خیلی وقته باهاتونم. از اولین کسانی هستم که سوار کشتیتون شدم. باهاتون قد کشیدم. با درداتون غصه خوردم. با شوخی هاتون خندیدم. دردها منو پختن و مدیونتونم. ممنون از بودنتون.
(یه هم اندیش دیگه باتجربه)
امید: سلااااام؛ فکر کنم دیگه وقتشه به خیلی هاتون دکترای افتخاری مهارت های زندگی بدیم. آره! دیگه وقتشه.
******
سلام امید و دوستان؛ امروز فاطمه زهرای عزیزم به سن تکلیف رسیده. الانم داره نماز عشاء می خونه. دعا کردم انشاءالله عاقبت بخیر بشه. به امید خدا ۸ سال دیگه سوار کشتی هم اندیشان می شه.
(مامان فاطمه زهرا)
امید: یادت باشه حتما یه دفتر درست و حسابی براش درنظر بگیری تا حساب و کتاب نماز روزه هاش رو توش بنویسه. هم وقتی نگاش می کنه باعث تشویقش می شه و هم وقتی بزرگ بشه دعات می کنه؛ چون کاملا حساب و کتابا دستشه و تو سردرگمی نیست که چقدر نماز و روزه قضا گردنشه؟! می گم یادتونه دیروز از فوائد افتادن تو مسیر عاقبت بخیری یه چیزای مهمی گفتیم؟ چند تا دیگه اش رو هم می خوایم امروز بگیم. یکیش اینه که چون پدر و مادر تو مسیر درستن، بچه ها هم تو مسیر درست می افتن. وقتی پدر و مادر تکلیف خودشون رو نمی دونن، بچه ها بدونن؟ البته داریم بچه هایی که تو اینجور خونواده ها بودن و یه جورایی نجات پیدا کردن و عاقبت بخیر هم شدن. حالا از طریق دوست خوب، معلم خوب، کتاب خوب، یه اتفاق و یا هر چیز دیگه... ولی عقل می گه باید خودمون رو پاک کنیم تا نسل پاکی داشته باشیم. اینجور جاها نمی شه ریسک کرد. فرزند ناجور یعنی...
******