم عکس خاطرات

»آلبوم فیلم

»درباره هم اندیشان

»مرجع شماره های کاربردی


هم اندیشان شنبه 14 تیرماه 1393

مجموعاً 0 امتیاز از 5 توسط 0 نفر
| نظرات داده شده (0) | مربوط به موضوع: 1393 ، راه های نزدیکی به خدا ،

هم اندیشان شنبه 14 تیرماه 1393

سلام؛ نمی دونم من دقیق تر شدم یا اینکه واقعا حالا اینطور شده. آقا من هر برنامه ای از تلویزیون می بینم دارن درمورد قضاوت عجولانه حرف می زنن. خیلی برام جالبه. همیشه همینطوره؛ وقتی توی باشگاه درمورد یه موضوعی بحث می کنیم یه اتفاقایی میفته. یه چیزایی می بینم که بهتر اون بحثو می فهمم و درک می کنم. چشمامو بیشتر باز می کنم. گوشامو تیزتر می کنم. دقیقتر می شم. خلاصه ممنون که هستین.

(فاطمه کمیلی، 19 ساله از جهرم)

امید: سلااااام؛ راستش! یه جورایی فکر کردم شاید حرفای فاطمه خانوم حرف دل خیلی هامونه. گفتم پس بذار حالا که اینطوره، شروع پیامکا باشه.   

******

سلام؛ ساعت نزدیک ۱۲ شبه. افطار آش رشته داشتیم. منم که عاشق آش؛ اما زیاده روی کردم و پرخوری. الان حالم خیلی بده. گفتم به شما بگم از من عبرت بگیرین از این کارا نکنین.

(الهام از لاهیجان)

امید: این آدمیزاد... بی خیال! نگم بهتره!  

******

سلام؛ شب جمعه است. واسه نماز مغرب و عشاء تو بارون شدید رفتیم مسجد. فقط سه نفر اومده بودن. با خودم گفتم اینم امتحان خدا است. داشتم دعای کمیل می خوندم. به دوستم گفتم خدا کنه برقا هم بره این حس و حاله از اینی هم که هست بهتر شه. باورتون نمی شه درست همون موقع برقا رفت. تو مسجد تو تاریکی بارونم که میومد. کلی دعا کردم واسه همه. با تمام وجودم لبخند خدا رو حس کردم. امید! من این حس و حالو مدیون هم اندیشان و اونی که شما رو معرفی کرده هستم. "الهی هیچ کدوم از آرزوهای خیرتون، آرزو نمونه"

(معصومه از یکی از روستاهای زنجان)

امید: می گم کیا دنبال ثواب می گشتن؟ دیدین که چه جوری می شه ثواب جمع کرد؟ کافیه فقط هم اندیشان رو به یکی معرفی کنین.

******

سلام؛ "و چون بندگان من از دوری و نزدیکی من پرسند از تو، بدانند که من به آنها نزدیک خواهم بود و هر کس مرا خواند دعای او را اجابت کنم؛ پس باید دعوت مرا بپذیرند تا به سعادت راه یابند." بقره، 186

(صادقیانم، 28 ساله، مامان مهشید 9 ساله و محمد 5 ساله، اهل هوراندم فعلا ساکن وحدت کرجیم)

******

متاسفانه بیشتر مردم برای درک سخنی که شنیده اند وقت صرف نمی کنند. به همین دلیل، دچار ناشکیبایی می شوند. نکته ای از کتاب هدیه، اثر اسپنسر جانسون.

(مهدی کرزبر از بروجرد)

******

سلام امید و ها! می خواستم یه اتفاق خیلی عجیب و باور نکردنی که برام افتاد رو برای شما هم تعریف کنم: چند وقت پیش یه نفر ازم خواست باهاش برم مشهد. خیلی خوشحال شدم و داشتم برای سفر حاضر می شدم که فهمیدم برای کار درستی نمی خواد بره. تصمیم گرفتم باهاش نرم! خیلی دلم شکست که نمی تونم برم مشهد! باورتون نمی شه حالا بعد از چند روز جاریم که خانه شون مشهده اومده دنبالم با کارت دعوت امام رضا که کارت دادن برای مهمانی افطار تو حرم. باورم نمی شه که فردا دارم می رم افطاری مهمان امام رضا. من کوچیکتر از اونم که بخوام شما رو نصیحت کنم. شما هر کدومتون یه استادین و خودتون نتیجه گیری می کنین. فردا حرم امام رضا برای همتون دعا می کنم که به خواسته هاتون برسید. شما هم موقع اذان برای همه دوستای هم اندیش که مشکل دارن دعا کنید!

(خانم داد محمدی از دیار مرزنشینان)

******

سلام؛ صحبت از سکسکه شد. خواستم یه راهکار برای رفع اون بدم. 1. یه لیوان پر از آب کنید 2. بایستید 3. تا کمر خم شوید و در همان حالت لیوان آب را بیاشامید. 90 درصد جواب می ده!

(فائزه احمدی از بادرود)

******

سلام: روزه داران گرامی؛ لطفا یک لیوان آب هویج بستنی را تصور بفرمائید. عرض دیگه ای ندارم. موفق و موید باشید!

‏(مینا از بیجار)

******

سلام امید؛ ماه عسل دیروزو امیدوارم دیده باشی. آقاهه چند سال بود همسرش آلزایمر داشت به طوریکه حتی شوهرشو نمی شناخت. شوهرش راحت می تونست بذارتش سالمندان ولی نذاشت و ازش با عشق نگهداری می کرد. کاش زن و شوهرای الانم اینجوری باشن. به قول احسان علیخانی، ان شاءاالله نسل مردای اینجوری زیاد بشن.

(مامان شیدا، خرم آباد)

امید: انشاءالله

******

سلاااااااام؛ من اصلا به خدا نزدیک نبودم. یعنی هیچوقت نبودم که حالا بخوام دور بشم. عواملش: اول خانوادم بودن. هیچوقت ندیدم نماز بخونن و روزه بگیرن و حجاب رو رعایت کنن یا اصلا درباره این موضوعات توضیحی بدن. عامل دومش انتخاب دوستایی که مثل خودم بودن. عامل سومش خرید ماهواره بود. بیشتر وقتمون به موزیک و فیلم های مختلف می گذشت. عامل چهارمش برخورد اطرافیانمه. حالا که فهمیدم طبق دین عمل کردن به نفعمه و رعایت می کنم تو جمعشون طرد می شم. نگاهشون عجیب غریب می شه.

(مرضیه اصفهون)

امید: کسی صحبتی با مرضیه خانوم داره؟ اول پیامک: راهکار 

******

امید و هم اندیشان! دستتون رو بذارین رو قلبتون... گذاشتین؟ آرزومه سال های سال به شادی بتپه.

(میمنت ام از تهران)

امید: پس خودت چی؟ د! زود باش دیگه! تا دیر نشده دستت رو...  

******

سلام امید! می گما: سرعت اینترنت اینقدر پایینه که هیچی رو باز نمی کنه فقط دهن منو باز می کنه. اما به خاطر اینکه هم اندیش هستم خودمو کنترل می کنم. دوستتون دارم!!

(پریوش از گنبد)

امید: می گم این بحث کنترل هم چیز جالبیه اگه بیشتر درباره اش حرف بزنیم. هم عامل خوشبختیه و هم مهمتر از اون، عامل نزدیکی آدمیزاد به خدا. حالا اول باید ببینیم منظور از "کنترل" چیه؟ اول پیامک بنویسین: "کنترل"

******

می گم امید اون شیطونه هست که این روزا زیاد ازش حرف می زنید! چند روزی رفت تو جلد من و باعث شد با باشگاه قهر کنم ولی همین که قهقهه مستانشو شنیدم فهمیدم خودشه و داره گولم می زنه. پوزه شو به خاک مالیدم.

(هاجر از خرم آباد)

امید: هر گلی بزنی به سر خودت زدی.

******

سلام به خانواده در حال رشد کیفی و کمی "ها"؛ بعضی ها بر حسب حادثه و اتفاق به خدا نزدیک می شن! چطوری؟ مثلا یه موقع هست طرف از یک قدمی مرگ برمی گرده، عزیزی رو از دست می ده، تاوان گناهاشو می بینه و بعد یه عمر گناه کردن به خودش میاد و می بینه کلی از عمر و جونیش به فنا رفته. اینجا است که تلنگر می خوره و از خیلی های دیگه مقیدتر و به خدا نزدیک تر می شه.

(محمد باقر جلالی، خلیل آباد)

******

سلام؛ به نظر من تو هر موقعیتى کارهاى بخصوصى می شه انجام داد تا به خدا نزدیک شد؛ چون همه جا که نمی شه نماز و قرآن خوند. پس هر جا که می ریم و تو هر موقعیتی که هستیم فکر کنیم ببینیم تو اون موقعیت می شه چکار کرد. معلم ما می گفت: تو مدرسه یا دانشگاه قبل از شروع کلاس یه بسم الله که بگى کل اون مدتى که کلاس بودى واست عبادت محسوب می شه. من امتحان کردم واقعأ حس خوبى هم که به آدم می ده باعث می شه بهتر یاد بگیرى. یا مثلا وقتى دارى میرى یه مهمونى اونجا با کمک کردن به صاحبخونه یا تلاش واسه جلوگیرى از غیبت که می کنى باعث خشنودى خداست. وقتى هم سر کار دارى کار می کنى وقتى با بقیه مردم که اونجا مراجعه می کنن خوب رفتار می کنى و باعث می شى حس خوبى داشته باشن عبادته. یا همین که ما سعى داریم چیزایى که از باشگاه یاد می گیریم رو به سایرین هم بگیم و آگاهى بدیم یه راهه. اینطورى اولا زندگیمون سرتاسر حس خوبیه که از کارهامون می گیریم. دوما چون ما همش به این فکر می کنیم که الان چکار کنم که خدا راضى باشه دیگه شیطان نمی تونه وسوسه مون کنه چون فکرمون پر از یاد خداست.

(رومینا)

******

سلام امید خان؛ داشتم ظرف می شستم. یه قابلمه بود که می خواستم بخیسونمش و بعد بشورمش. خلاصه به علت اینکه یه هم اندیشم به جای اینکه دوباره شیر آبو باز کنم از آب اضافه ی داخل سینک ریختم تو قابلمه. اینکارم فقط واسه جلوگیری از هدر رفتن آب بود اما خدا جونم چند ثانیه بعد خاک روستامونو نمناک کرد. شاید کارم کوچیک بود اما خدا بزرگترین هدیشو داد بهم. یا علی

(فهیمه ام، روانشناس آینده از مهرگان)

******

سلام امید و هم اندیشان؛ هر 3 ثانیه یکى تو دنیا می میره. بشمار: یک! دو! سه! همین الان یکى مرد. یادت باشه یکى از این 3ثانیه ها نوبت من و توه؛ پس اگه همیشه به این فکر کنیم که 3 ثانیه بعد زنده ایم یا نه! می تونیم آدم صالحى باشیم و به خدا نزدیک بشیم.

(عاطفه مقدس، 18 ساله از صومعه سرا روستاى نرگستان)

******

سلام؛ اومدم مجلس فاتحه آقا جون دوستم. ۲ تا خانم کنارم داشتن سلام و احوالپرسی می کردن. یکیشون گفت: می دونی من چند ساله ندیدمت؟!! یعنی مگر تو همچین مجلسایی دیگه آدما همدیگه رو ببینن...!

‏(آرزو، فلاورجان)

******

سلام؛ امید! دیروز به خاطر یه سوال ساده که دلیلى نداشت دروغ بگم این کارو کردم. اونوقت اسمم رو گذاشتم روزه دار. وقتى به این فکر می کنم چرا اون لحظه از خدا غافل شدم از خودم بدم میاد. الان دارم گریه می کنم چون واقعا دور شدن از خدا رو حس می کنم. کمکم کنید که برگردم.

(ساجده)

امید: قشنگ دارم می بینم که شیطون داره بهت چی می گه! می گه: تو درست بشو نیستی! دیدی دهن روزه چیکار کردی؟ مگه خدا به این راحتیا می بخشدت! دروغ! تو دروغ گفتی؟ می دونی چیکار کردی؟ خجالت نمی کشی؟ خلاصه کاری می کنه که ناامیدی تمام وجودت رو فرا بگیره؛ ولی بدون که درگاه خدا درگاه ناامیدی نیست. وقتی اشتباه کردی و واقعا پشیمون شدی، بدون که منتظرته...

******

سلام؛ امید! با تمام وجودم دارم می‌فهمم که اگه خودمون تغییر کنیم اون وقته که همه چی تغییر می کنه.

(مریم)

امید: چه جالب! آخه منم با تمام وجودم اینو فهمیدم. چه تفاهمی!

******

ســـلام؛ آهای دوستانی که می خواین به خدا نزدیک بشین. هم اندیشان یعنی نزدیک شدن به خدا. همین که در خودتون تغییر ایجاد کردید یعنی یک گام رسیدن به خدا. پس قدر این باشگاه رو بدونیم. من که بدون شما انگار یه  چیزی کم دارم. یا علی!

(اکرم تیموری از مشهد، راه آهن)

امید: می گم این حرفا رو می زنین پا شیطون تو باشگاه بیشتر باز می شه ها؛ چون وظیفه خودش می دونه که من و شما رو نسبت به باشگاه دلسرد کنه. اونوقت ممکنه تعداد هم اندیشان هم... می گم به نظرتون الان چند نفریم؟ فکر کنم باید سرشماری رو شروع کنیم؛ چون هم امتحانا و کنکورا تموم شده و هم کمتر کسی مسافرت می ره. راستی! دلیل اینکه پیامک های امروز کد نداشت هم همینه؛ چون نرم افزار نمی تونه همزمان دو تا کار انجام بده. فکر کنم از فردا سرشماری رو شروع کنیم؛ پس آماده باشین.       

******

سلام امید؛ من و خواهرم در حال سحری خوردنیم. از ساعت 3 تا 4 داریم لقمه ها رو می جویم و می خندیم. جالب اینجاس که از گذاشتن لقمه اولی تا لقمه بعدی مزه غذا یادم می ره از بس فاصله زیاده! خیلی سخته! چون من سه سوته غذامو می خورم. باور کن غذا تو دهنم پودر شد. آخه چه جوری یه لقمه رو چهل بار می شه جوید؟ مگه می شه؟ نه بابا! عمرا نمی شه!

(من فاطمه و خواهرم الهه از سرپلذهاب)

امید: می گم می دونستین اگه غذا خوب جویده بشه کمتر هم تشنتون می شه؟ د! نمی دونستین دیگه!

******

سلام؛ امروز مادرم داشت کله پاچه تمیز می کرد که صدام کرد و گفت: دهن این گوسفند مثل فلان خانم... گشاده. من ناراحت شدم و گفتم: مامان! با دهن روزه غیبت کردی! مادرم یه دفعه به خودش اومد و استغفار کرد. اگر ما امر به معروف رو کنار بذاریم از خدا دور می شیم.

(س، ایور)

امید: خدا خیرت بده. البته کسی که امر به معروف و نهی از منکر می کنه واقعا باید شرایطش رو بدونه. یکیش اینه که احتمال بده که اگه تلاش کنه تا درست مطرحش کنه، تاثیر می ذاره؛ پس اگه "بدونه" تاثیر نمی ذاره نباید مطرحش کنه. یه خانومی از آشناهامون تو یه مراسمی به یه خانوم دیگه که حجابش مشکل داشت گفت: لطفا حجابت رو...! خلاصه گفتن همان و کلللی مساله درست شدن همان. کللی اختلاف تو فامیل افتاد. شایدم نحوه گفتنش درست نبود! شاید اگه درستتر هم بود باز هم همین اتفاق می افتاد! اینه که تشخیص این چیزا خیلی مهمه.

******

سلام؛ یه سوال فنی؛ امید! اینکه دم سحر اونقد آب می خوریم که داریم می ترکیم ضرر داره؟

(نسیم، 370،  قم)

امید: پ ن پ! راستش! آب کافی و نوشیدنی ها رو باید به مرور در فاصله افطار تا سحر خورد نه همه اش رو موقع افطار و سحر! اون موقع فقط به اندازه کمی که کارمون راه بیافته.

******

سلام؛ امید با اینکه مادر و پدرم همینجا کنارم آروم خوابیدن اما دلم خیلی واسشون تنگ شده! اونقدر که قلبم درد گرفته. احساس می کنم خیلی وقته واسشون کم می ذارم. خیلی وقته هوای دلشونو ندارم. اینا یعنی من در حقشون ظلم می کنم. نمی دونم چه حس و حالیه... اما هر چی هست، خدا رو شکر می کنم واسه این حس و حال. اینا یعنی من هنوز نمردم؛ یعنی هنوزم می تونم آدم باشم. یعنی قلبم هنوز هست. همینجا به خدا قول می دم تا آخرین لحظه نفسم قدرشونو بدونم. بهشون محبت کنم... واسشون هیچی کم نذارم... همیشه عاشقشون باشم... قول می دم بعد خدا فقط اونا رو بپرستم. خدایا! قول می دم که دیگه هیچوقت دلگیرشون نکنم. نباشن نیستم خدا...

(فریده.ی، 73)

امید: خب! اینم از پیامکای امروز. حالا بریم سر پیامک های برگزیده هفته قبل. راستش! بیشترین رای رو پیامک آقا پیام آورد که همتون خوب یادتونه چی بود و چه تیکه هایی که توش پرونده نشده بود؛ پس سه تا پیامک برگزیده بعدیش رو که به ترتیب بیشترین رای رو آوردن براتون درج می کنم. هفته گذشته 1758 نفر به پیامکا رای دادن...   

******

159- دو کلمه حرف حساب: دیدی وقتی که می خوای بری مهمونی بهترین ادکلنت رو می زنی؟ قبل از نماز هم این کار رو می کنی؟ دیدی وقتی جایی دعوت هستی سعی می کنی به موقع اونجا حاضر باشی؟ وقتی خدا هم با اذان دعوتت می کنه برای نماز، به موقع سر سجاده ات حاضر می شی؟ دیدی وقتی که جایی می خوای بری خودتو شیک و آراسته می کنی؟ (بهترین لباستو می پوشی)؟ قبل از نماز هم این طور هستی؟ دقت کردی وقتی می خوای بری عروسی، بهترین مدل مو رو واسه خودت درست می کنی؟ قبل از نماز یه شونه  ساده به موهات می کشی؟ دیدی همیشه موقع امتحان حواست رو شیش دونگ جمع می کنی که یه وقت اشتباه نکنی؟ موقع نماز هم حواست هست درست بخونی یا فکرت این ور و اون وره؟ خب! حالا با جوابایی که به سوالا دادی به چه نتیجه ای رسیدی؟! خوب یا...؟

(محدثه و احمد)

******

119- سلام دوستان؛ اول بحثی بیاین دلیل این دور شدن رو پیدا کنیم بعدش سراغ راهکار بریم. به نظرم تا وقتی حمایت خدا رو باور داشته باشیم و تا وقتی حضور خدا رو احساس کنیم، هیچوقت سمت گناه و هیچوقت سمت یاری خواستن از دیگران نمی ریم. دقت کردین هر روز تو نمازامون می گیم: "ایاک نعبد و ایاک نستعین" عجیبه که می گیم: "فقط" تو رو می پرستیم و از تو یاری می خوایم ولی درست بعد از سلام دادن نماز، برا اینکه بچمون بره فلان جا سر کار، زنگ می زنیم به فلانی که: دادا "هوای این بچه ما رو داشته باش "، "مخلصتم هستم"، "جز شما کسی رو نداریم"، "فکر کن اینم مثل پسرت…" نمی خوام بگم که من قدیسم. که من اینجوری نیستم؛ فقط می گم که بیاید تمرین کنیم. اینقدر از خدا دور نشیم. من واقعا دور شدن از معبودمو حس می کنم و این واقعا تأسف باره… یکی دیگه از دلایل دور شدن، دور شدن از اصلمونه. امید! نظرت چیه؟

(مهسا حسن زاده، ٢٠ ساله، خواهر آسیه و مریم، شیرگاه "سواد کوه شمالی")

******

189- چقدر خنده داره 90 دقیقه فوتبال نگاه کردن زود می گذره اما 9 دقیقه نماز خوندن دیر! چقدر خنده داره 100 هزار تومان پول واسه خیرات زیاده اما واسه خرید کم! چقدر خنده داره اگه دو ساعت با دوستمون صحبت کنیم بازم حرفامون تموم نمی شه ولی وقتی می خوایم دو دقیقه با پروردگارمون صحبت کنیم می مونیم چی بگیم! چطور انتظار داریم با این زندگی کمدی، به خدا نزدیک بشیم؟؟؟

(س.ف.پ.ب)

به اشتراک بگذارید...

کد امنیتی رفرش

مطالب مشابه:

  1. هم اندیشان یکشنبه 24 اسفندماه 1393
  2. هم اندیشان شنبه 23 اسفند ماه 1393
  3. هم اندیشان چهارشنبه 20 اسفند ماه 1393
  4. هم اندیشان سه شنبه 19 اسفندماه 1393
  5. هم اندیشان دوشنبه 18 اسفند ماه 1393
  6. هم اندیشان یکشنبه 17 اسفند ماه 1393
  7. هم اندیشان شنبه 16 اسفند ماه 1393
  8. هم اندیشان چهارشنبه 13 اسفندماه 1393
  9. هم اندیشان سه شنبه 12 اسفند ماه 1393