هم اندیشان سه شنبه 27 اسفند 1392

امید: سلاااام؛ چه خبر؟ ظاهرا خبر، زیاده. فکر کنم چند وقت دیگه باید خبرگزاری هم اندیشان راه بندازیم...   

******

سلام هم اندیشان؛ نمی دونین چقدر خوشحالم. دیشب به یکی از دوستام کمک کردم حباب بترکونه. ممنون که هستین. باور کنین هر چی از هم اندیشان یاد گرفته بودم بهش گفتم. اونم تحت تاثیر قرار گرفت.

(یگانه حاجی مرادلو از ساوه)

******

سلام هم اندیشان و امید؛ چند روز پیش رفتم پیش مغازه دار محلمون و بدهی همسایمون رو که از لحاظ مالی ضعیفن پرداخت کردم و البته از صاحب مغازه قول گرفتم که نگه کار من بوده... حس زیبایی بود.

******

سلام؛ بدجوری دلشوره دارم. هر چقدر که خواستگارم رو بیشتر می بینم و بیشتر با هم صحبت می کنیم و موضوع جدی تر می شه، استرسمم بیشتر می شه. به نظرم ازدواج ریسک بزرگیه و منی که اهل ریسک نیستم، دارم میرم سراغش. از یه طرف می گم فعلا بی خیال ازدواج شم؛ از طرف دیگه می گم از کجا معلوم که چند سال دیگه هم، همچین شخصی با این همه شباهت به من، از لحاظ اعتقادی، خانوادگی و اقتصادی وارد زندگیم بشه. الانم به خاطر فکر و خیال خوابم نمی بره. خلاصه بد جور محتاج دعاتونم.

(خداحافظ! مائده)

امید: یه کم استرس طبیعیه! بالاخره داری یکی از بزرگترین تصمیم های زندگیت رو می گیری! مهم اینه که تمام تلاشت رو بکنی و از ته قلبت همه چیز رو به خدا بسپاری! حتما آرامشت می ده. "کسی که به خدا توکل کند، خداوند، او را بس است." 

******

سلام؛ برای اون دوستی که از شوهرش به خاطر رابطه با... ناراحته! عزیزم! درکت می کنم. مثل یک سال پیش منی. منم داغون بودم. تو نمایشگاه کتاب امید یادشه. حرفای امید و بچه ها خیلی روم تاثیر گذاشت. از روی احساسات تصمیم نگیر. اعتماد و محبت، پشیمونش می کنه. میدون رو واسه حریف، خالی نکن! کتاب "مردان مریخی، زنان ونوسی" رو بخون. من زندگی ام خیلی بهتر از قبل شده. می دونم سخته؛ ولی حوصله کن.

(افسانه، کرج، مدیون هم اندیشان)

******

سلاااااااام! خوبید؟ دلم واستون یه ذره شده بود. تا 2 روز دیگه من 17 سالم می شه. دیگه با بیل و کلنگم بیوفتید دنبالم از باشگاه نمی رم بیرون. راستی! عیدتون پیشاپیش مبارک! ایشالا یه سال خیلی خیلی خوب داشته باشید... مراقب خوبی هاتونم باشید.

(پرستو خانوم، دختر مامان باباش، از خونشون، رشت)

******

سلام هم اندیشان؛ می گم سر سفره هفت سین برای سلامتی همه و مخصوصا برای مجردها و بیمارها دعا کنید. حسی زیبا است. اینکه یه جایی از این کشور چند هزار نفر دارند برات دعا می کنن. خیلی خوبه و همون موقع، حس زیباتون رو برای باشگاه هم اندیشان بفرستید.

(الهه، ۲۰ ساله از تهران)

******

سلام به همگی؛ یکی دو ماه پیش بدجوری کسی رو نفرین کردیم. اصلا حالش خوب نیست. همیشه به مادر و خواهرم می گفتم نفرین، کار خوبی نیست؛ ولی اون موقع خیلی تحت فشار بودم. حالم دست خودم نبود. الان خیلی پشیمونم. ازتون می خوام براش دعا کنید. من و خانوادم ازش گذشتیم. از خدا می خوام بهش سلامتی بده. صلوات.

******

سلام بر هم اندیشان و برادر امید! یک سوال فنی داشتم از امید. شما که اینقدر می گین قند و شیرینی بده. سر سفره عید چی رو جایگزین شیرینی می کنین؟ خرما می ذاری جاش؟

(اعظم.پ)

امید: خرما که می ذاریم؛ البته خرمای خشک حلقه شده برا چایی. شیرینی هم، "شیرینی های کم روغن و شکر خونگی" چطوره؟! راستی! چقدر تاکید شده که تو فصل بهار پرخوری و روی هم خوری نکنید. اگه دلیلش رو می خواین بدونین حتما مقاله بخش جدید "طب سنتی" رو که جایگزین بخش پزشکی می شه، روز چهارشنبه این هفته بخونید. اطلاعاتش موضوع خوبی می شه برای دور هم نشینی های عید.

******

توجه! توجه! اطلاعیه مهم برای دوستان یزدی، شیرازی، بندرعباسی: گزارش های رسیده حاکی از آن است که یک عدد پژو 405 نقره ای  روز 5 شنبه قرار است که راهی سفر شود که در آن یک عدد هم اندیش گل و گلاب حضور دارد که لوگوی باشگاه رو پشت ماشین زده.

(مریمم، با احساس باشگاه از دیار ترشیزکهن)

******

سلام امید! خوبی؟ من همون تلاشگرم که قرار بود نتیجه مبارزه با سردرگمی در زندگی رو بگیرم. مرحله اولش خوب بود. انشاءا... مرحله دومش هم خوب باشه. خواستم بگم اگه پیامک ندادم داشتم به مادرم کمک می کردم. بی معرفت نبودما!

(عاطفه، تلاشگر پیروز، قم)

امید: بابا! یه کم بیشتر توضیح می دادی ببینیم چی کار کردی! کم چیزی نیست تو مرحله اول "خروج از سردرگمی" موفق شدن!   

******

یادمان باشد موفقیت به اندازه شکست خطرناک است وقتی که ظرفیت آن را نداشته باشیم.

(جوکار از خفر، شهر شکوفه های بادام)

امید: آهاااای! خونه دار و بچه دار! زنبیل رو بردار و بیار! چغاله بادوم فقط سیری دو هزار! می گم اگه گرون گفتم بگینا!

******

سلام؛ درسته! نمی شه گفت که اتفاقات بد همه اش تقدیر ماست. نمونه اش خود من. اگه پارسال بیشتر درس می خوندم و تلاش می کردم لازم نبود که امسالم کنکور بدم؛ اما الان دارم تلاش می کنم برای قبول شدن توى دانشگاه دزفول یا اهواز... برام دعا کنید.

(زینت غضنفرى، ٢٠ ساله از شوشتر)

******

واقعا حیف از اون همه پیامکی که تو ساعتای مختلف دادم فقط واسه اینکه بفهمم آقاپیام چه ساعتی توی رادیو برنامه داره! امید! خودت گفتی اگه درج پیامک براتون مهمه تلاش کنید. من که خودمو کشتم و شما به روی مبارک نیاوردین!

امید: برا خودمم جالبه که بالاخره تلاش هات نتیجه داد. راستش با آقا پیام صحبت کردم. گفت: گزاش هام مشخص نیست چه ساعتی پخش می شه.  

******

سلام؛ می خواستم به دوستان یادآور بشم که یه سری به بخش هم اندیشان دانشگاهی بزنن و اگه هنری، مدرکی، چیزی دارن با مشخصات واسه باشگاه بفرستن. نکنه یادتون بره و از قافله جا بمونید!

(فاطمه نصری از رشت)

امید: اگه دوستانی زحمت کشیدن و مشخصاتشون رو برای این بخش فرستادن ولی تا حالا درج نشده؛ حتما یه بار دیگه این کارو انجام بدن. حتما هم اول پیامکشون بنویسن: "ویژه" راستی! حتما به بخش کتاب هم اندیشان هم سر بزنید. امروز به روزش کردیم. با یه تغییرات خوب.  

******

باشگاه هم اندیشان! نمی دانم چرا پیله کرده ام به تو... شاید فقط با تو پروانه می شوم.

(سجاد چگینی از قزوین، روستای زویار)

امید: آقا سجاد! شما نمی دونی این آقا پسرای باشگاه امروز کجا رفتن؟! یه کم مشکوک می زنه! شب چهار شنبه سوری هستش، نگرانم! آخه آدم فکر می کنه اتفاق فقط برا دیگران می افته! به هر حال حواستون باشه! به خدا می سپارمتون.