هم اندیشان یکشنبه 12 آبان 1392

امید: سلاااام؛ یه چیز جالب! یکی می گفت: دیروز صبح تو تلویزیون یه فامیل پرجمعیت و فوق العاده صمیمی رو نشون داده که حتی دسته جمعی می رن سینما. آخرین بار، 88 نفره رفتن. نوروز امسال هم 250 نفره، سیزده رو بدر کردن. به قول خودشون، وقتی جایی می رن مردم فکر می کنن توری، اردویی چیزیه! حالا بگین این اتفاقات کجا افتاده؟ باور نمی کنین! تو شهر ماشینی تهران! پس "واقعا" قدیمی ها بی جهت نگفتن که: "خواستن، توانستن است." راستی! برای تغییر تو زندگی، می شه از ایده های خوب دیگران هم استفاده کرد؛ البته اگه این نیروهای منفی بذارن. آخه! تو کتاب "فکرت رو عوض کن؛ زندگیت عوض می شه" نوشته: در وجود همه ما پاره ای هست که در برابر تغییر، حتی تغییری که به زندگی بهتر منجر می شود، مقاومت می ورزد"

******

می پرسه: "دگرگونی یعنی همون تغییر؟" پ نه پ! یعنی این گونی نه! یه  گونی دیگه!

(محمد)

******

سلام به دوستان خوبم؛ من می خوام تغییر کنم! می خوام مثل گذشته خوب درس بخونم؛ ولی آخه چطوری؟

(زینب از هیدج)

امید: همیشه موانع مختلفی سر راه تغییره. یکیش همونطور که گفتم نیروهای منفیه؛ ولی چه چیزی باعث می شه تا بتونیم کنارشون بزنیم؟ به نظر من همین که از وجود چنین نیروهای منفی خبر داشته باشیم، تو این کار، خیلی کمکه. بعد هم باید از تاثیرات و من می گم "معجزات" تغییر، تو زندگی، آگاه باشیم. به نظرتون اون ها چین؟ اول پیامکتون بنویسین: تاثیر      

******

سلام؛ با صبر و تلاش و خوشبینی و صداقت، شاهد تغییر زندگی خود باشید.

(مسعود سلطانی، کاشمر)

******

سلام؛ هر روز به خاطر گناه از خدا می خوایم که ببخشدمون و می گیم تغییر می کنیم به قول خودمون از شنبه؛ نه! از سر برج... می ترسم وقتی از خدا می خوام ببخشدم فرشته ها بگن هه! دوباره این اومد...

(میثم، ۶۸، تهرانپارس)

******

زنگ تفریح: چند تا چیز ذهن خنگول رو مشغول کرده: آیا می شه روی میز ناهار خوری شام هم خورد؟ استامینوفن از کجا می دونه ما کجامون درد می کنه؟ کانال کولر، شبکه چنده؟

(زهرا.م، 18، اراک)

******

سلام؛ توی اخبار نشون داد که چند تا از جوونای یه شهر به صورت گروهی هر هفته یکی از پارک های جنگلی رو از زباله پاک می کنن. نمی دونین چقدر خوشحال شدم. دوستدارم عضو همچین گروه هایی بشم؛ اما نمی دونم باید کجا برم عضو شم؟

(ندا، 69، حسابدار، ایلام)

امید: چرا هر کسی خودش عامل تشکیل چنین گروه هایی نشه! باور کنین اونام همینطوری شکل گرفته. با جرقه ای که تو ذهن یکی خورده و دنبالش رو گرفته... آخه! همیشه کلللی فکرای خوب به ذهن آدم می زنه؛ ولی مشکل اینه که فقط مثل زیر نویس، رد می شه.      

******

سلام؛ "زندگی دو بخشه: قبل از هم اندیشان؛ بعد از هم اندیشان" یعنی چی؟ من از اولش باهاتونم؛ ولی تا حالا احساس نکردم یه هم اندیشم. با بیشتر حرفاتون موافقم؛ ولی نمی تونم مثل شما باشم. من هیچ تغییری نکردم.

(زهرا هستم، 18 ساله)

امید: فکر می کنی!

******

سلام؛ امید! امشب لبخند خدا رو حس کردم؛ وقتی به خواهرم تو درس ریاضیش کمک کردم. اونقدر خوشحال شد که بهش اهمیت دادم.

(فاطمه)

امید: چرا ما فکر می کنیم فقط یه کارای خاصی هستش که اجر و ثواب داره؟ واقعیت اینه که "هر" کار درستی که آگاهانه انجام بشه عین ثوابه. ثواب خیلی از کارهایی که تو چشم نیستن حتی ممکنه از خیلی از کارهایی که تو چشم هستن، بیشتر هم باشه! باور به این مساله از یه طرف و تلاش برای کشف کارهای ثوابی که معمولا تو چشم نیست، خیلی حال آدم رو خوب می کنه. اصلا همین هم یه جور تغییره تو زندگی. پیامک بعدی هم تو همین مایه ها است... 

******

سلام "ها"... دیروز با همسر و دو تا بچه هام رفتیم جاروبرقی بخریم. چه قیمت هایی! اوووف... یه جاروبرقی قدیمی که قیمتش یک سوم بقیه بود رو انتخاب کردم! همسرم اول تعجب کرد و بعد خیلی خوشحال شد. گفتم جارو، جارو هستش دیگه! چه فرقی داره؟ جارو می کنه... روز فوق العاده ای بود... به "ها" بودنم افتخار می کنم. فکر نمی کردم حرفاتون رو منم تأثیر گذاشته باشه!

(از اول باهاتونم... زهرا از اسلامشهر)

امید: خب! با این کار، حساب عاطفی که پیش همسرت داری حسابی پر شد. حالا باید بگی یه حساب جدید برات باز کنه. اینم یکی دیگه از امتیازات تغییر. تغییر تو نگرش. 

******

سلام؛ یکی از موانع تغییر "ترسه". ترس از حرف مردم. از اونجایی که یکی از عوامل رشد، تغییره، پس حرف مردم نباید برامون مهم باشه. البته من خودم گاهی اوقات به حرفایی که دیگران درموردم می زنن خیلی اهمیت می دم و باعث می شه بی خیال این تغییر کردنه بشم. شما راهکاری سراغ ندارین؟

(ریحانه، مشهد)

امید: اگه آدم مطمئن باشه که کارش درسته باید انجامش بده؛ ولی اگه نگران حرف مردم هم هست می تونه با تدبیر، اینکار رو بکنه. هیچ کاری نشد نداره! باید راهش رو پیدا کرد.

******

سلام به خانواده در حال رشد کمی و کیفی "ها" من با بعضی تغییرها مخالفم! با چی؟ با بهم زدن رابطه های دوستانه. با شکستن دلی که دل دیگری را به دست آوری. با تغییر هدف قطعی کسی که به سویش می رود و از اینکه بندگی به جز خدا را بکنم. نه تنها مخالفم؛ بلکه از تغییر خود هراسانم. "تغییر در موقعیتش حاصل است".

(محمد باقر جلالی، 21 ساله)

امید: آقا محمد باقر خان! شنیدم پنجشنبه از خلیل آباد کاشمر پا شدی رفتی مشهد، همایش اندیشه سبز. خلاصه نذاشتی اندیشه ی خوب و سبزت، فقط  زیرنویس بره. عملیش کردی. داداش! ما از اینجا آمار همه رو داریم؛ مخصوصا باانرژی ها رو!

******

سلااااام؛ چطورین؟ صرفا جهت اطلاااااااع: ثبت نام کنکور ارشد از امروز به صورت اینترنتی شروع شده. شاد باشید!

‏(آرزو، داوطلب ارشد، فلاورجان)

******

سلام خدمت نیک اندیشان، امید و پیام. من همیشه به همه چیز گیر می دادم؛ حتی به میوه خوردن مادرم. یه روز تصمیم گرفتم که این اخلاق رو بذارم کنار. تازه فهمیدم که زندگی چقدر زیباست.

(دختر لر از الشتر)

امید: کلا تغییر، زیبا است. البته به قول محمدباقر خان! از نوع مثبتش.

******

سلام؛ همه می دونیم تغییر، باعث شادی زندگی می شه؛ اما منی که حس می کنم تنها با ازدواج می تونم در زندگیم تغییر ایجاد کنم و الان شرایطش مهیا نیست باید چی کار کنم؟؟؟

(خدیجه، 22 ساله از سمنان)

امید: خب! چرا ساکت نشستین؟ جوابش رو بدین دیگه! اونوقت می گین چرا امید اینقدر پرحرفی می کنه!

******

یه سلام گرم به هم اندیشان و امید و پیام؛ دوستای گلم! تغییر، دست خودتونه نه دیگران. اینو خودم تجربه کردم. 3 سال بعد از گرفتن لیسانس و پیدا نکردن کار، امسال به خودم اومدم و تابستون کلاس خیاطی و قالیبافی رفتم و الان دارم تو خونه هم قالی می بافم و هم خیاطی می کنم؛ طوری که تمام وقتم پر می شه و دیگه احساس پوچی نمی کنم. همه اینا رو مدیون لطف خدا و راهنمایی های شما هستم.

(فاطمه، لیسانس حسابداری، 26 ساله، قزوین، شهرستان آوج)

******

مشاعره با بیتی از مولانا:

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم.

(زهرا، 24 ساله، لیسانس حقوق، فریدونشهر)

******

سلام دوستای گلم؛ می خوام بدونم تو این 5 ماهی که از عقد و عروسیم می گذره و نیستم، یکیتون از خودش پرسید این مهسا خانوم کجاست خبری ازش نیس؟! بگذریم! دیدم بحثتون درباره تغییره خواستم راهنماییم کنید تا بتونم تو خودم تغییر ایجاد کنم و کمتر بخندم. اونم با صدای بلند؛ البته این خواسته ی شوهرمه!

(مهسا، همدان)

امید: تابستون، موقع سرشماری دیدم یه نفر کمه ها! خب! بی مقدمه بریم سر جواب. زن و شوهر باید به خواسته های منطقی همدیگه احترام بذارن تا  زندگیشون قوام و دوام پیدا کنه و زیبا بشه. زیبایی زندگی همینجوری که به وجود نمی یاد!

******

سلام؛ یه سوزن پیدا کردم، کسی حباب نداره براش بترکونم؟! بادکنکم ندارید؟!  پفک؟! چیپس؟! حداقل یه نایلون بدید!

(استاد هستم...)

امید: اون سوزن رو غلاف کن! خودشون باید بترکونن. تو بترکونی که فایده نداره! خب! به ته پیامک های امروز رسیدیم. ممنون از توجهتون. راستی! یادتون باشه بی اطلاع به دیدنمون نیاید؛ باید حتما از قبل هماهنگ بشه. بدون هماهنگی قبلی، حراست اجازه ورود به داخل شبکه رو نمی ده و ما هم شرمنده می شیم.