سلام به همه.به نظر من کسایی که شعر میگن یا داستان مینویسن اینجا خودشونو معرفی کنن.
مشکل هامونو در باره ی شعر هامون در میون بذاریم و از هم کمک بخوایم

امضای کاربر : تو بی خیالی ولی من



عاشقتم هنوز شدیدن

من فقط یه پادوام همین.

منم اگه خدا بخواد شعر میگم

منم چیزی حالیم نمیشه

واقعا خسته نباشید بهزاد خان

منم تقریبن مثه آقا بهزادم !

ما هم کم و بیش شعر میگیم

ﺳﻮاﻻﺗﻮﻧﻮ ﺑﮕﻴﻦ اﺳﺘﺎﺩ ﺳﻨﮓ ﺻﺒﻮﺭ ﻧﺰﻭﻝ اﺟﻼﻝ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ

منم دل نوشته هایی دارم..
مشاورم گفته خیلی احساساتی میشی حین شعر نوشتن!
و بهتره شعر نگی!!
اما من عاشقم عاشق این احساساتم که واژه هارو کنار هم بچینم و یه وزن قشنگ بدم بهشون و بشه یه ترانه زیبا برگرفته احساساتم!!
نمیدونم چیکا کنم!!
کیمیا شاهده به خدا وقتی شعر مینویسم میرم تو اون حس گم میشم و عاشقی می کنم برا خودم..یه حال عجیب عاشقانه
نمیدونم باید واقعا از شعر نوشتن دوری کنم پا رو احساساتم بذارم !!!!!!؟؟

وا چرا...؟؟...شعر گفتن خوبه که....خودتم دوست داری...مگه چی میشه آدم احساساتی بشه؟؟حس لطیفیه نه؟؟

من دارم یه رمان مینویسم

آخه میگن دارم غرق احساس میشم ..
حالا ترانه ها بیشتری مینویسم که تو اوج احساساته.
اما منطقی هم هستن اینو کیمیا جان میگه خخخخ

من کم وبیش شعر میگم یه داستان هم دارم مینویسم 

ولی  شعرام جالب نیستن از نظر خودم 2تاشونو گذاشتم

شعربی معنی

ترانه هاتو بزار دوست دارم بخونمشون...باید قشنگ باشن...
شاید یه انگیزه شد واسه من...

afrooz جان آبجی واقعا خوشحال میشم اون روزی که ببینم شما هم تو یه تاپیک عاشقانه عاشقانه هاتو نوشته ..
معشوق تو شعر نباید در واقعیت هم وجود داشته باشه !!!!!!!! با تفکراتت عاشقانه هاتو ترصیم کن دوست من..
کمک خواستی من هستم :)

ممنونم داداشی...خییلی دوست دارم...تونستنم میتونم...ولی انگیزه و حوصله شو ندارم...
باید خودمو تقویت کنم...
دوست دارم حس لطیفه رو حس کنم...

انگیزه نمی خواد که یه روز که آهنگ عاشقانه گوش بدی و به بدور از حاشیه ها دلت شاد باشه..
خیلی قشنگ همین حس خوب باعث میشه یه عاشقانه قشنگ رو به قلم بکشی ..مهم دل آبجیه من

نباید برا شعر گفتن دنبال یه دلیل یه حس خاص باشی که بهت انگیزه بده

ممنونم از راهنماییت...